انفجار و مرگ پایان قصه

انفجار و مرگ پایان قصه


 با لباس كرم‌رنگ پلنگی‌اش پشت باربر یك خودروی تویوتا و مسلسل نشسته است. حواسش است به اطراف. هر جنبده كه تكان بخورد، واكنش نشان می‌دهد و انگشت روی ماشه می‌لرزد. صورتش را پوشانده است. نباید شناسایی شود، از سربازان پاسگاه لب مرز است. برای برقراری و حفظ امنیت همراهمان آمده است. چند ماشین جلوترش و چند ماشین پشت مینی‌بوس ما همه مسلح‌اند. اسكورت شده‌ایم. ده قدم آن طرف‌تر مرز میرجاوه است. آن طرف پاكستان است. كوه‌های رنگی پایشان را در زمین كرده‌اند. در پایه كوه خاك همسایه، چند روستای كوچك خودشان را نشان می‌دهند.
 از كنار ماشین‌های نظامی، تویوتایی رد می‌شود، قسمت  بارش، پر از دبه‌هایی است كه با پارچه مشكی پوشانده شده است. پایش را گذاشته روی گاز و خاك به پا كرده است. دو ماشین از كنارمان می‌گذرد.
كمی جلوتر اما شرایط فرق می‌كند. دو خودروی سوخت‌بر پیچیده‌اند در بیابان و راه بیراهه می‌روند. خودرو‌‌های اسكورت از جاده می‌پیچند در بیابان. یك پلیس دولتی می‌پیچد جلوی یكی‌شان، یكی دیگر هم از پشت احاطه‌اش می‌كند. خودروی بعدی اما خودش نگه می‌دارد. مامورها دست نمی‌برند به سمت اسلحه، هر دو خودروی سوخت‌بر دستگیر می‌شوند، بدون انفجار و مرگ. این داستان اما همیشگی نیست، گاهی انفجار، سوختن و مرگ، پایان قصه یك سوختگیر می‌شود. درست مثل محمد 24 ساله كه چندماه پیش، خود و خودرویش هر دو با هم دود شدند و رفتند هوا. حالا تنها سمیه همسرش و دو دختر خردسال شش و سه ساله‌اش مانده‌اند؛ بی‌هیچ كاری و سرپرستی. سمیه می‌گوید:‌ «گاهی كارگری می‌كنم روی زمین مردم.»
كشاورزی هم شغلی فصلی است. كار كه نباشد، این پول اندك یارانه است كه تنها درآمد می‌شود. دست‌هایش را نشان می‌دهد، دستان پینه‌بسته‌ای كه شبیه دستان دختران 21 ساله نیست.
 از او می‌پرسیم، چرا جلوی شوهرت را نگرفتی؟ جوابش عجیب است:‌ »شغل همه همین است. اینجا همه یا بیكارند یا سوختگیر.» راست می‌گوید، در جاده پر چاله میرجاوه و در جاده خاش تنها این تویوتاهای سوخت‌بری است كه می‌تازند. ماشین‌هایی كه به‌جز دبه‌هایی كه انبار كرده‌اند در قسمت بار، پلاك‌هایشان را هم مخدوش كرده‌اند. ماشین‌ها یا پلاك ندارند یا این كه یكی دو عدد از شماره پلاك رنگش تراشیده و از قصد مخدوش شده است. وقتی مغازه‌ها هم همه به‌راحتی مشك (به نایلونی مخصوص شبیه كیسه زباله كه گازوئیل را با آن قاچاق می‌كنند، می‌گویند) می‌فروشند و كارخانه‌های خانگی مشك‌سازی در روستاها وجود دارد، مشخص می‌شود كه عرضه و تقاضا در این ناحیه
چقدر بالاست.