شاهكاری دیگر از استاد عناوین سرگرمكننده؛ نینتندو
این زیبایی و خوشی را پایانی نیست
بعضی از بازیها سالها از زمان خود جلوتر هستند و حجم نوآوری و ساختاری كه در طراحی آنها استفاده میشود آنقدر هوشمندانه و خلاقانه است كه سبكی نو در میان بازیها ایجاد میكند. این حرفها برای این سالها نیست، بلكه به دهه 90 میلادی بازمیگردد، یعنی زمانی كه اولین بار The Legend of Zelda روی كنسول Game Boy منتشر شد. از آن به بعد وقتی در مورد یك بازی میگفتیم ساختار گشتوگذارش شبیه زلدا است، همه متوجه منظورمان میشدند. شركت نینتندو كه این روزها با موفقیت و درخشش كنسول Switch حسابی گیمرهای بیشتری را به سمت خود جذب میكند از سیاست چند سال اخیر صنعت بازی عقب نمانده و اقدام به پورت كردن مجموعههای محبوب خود روی این كنسول و البته بازسازی آنها كرده است. The Legend of Zelda: Link’s Awakening همان اولین نسخهای است كه حماسه لینك و زلدا از آنجا شروع شد، با گرافیك كارتونی و فوقالعاده دلنشین و البته تغییراتی در ساختار طراحی بازی كه متناسب با عصر حاضر و استانداردهای امروزی باشد.
مجید رحمانی
نینتندو این بار به جای اینكه مانند كاری كه با بازی A Link Between Worlds كرد، تمام اسپرایتهای دو بعدی نسخه اصلی را ارتقا دهد و برای نسل فعلی آماده كند، همهچیز را از صفر شروع كرد و به شكل خاصی هم این كار را انجام داد. آن پیكسلهای سیاه و خاكستری گیمبوی حالا به سبك هنری كارتونی و فوقالعاده زیبایی تبدیل شدهاند كه در آن تمام عناصر دنیای بازی و شخصیتها شبیه عروسكهایی پلاستیكی هستند كه اینجا و آنجا بازتاب نور روی سطحشان باعث درخشش میشود. همچنین یك افكت عمق تصویر نیز در بازی وجود دارد كه باعثشده محیطها، بزرگتر از آنچه واقعا هستند به نظر برسند. دیالوگها نیز مملو از لحظاتی هستند كه دیوار چهارم را شكانده و شوخیهای بانمكی در دل خود دارند.
خارقالعادهترین نكته در مورد بازی این است كه چطور در عین حال كه برای افرادی كه اولینبار 26 سال پیش آن را تجربه كردند تجربه و حسی آشنا دارد. جالب اینكه برای افرادی كه تازه سراغ این مجموعه دوستداشتنی آمدهاند نیز مملو از تازگی و خلاقیت به نسبت بازیهای این روزهای دنیاست. برای اینكه گشتوگذار در دنیای بازی راحتتر و مطابق استانداردهای امروزی باشد، سازندگان نقشه، بازی را مو به مو مانند آنچه بود پیادهسازی نكردهاند و تغییراتی در ساختار كلی آن ایجاد شده، اما محل قرارگیری بسیاری از بخشها و اشیای كلیدی دقیقا همان جایی است كه در نسخه اصلی نیز وجود داشتند.
چه بازیكن قدیمی باشید و چه جدید از اینكه طراحی مرحله بازی برای شكلدهی تجربه بازیكن چقدر زیبا و هوشمندانه انجام شده نمیتوانید دهان به تحسین و تمجید نگشایید. دنیای بازی و سرزمین Koholint شاید روی نقشه، فضایی كوچك و عظمتی غیرقابل قیاس با دیگر نسخهها داشته باشد، ولی دیری نخواهد گذشت كه دریابید 26 سال پیش سازندگان چگونه از تمام ظرفیت و فضایی كه در اختیار داشتند پیكسل به پیكسل بهره بردهاند و هر چیز چقدر با دقت طراحی شده و در محیط قرار گرفته است.
هر بار كه بازی شما را مجدد به محیطی تكراری برمیگرداند، تواناییها و ابزارهایی به دست آوردهاید كه به كمك آنها میتوانید مسیرهای جدیدی را تجربه كنید و به جاهایی بروید كه قبلا نمیتوانستید. توجه داشته باشید این ساختار برای اولین بار توسط خود زلدا 26سال پیش ابداع شد و تمام شباهتهایی كه با ساختار بازیهای امروزی و مترویدوانیا ممكن است متصور شوید در واقع از این نقطه سرمنشأ گرفتهاند.
بهروز شدن با حفظ اصالتها
مدتها میتوانیم از نسخه اصلی بازی تمجید كنیم، اما منكر آن نمیشویم كه به هرحال بازی برای زمان خود و شاید چند سال بعد بود و بخشهایی از آن ساختار را امروز دیگر كسی نمیپسندد. نسخه گیمبوی، خیلی بازیكنان را درگیر دكمهها نمیكرد و حجم زیادی از تعامل شما با بازی شامل ضربه زدن به دشمنان یا پریدن توسط دستورهایی كه در منوهای مختلف بودند انجام میشد. خوشبختانه در نسخه بازسازی شده تعدادی از مكانیكهای كلیدی مثل ضربه زدن یا سپر گرفتن، دكمه مجزا دارند و دو دكمه خالی نیز وجود دارد كه خودتان بسته به تواناییها و قابلیتهایی كه در طول بازی به دست میآورید میتوانید روی آنها تعریف كنید و مثلا برای پرش هم دكمهای مجزا داشته باشید. در واقع طی این ساختار همچنان برای اضافه كردن مكانیكهای بیشتر به شخصیت به رفتن به منو نیاز دارید، ولی با دو شورتكات موجود حق انتخابی استراتژیك در اختیار بازیكن نیز قرار داده شده است. ساختار كلی بازی نیز گشتن در محیط و دریافت ماموریت از افراد و معمولا رفتن به دانجنها یا سیاهچالها برای انجام ماموریتهاست. خلاقیت بازی تا جایی است كه بعضی سیاهچالها فضای دو بعدی ساید اسكرولر دارند و سبك بازی را موقتا تغییر میدهند. معماهای موجود در سیاهچالها بسیار هوشمندانه طراحی شده و باسفایتها نیز با وجود اینكه كارتونی به نظر میرسند، اما از منظر طراحی رفتار و الگوی قابل درك جز بهترینهای صنعت هستند.
حرف آخر
The Legend of Zelda: Link’s Awakening
بهترین نقطه شروع شما برای آشنایی با این ابر فرنچایز دوستداشتنی است. در عین اینكه همهچیز ساده پیادهسازی شده، اما عمق زیادی دارد و از آن تجربههایی است كه ساعتها شما را سرگرم نگه میدارد. به هیچ عنوان فرصتی را كه 26 سال پیش از دست دادید، دوباره از دست ندهید.
The Legend of Zelda:
Link’s Awakening
سازنده Nintendo، Grezzo
ناشر Nintendo
پلتفرم Nintendo Switch
سبک اكشن ماجرایی