فیلمی بدون سایه

چرا «مردی بدون سایه» فیلم موفقی در كارنامه علیرضا رئیسیان نیست؟

فیلمی بدون سایه

علیرضا رئیسیان، به هیچ وجه كارگردان پركاری نیست و از ساخت هفت فیلم در طول 30 سال فعالیت، می‌توان به این گزیده‌كاری پی برد. این وسواس و كم كاری نه مزیت است و نه عیب و نقص، بلكه باید به عنوان یك ویژگی آگاهانه به آن نگاه كرد و باید آن را با بررسی آثار تولید شده سنجید. فی المثل واروژ كریم مسیحی به عنوان كارگردان فقط دو فیلم در كارنامه دارد كه اولی یعنی پرده آخر، یكی از آثار درخشان تاریخ سینمای ایران است و دومی یعنی تردید هم دست‌كم فیلم استانداردی است كه حرف و مساله‌ای برای طرح دارد. پس می‌توان این كمیت را به لحاظ كیفی بر كارنامه كارگردان‌هایی كه مدام پركار و فعالند و فیلم مهم و موفق و تاثیرگذاری نمی‌سازند، ترجیح داد.

كارنامه رئیسیان هم نسبت به بسیاری از فیلمسازان صرفا حرفه‌ای و پركار، برتری دارد و قابل بررسی و تامل است، اما باوجود گزیده كاری و فیلم ساختن مبتنی بر دغدغه و مساله، هیچ‌گاه اثر درخشان و خیلی مهمی هم نساخته است. ولی در همه این سال‌ها نشان داده قاعده فیلمسازی و سینما را بلد است و می‌تواند فیلم‌هایی بسازد كه مخاطب را با اثر همراه كند.
با این حال تازه‌ترین فیلم او «مردی بدون سایه»، از حد و استانداردهای همیشگی سینمای خود رئیسیان هم پایین‌تر است و اثر مهم و موفقی در كارنامه او نیست. گرچه در این دو هفته اكران، به دلیل حضور بازیگری چون لیلا حاتمی و كارنامه قابل اعتنای خود فیلمساز، كنجكاوی‌هایی را برای تماشا ایجاد كرد و حدود یك میلیارد تومان فروخته است.
گاف‌های تكنیكی
مردی بدون سایه می‌توانست یك فیلم اجتماعی خوب باشد، گرچه اكراه داریم كه از این عنوان استفاده كنیم، اما به هرحال چون سراغ مباحثی شایع در اجتماع چون خیانت، سوءظن و خشونت می‌رود، ظرفیت دارد كه آن را فیلمی در بستر اجتماعی ببینیم. فیلم قصه مستندسازی به نام ماهان كوشیار (علی مصفا) را روایت می‌كند كه مستندی درباره خشونت خانوادگی و قتل ناموسی می‌سازد، اما به دلیل شكایت خانواده دختری كه سوژه فیلم است از كار بركنار و خانه‌نشین می‌شود. در این بیكاری، بار اصلی تامین معاش خانواده، روی دوش همسرش، سایه (لیلا حاتمی) می‌افتد كه به عنوان مترجم اسپانیایی یك شركت مشغول به كار می‌شود. اما به‌تدریج رضایت و تشویق اولیه ماهان برای شاغل بودن همسرش، به دلیل تماشای فیلمی از او و رئیس شركت جایش را به سوءظن درباره خیانت سایه می‌برد و ادامه فیلم هم مبتنی بر ماجراها و كشمكش‌های اینچنینی است.
درواقع شاید اشكال اصلی را در همین خلاصه قصه و روندی كه شخصیت‌ها به‌ویژه ماهان طی می‌كنند، دانست و همین حركت فیلم از اثری اجتماعی به سمت فیلمی با مایه‌های جنایی و معمایی و حادثه‌ای، لحن و فضای فیلم را دچار لكنت و پراكندگی می‌كند و این ابهام كه در روایت وجود دارد به فرم و ساختار هم كشیده می‌شود كه نتیجه آن یك فیلم سردرگم و بی‌سرانجام است.
شروع فیلم، كه ظاهرا نماهایی مربوط به فیلم مستند ماهان است و در آن قتلی ناموسی رخ می‌دهد، به قدری اجرای بد و ناشیانه‌ای دارد كه مخاطب جدی سینما را پس می‌زند و حتی در نگاهی بدبینانه نای ادامه تماشا را از او می‌گیرد. اگر فرض كنیم كه این نماها، تصاویری واقعی و در لحظه وقوع آن خشونت و جنایت هم نباشند، اما در حد و اندازه نماهای بازسازی شده توسط ماهان هم پذیرفتنی نیستند و پرداخت مضحك و غیرضروری و غیرقابل باوری در قالب یك فیلم مستند دارد. اما نقطه ضعف تكنیكی و بصری فیلم به همین جا ختم نمی‌شود و به‌ویژه در فیلمی كه برای ایجاد سوءظن به ماهان ارسال می‌شود هم مشهود است. ما نمایی به شدت نزدیك و لوآنگل (سربالا) از سایه و رئیس شركتش فؤاد (امیر آقایی) را در اسپانیا می‌بینیم كه نسبتی با واقعیت ندارد، مگراین‌كه كسی كه آن را فیلمبرداری كرده، در نزدیكترین فاصله با این دو شخصیت و آن هم روی زمین باشد!
