ای خاك بر سر دنیا...
من كه تا اینجای تاریخ بیشتر نیامده ام و همینجا هم كه آمدهام خدا میداند چگونه قرار است روزهای آینده را بگذرانم. بلند بالاست از خیمه بیرون زده، دهانه اسب توی دستش عرق كرده. هیبتش شمشیر كه هیچ عصا و فك از پیرمردها انداخته است. پا به سن گذاشتهها شمشیر توی دستشان شل شده، میگویند این كه محمد است، آمده به كمك نوه اش. پسر علی و فاطمه، شمایلش میگوید در دهه سوم زندگیاش به سر میبرد. هزار ا... اكبر چه رجزهایی میخواند. كلماتش مثل تیغ توی دستش زمین پوك و تفتیده را به لرزه در آورده: به خدا سوگند تا از پا درتان نیاورم شمشیرم را غلاف نمیكنم... به خدا قسم بیرگ و ریشهها نمیتوانند بر ما حكومت كنند. به همین شمشیر از پدرم حمایت میكنم...
همینجا دكمه توقف تاریخ را میزنم. برمیگردم به چند سال قبلتر به همان سالهایی كه بر بلندایی در مدینه آتش برمیافروخت و آن آتش چراغی بود برای در راهماندهها و مساكین و مستمندان كه مراجعه كنند و غذایی بخورند و سرپناهی بگیرند و تنپوشی به تن كنند. من فكر میكنم اگر عاشورا رخ نمیداد همین یك علی اكبر بس بود برای هدایت هزار قوم و قبیله، پدر پنجاه و چند ساله همه ذوقش این است كه پسرش جلوی چشمش راه برود و بابا كیف كند. نگذاشتند، نخواستند شكمهایشان از حرام پر بود. نصیحت حسین در گوششان نرفت.به میدان كه رفت بد زدندش، اربا اربا شد. دلم نمیآید معنایش را بنویسم خودتان توی فرهنگ لغت جستوجو كنید و بسوزید. داغ علی را بر جگر حسین كاشتند و حسین گفت: پس از تو خاك بر سر دنیا... خاك بر دهانم كه تاریخ مینویسد، حسین بلند گریه كرد و علی را به سینه چسباند و حسین (ع) را به طعنه هوكردند و هلهله كردند. لعنت به قومی كه محمد قبیله حسین را كشتند و علیاكبر از علی اكبر بودن نیافتاد و این تاریخ بود كه بیعلی اكبر شد...
همینجا دكمه توقف تاریخ را میزنم. برمیگردم به چند سال قبلتر به همان سالهایی كه بر بلندایی در مدینه آتش برمیافروخت و آن آتش چراغی بود برای در راهماندهها و مساكین و مستمندان كه مراجعه كنند و غذایی بخورند و سرپناهی بگیرند و تنپوشی به تن كنند. من فكر میكنم اگر عاشورا رخ نمیداد همین یك علی اكبر بس بود برای هدایت هزار قوم و قبیله، پدر پنجاه و چند ساله همه ذوقش این است كه پسرش جلوی چشمش راه برود و بابا كیف كند. نگذاشتند، نخواستند شكمهایشان از حرام پر بود. نصیحت حسین در گوششان نرفت.به میدان كه رفت بد زدندش، اربا اربا شد. دلم نمیآید معنایش را بنویسم خودتان توی فرهنگ لغت جستوجو كنید و بسوزید. داغ علی را بر جگر حسین كاشتند و حسین گفت: پس از تو خاك بر سر دنیا... خاك بر دهانم كه تاریخ مینویسد، حسین بلند گریه كرد و علی را به سینه چسباند و حسین (ع) را به طعنه هوكردند و هلهله كردند. لعنت به قومی كه محمد قبیله حسین را كشتند و علیاكبر از علی اكبر بودن نیافتاد و این تاریخ بود كه بیعلی اكبر شد...