حكایت مرد و شخص و الاغ و ارزش افزوده
مردی الاغش را به بازار الاغفروشان برد تا بفروشد. وقتی به بازار رسید، فریاد زد: این الاغ را میفروشم. شخصی به وی نزدیك شد و گفت: الاغت را چند میفروشی؟ مرد گفت: 30 چوق. شخص، الاغ مرد را وارسی كرد و نواحی مختلفش را مورد مداقه قرار داد و گفت: كمتر نمیدهی؟ مرد گفت: خیر. شخص گفت: باشد، میخرم.
مرد الاغ را به شخص داد و 30 چوق را از وی گرفت. چند دقیقه بعد شخص روی چهارپارهای در وسط بازار الاغفروشان رفت و گفت: آی مردم، به این الاغ نگاه كنید. تابهحال الاغی با این كیفیت مشاهده كردهاید؟
این الاغ یكی از بهترین و مناسبترین الاغهای حال حاضر است. الاغی تمیز، قوی و دارای صدایی فوقالعاده... هنوز اظهاراتش تمام نشده بود كه مردی از گوشه بازار گفت: این الاغ را 40 چوق میخرم. شخص گفت: این مرد با 40 چوق خریدار این الاغ است. مرد دیگری گفت: من 45 چوق میدهم. مرد دیگری پیشنهاد 50 چوق را مطرح كرد. مرد دیگری گفت 55 چوق.
مرد دیگری 60 چوق، مرد دیگری 65 چوق و مرد دیگری 70 چوق برای خرید الاغ پیشنهاد كردند. در این هنگام صاحب پیشین الاغ با خود گفت: الاغی كه مردم حاضر باشند 70چوق برای آن پول بدهند، حتما الاغ خوب و شایستهای است و از اسب هم بهتر است.
بر فرض مذكور چرا خودم آن را نخرم؟ پس دستش را بالا برد و گفت: 95 چوق. شخص گفت: 95 چوق یك، 95 چوق دو، 95 چوق سه... الاغ فروخته شد به این مرد در ازای 95 چوق. مرد جلو رفت و 95 چوق به شخص داد و الاغ را از وی گرفت.
در این لحظه شخص، مرد را به كناری كشید گفت: ای مرد، تو هم فروشنده خوبی بودی و هم خریدار خوبی. از شما چندتا در این منطقه هست؟ مرد گفت: زیادیم. شخص گفت: فكر میكنی اگر در این منطقه سیستم ارزش افزوده را راهاندازی كنیم، میگیرد؟ مرد گفت: ارزش افزوده چیست؟ شخص گفت: ولش كن.
چندی بعد شخص سیستم ارزش افزوده را در آن منطقه راهاندازی كرد و گرفت و 13000 میلیارد تومان درآمدزایی كرد و دوسوم لازمه را داد و یكسوم غیرلازمه را برداشت و خاموش شد.
مرد الاغ را به شخص داد و 30 چوق را از وی گرفت. چند دقیقه بعد شخص روی چهارپارهای در وسط بازار الاغفروشان رفت و گفت: آی مردم، به این الاغ نگاه كنید. تابهحال الاغی با این كیفیت مشاهده كردهاید؟
این الاغ یكی از بهترین و مناسبترین الاغهای حال حاضر است. الاغی تمیز، قوی و دارای صدایی فوقالعاده... هنوز اظهاراتش تمام نشده بود كه مردی از گوشه بازار گفت: این الاغ را 40 چوق میخرم. شخص گفت: این مرد با 40 چوق خریدار این الاغ است. مرد دیگری گفت: من 45 چوق میدهم. مرد دیگری پیشنهاد 50 چوق را مطرح كرد. مرد دیگری گفت 55 چوق.
مرد دیگری 60 چوق، مرد دیگری 65 چوق و مرد دیگری 70 چوق برای خرید الاغ پیشنهاد كردند. در این هنگام صاحب پیشین الاغ با خود گفت: الاغی كه مردم حاضر باشند 70چوق برای آن پول بدهند، حتما الاغ خوب و شایستهای است و از اسب هم بهتر است.
بر فرض مذكور چرا خودم آن را نخرم؟ پس دستش را بالا برد و گفت: 95 چوق. شخص گفت: 95 چوق یك، 95 چوق دو، 95 چوق سه... الاغ فروخته شد به این مرد در ازای 95 چوق. مرد جلو رفت و 95 چوق به شخص داد و الاغ را از وی گرفت.
در این لحظه شخص، مرد را به كناری كشید گفت: ای مرد، تو هم فروشنده خوبی بودی و هم خریدار خوبی. از شما چندتا در این منطقه هست؟ مرد گفت: زیادیم. شخص گفت: فكر میكنی اگر در این منطقه سیستم ارزش افزوده را راهاندازی كنیم، میگیرد؟ مرد گفت: ارزش افزوده چیست؟ شخص گفت: ولش كن.
چندی بعد شخص سیستم ارزش افزوده را در آن منطقه راهاندازی كرد و گرفت و 13000 میلیارد تومان درآمدزایی كرد و دوسوم لازمه را داد و یكسوم غیرلازمه را برداشت و خاموش شد.