وقتی فیلمساز، خود چنین استانداردهای حداقلی تكنیكی را رعایت نمی‌كند، دست كم چندان نمی‌تواند روی مخاطبانی سینمایی حساب كند كه اطلاعاتی حداقلی از منطق بصری دارند. احتمالا حتی این سوالات و ابهامات تكنیكی برای تماشاگران عام سینما هم وجود داشته باشد كه به هرحال به دلیل كار روزمره با دوربین تلفن همراه و انواع و اقسام فیلم گرفتن شخصی و یادگاری، قدری با اندازه و جهت‌نماها آشنایی دارند.
شخصیت‌های دوست نداشتنی
شخصیت‌هایی در فیلم وجود دارند كه با این نحوه روایت و پرداخت، بود و نبودشان فرقی نمی‌كند و به عبارتی حضورشان در قصه، نه تعیین كننده است و نه جذاب. شاید مهم‌ترین آنها برادر همان دختری باشد كه سوژه فیلم مستند ماهان است. او دو سه باری ماهان را تهدید می‌كند، اما این تهدیدات نصفه و نیمه راه به جایی نمی‌برد و گره‌ای در قصه و وضعیت ماهان ایجاد نمی‌كند. شخصیت برادرزن فؤاد (نادر فلاح) در شركت هم همین وضع را دارد و حتی باوجودی كه ظاهرا تصویر سوءظن برانگیز را او گرفته و ارسال كرده، باز هم برای تماشاگر مهم و تعیین‌كننده نیست. همین‌طور باید به شخصیت مادر سایه (گوهر خیراندیش) اشاره كرد كه حضور تعیین‌كننده‌ای در فیلم ندارد و حتی هنگام گم شدن دخترش هم منفعل است و دست بالا به تلخی می‌خندد و چای می‌نوشد!
این‌كه تازه وضع شخصیت‌های مكمل و فرعی است و حال و روز شخصیت‌های اصلی هم چندان خوب نیست. شاید تنها بتوان تا حدودی احساسات سایه را پذیرفت و كنجكاو وضع او بود و مرموز بودنش به كار تعلیق موردنظر فیلمساز و بحث شائبه خیانت بیاید، اما ماهان روندی را در شخصیت‌پردازی طی می‌كند كه نقیض حرف او در فیلم مستندی است كه كارگردانش بود. او كه در ابتدای فیلم، مرد منطقی و آرام و اهل خانواده‌ای به نظر می‌رسد، از جایی به بعد اهل خشونت و سوءظنی می‌شود كه موردتقبیح او در فیلم بود. البته شاید فیلمساز روی این تناقض و یكی نبودن حرف با عمل، حساب كرده بود، اما این برداشت فیلمنامه‌ای و شخصیتی با كاشت درستی همراه نبود و بازی مصفا هم كه ظاهرا باید خرق عادتی باشد و تماشاگر را شگفت‌زده كند، متناسب با این تغییر و تحول شخصیتی نیست.
شخصیت پلیس با بازی فرهاد اصلانی هم ویژگی و پرداخت محكمی ندارد و حضورش نه‌تنها كمكی به قصه و گره‌گشایی نمی‌كند، بلكه گره‌ای را باز می‌كند كه برای مخاطب چندان مهم نیست: بحث فساد اقتصادی شركت فؤاد.
این‌كه رئیسیان برای نوشتن فیلمنامه، سراغ گنجینه غنی ادب فارسی رفته و شعر و قصه‌ای كهن را در قالب فیلمنامه‌ای امروزی، به تصویر كشیده، حركتی قابل اشاره و ارزشمند است. او مردی بدون سایه را با برداشتی آزاد از زن پارسا عطار نیشابوری نوشته است، اما كاش در این اقتباس سینمایی، دقت و وسواس بیشتری به خرج می‌داد و فیلم روایت جذاب و بی‌نقص و حفره‌ای می‌داشت. ضمن این‌كه علاقمندان جدی سینما حتما شاید وقتی دیگر (بهرام بیضایی) را به یاد دارند كه با همین تم سوءظن و خیانت، چه فیلم پرتعلیق، پركشش و كنجكاوی برانگیزی ساخته بود. كاش رئیسیان كه نامگذاری شخصیت اصلی مرد فیلمش ماهان ما را به یاد نامهای نمادین آثار بیضایی می‌اندازد، مثل نوید ماكان در «مجلس شبیه؛ در ذكر مصایب استاد نوید ماكان و همسرش مهندس رُخشید فرزین» در روایت و پرداخت هم به سمت و سوی آن‌گونه می‌رفت.