درخواست دختر 9 ساله برای قصاص مادر اسیدپاش
زن جوان كه متهم به شوهركشی با اسید است، دیروز در حالی در شعبه پنجم دادگاه كیفری یك استان تهران پای میز محاكمه قرار گرفت كه دختر 9 سالهاش برای او درخواست قصاص كرد. پیش از این زن جوان به قصاص محكوم شده بود كه دیوان عالی كشور به حكم نقص گرفته بود.
به گزارش خبرنگار جامجم، آذر ماه سال 95 بود كه صدای جنجال شهلا و همسرش مثل خیلی وقتها در كوچهای در شهرری پیچید. همسایهها كه به این سر و صدای هرروزه عادت كرده بودند، هیچ واكنشی نشان ندادند اما دقایقی بعد زمانی كه صدای آژیر آمبولانس در كوچه پیچید، جمعیت در خانه شهلا جمع شد. چرا كه همه چیز حاكی از آن بود كه این دعوا با همیشه فرق دارد. همسر شهلا كه بهدلیل سوختگی شدید با اسید، حال وخیمی داشت؛ دقایقی بعد از انتقال به بیمارستان جان خود از دست داد و حالا پای ماموران نیروی انتظامی برای كشف راز قتل به پرونده باز شد. شهلا در اولین بازجویی انگیزه خود را از اسیدپاشی به شوهرش را اینطور بیان كرد: «من و شوهرم همیشه با هم اختلاف داشتیم. او دست بزن داشت و به هر بهانهای مرا كتك میزد. این اواخر از من میخواست تنفروشی كنم و خودش بیكار بود. اینقدر مرا تحت فشار قرار داد كه او را تهدید به اسیدپاشی كردم و بالاخره روی او اسید پاشیدم.»
با اعتراف صریح متهم، پرونده با صدور كیفرخواست از سوی دادسرای جنایی راهی دادگاه كیفری یك تهران شد. متهم در دادگاه بدوی در دفاع از خود گفت: «اتهام قتل را قبول ندارم. من نمیخواستم همسرم را بكشم.»
او در مورد روز حادثه رو به قاضی بابایی گفت: «شب قبل از حادثه باز هم با شوهرم دعوا كرده بودم و باز او از من تقاضای اعمال غیراخلاقی كرده بود. صبح كه از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. یك بطری اسید در زیرزمین نگهداری میكرد كه آن را برداشتم و بالای سرش آمدم. خوابیده بود، صدایش زدم. چشمهایش را باز كرد و من اسید را روی او پاشیدم. اما باور كنید همان لحظه پشیمان شدم و خودم او را به بیمارستان رساندم.»
دادگاه بعد از بررسی محتویات پرونده، با توجه به درخواست اولیایدم، متهم را به قصاص محكوم كرد. این پرونده بهخاطر نقص دیوان عالی كشور به دادگاه بازگشت. در رای دیوان عالی كشور اعلام شده بود، گزارش پزشكی قانونی درباره میزان سوختگی و علت فوت باید به طرفین پرونده ابلاغ میشد تا در صورت معترض بودن به آن بتوانند اعتراض خود را مطرح كنند.
روز گذشته بار دیگر اولیایدم پرونده همراه متهم برای رفع نقص پرونده در دادگاه حاضر شدند.
متهم در مواجهه با شاكیان پرونده با اظهار پشیمانی درخواست بخشش كرد. اما پدر و مادر مقتول بیان داشتند، خواسته آنها همچنان قصاص است و گذشت نخواهند كرد.
قاضی بابایی رو به فرزند 9 ساله متهم گفت: «حالا كه پدرت را از دست دادهای، نمیخواهی از قصاص مادرت گذشت كنی تا لااقل یكی از والدین در كنارت باشند؟»
فرزند متهم گفت: «پدرم را خیلی دوست داشتم. هرگز روزی را كه او را از دست دادم، فراموش نمیكنم. او جلوی چشم من میسوخت و فریاد میزد. برای همین مادری را كه قاتل پدر خوبم بود، نمیبخشم. من مادر قاتل نمیخواهم. شاید سن من كم است اما به اندازه آدم بزرگها عقل دارم.»
در پایان گزارش پزشكی قانونی به اولیایدم یعنی پدر و مادر مقتول و فرزند او ابلاغ شد و در صورت اعتراض میتوانند ظرف دو هفته اقدام كنند.
به گزارش خبرنگار جامجم، آذر ماه سال 95 بود كه صدای جنجال شهلا و همسرش مثل خیلی وقتها در كوچهای در شهرری پیچید. همسایهها كه به این سر و صدای هرروزه عادت كرده بودند، هیچ واكنشی نشان ندادند اما دقایقی بعد زمانی كه صدای آژیر آمبولانس در كوچه پیچید، جمعیت در خانه شهلا جمع شد. چرا كه همه چیز حاكی از آن بود كه این دعوا با همیشه فرق دارد. همسر شهلا كه بهدلیل سوختگی شدید با اسید، حال وخیمی داشت؛ دقایقی بعد از انتقال به بیمارستان جان خود از دست داد و حالا پای ماموران نیروی انتظامی برای كشف راز قتل به پرونده باز شد. شهلا در اولین بازجویی انگیزه خود را از اسیدپاشی به شوهرش را اینطور بیان كرد: «من و شوهرم همیشه با هم اختلاف داشتیم. او دست بزن داشت و به هر بهانهای مرا كتك میزد. این اواخر از من میخواست تنفروشی كنم و خودش بیكار بود. اینقدر مرا تحت فشار قرار داد كه او را تهدید به اسیدپاشی كردم و بالاخره روی او اسید پاشیدم.»
با اعتراف صریح متهم، پرونده با صدور كیفرخواست از سوی دادسرای جنایی راهی دادگاه كیفری یك تهران شد. متهم در دادگاه بدوی در دفاع از خود گفت: «اتهام قتل را قبول ندارم. من نمیخواستم همسرم را بكشم.»
او در مورد روز حادثه رو به قاضی بابایی گفت: «شب قبل از حادثه باز هم با شوهرم دعوا كرده بودم و باز او از من تقاضای اعمال غیراخلاقی كرده بود. صبح كه از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. یك بطری اسید در زیرزمین نگهداری میكرد كه آن را برداشتم و بالای سرش آمدم. خوابیده بود، صدایش زدم. چشمهایش را باز كرد و من اسید را روی او پاشیدم. اما باور كنید همان لحظه پشیمان شدم و خودم او را به بیمارستان رساندم.»
دادگاه بعد از بررسی محتویات پرونده، با توجه به درخواست اولیایدم، متهم را به قصاص محكوم كرد. این پرونده بهخاطر نقص دیوان عالی كشور به دادگاه بازگشت. در رای دیوان عالی كشور اعلام شده بود، گزارش پزشكی قانونی درباره میزان سوختگی و علت فوت باید به طرفین پرونده ابلاغ میشد تا در صورت معترض بودن به آن بتوانند اعتراض خود را مطرح كنند.
روز گذشته بار دیگر اولیایدم پرونده همراه متهم برای رفع نقص پرونده در دادگاه حاضر شدند.
متهم در مواجهه با شاكیان پرونده با اظهار پشیمانی درخواست بخشش كرد. اما پدر و مادر مقتول بیان داشتند، خواسته آنها همچنان قصاص است و گذشت نخواهند كرد.
قاضی بابایی رو به فرزند 9 ساله متهم گفت: «حالا كه پدرت را از دست دادهای، نمیخواهی از قصاص مادرت گذشت كنی تا لااقل یكی از والدین در كنارت باشند؟»
فرزند متهم گفت: «پدرم را خیلی دوست داشتم. هرگز روزی را كه او را از دست دادم، فراموش نمیكنم. او جلوی چشم من میسوخت و فریاد میزد. برای همین مادری را كه قاتل پدر خوبم بود، نمیبخشم. من مادر قاتل نمیخواهم. شاید سن من كم است اما به اندازه آدم بزرگها عقل دارم.»
در پایان گزارش پزشكی قانونی به اولیایدم یعنی پدر و مادر مقتول و فرزند او ابلاغ شد و در صورت اعتراض میتوانند ظرف دو هفته اقدام كنند.
تیتر خبرها