گفتوگو با مهسا ملکمرزبان، مجری و نویسنده درباره زنان خانهدار
آگاهی، برگ برنده زنان
وقتی فیلم « به همین سادگی» ساخته رضا میرکریمی را سال 86 در جشنواره فیلم فجر دیدم، با دو سوال از سالن سینما بیرون آمدم؛ اول اینکه چطور یک فیلمساز مرد میتوانند چنین با اعتماد درباره احساسها و انتخابهای یک زن فیلم بسازد و دوم اینکه یک زن ( شخصیت اول فیلم؛ طاهره ) اینقدر میتواند به رخوت و دام افسردگی بیفتد و تا این میزان ناتوان باشد و تنها قدرتش در این باشد که تصمیم بگیرد بیخبر خانواده و دو فرزندش را ترک کند آنهم به یک دلیل؛ رخوت خانهدار بودن. بعد همه این سوالات بهعلاوه مقداری عصبانیت را در گفتوگو با میرکریمی بروز دادم و او به شدت و حدت از زنان خانهدار دفاع کرد با همان نگاهی که فیلم را ساخته بود و من در بعضی جاها آنها را زنانی دانستم که بدون این که سختی کار در بیرون از خانه را تحمل کنند در بیشتر اوقات فقط طلبکارند که چرا سفرشان دیر شد، چرا مهمانیهایشان فلان شد و بیسار شد، چرا همسرشان از سرکار دیر به خانه آمد و چرا طلاهایشان از فلان خانم کمتر است...! خلاصه من حمله کردم و میرکریمی دفاع کرد و سرانجام گفتوگو تبدیل شد به یکی از آن مصاحبههای چالشی که دوستش داشتم. اما دیروز که به مناسبت روز جهانی زنان خانهدار به مهسا ملکمرزبان- که سالهاست کتاب میخواند، کتاب مینویسد و ترجمه میکند و با دنیاهای مختلف زنان و مردان و بچهها آشناست و به قول خودش در زمانهایی اجرای برنامههای خانواده را هم به عهده داشته- همصحبت شدم، نگاهم به زنان خانهدار امروزی کمی تا قسمتی تغییر کرد.البته در این گفتوگو ملکمرزبان زنان خانهداری را توصیف و تعریف کرد که میتوان آنها را کمیاب دانست.زنانی که زندگی کردن درست و هدفمند را بلدند و با همین تعریف فرقی نمیکند که خانهدار باشند یا شاغل.آنها میتوانند زندگی هدفمند و موفقی برای خود و اعضای خانوادهشان رقم بزنند.
تحصیلات نشانه شعور نیست
مرزبان که سال گذشته رمان شیفتگیها نوشته خابیر ماریاس را ترجمه و روانه بازار کرد و این روزها مشغول ترجمه رمان برتا ایسالا از همین نویسنده است، درباره زنان خانهدار میگوید: عنوان زنان خانهدار خیلی کلی است و الان دیگر مثل قدیم نیست که بگوییم زنانخانهدار با زنان شاغل از نظر نگرش به زندگی و سواد زیستن تفاوتهای اساسی دارند.چندین سال است که اینترنت در دسترس همگان است و هر کسی با گوشی هوشمندی که در اختیار دارد، میتواند در فضای وب بچرخد و درباره نیازهایش اطلاعات زیادی به دست آورد. یک زمانی میگفتند آدمهای دانشگاه رفته و مدرک گرفته آدمهای باشعورتری هستند اما الان به همه ثابت شده که مدرک، آدمها را با شعور نمیکند. در اطرافم خانمهایی هستند که خانهدارند اما از یک خانم شاغل و تحصیلکرده زندگی بهتر و هدفمندتری دارند.دقیقا میدانند از زندگی چه میخواهند به همین دلیل برای روزهای خود برنامهریزی دقیقی دارد انگار از روی جدول منظم زندگی میکنند. برای همین خانوادهشان هم برنامه ریزی شده جلو میرود و زندگی خانوادگیشان آشفته نیست.این زنان خانهدار هم برای خودشان برنامه دارند هم برای فرزند و همسرشان و هم اقوام و دوستانشان.برای باشگاه رفتن و مطالعه و تفریح فردی برنامه دارند و هم برای رسیدگی به امورات فرزند و شوهر و بقیه.
به مرزبان میگویم، این که شما میگوییددرصد محدودی از زنان را دربرمیگیرد.واقعا چنددرصد از زنان چه شاغل و چه خانهدار چنین برنامهریزی دقیقی دارند آنهم در شرایطی که گفته میشود یکی از آسیبهایی که خانوادهها و زنان خانهدار را تهدید میکند،حضور زیاد آنها در شبکههای اجتماعی است؟
این نویسنده میگوید:درصدش را نمیدانم چون به تحقیق آماری نیاز دارد اما معتقدم کسی که صاحب سلیقه و سواد باشد اسیر شبکههای اجتماعی نمیشود که به هر سمتی که میخواهند او را ببرند.اگر زنی، خودش و خانوادهاش برایش اهمیت داشته باشند و آنقدر از محیط خانواده و اطرافیانش عشق و دوست داشتن واقعی دریافت کند، گاهی اصلا یادش میرود که گوشی هوشمند داشته و به اینترنت هم دسترسی دارد.او با آدمهای واقعی در تعامل است و از همنشینی با آنها آنقدر لذت میبرد که سراغ آدمهای مجازی نمیرود که امروز هستند و فردا نه.همه چیز به شعور و سلیقه آدمها بستگی دارد که چقدر بلدند هوشنمد و هدفمند زندگی کنند.
آگاهی حرف اول را میزند
به ملکمرزبان میگویم، آسیب دیگری که زنان خانهدار با آن مواجهاند، گروههای دوستی و همنشینان است، زنان شاغل میتوانند در محل کار با کسانی که همفکرند و سلیقه مشترکی دارند، دوست شوند و گروههای دوستی را شکل دهند اما زنان خانهدار معمولا فقط میتوانند از میان اقوام نزدیک دوست پیدا کنند.
نویسنده کتاب خردهروایتهای بیزن و شوهری میگوید: اگر زنی گروههای دوستی و همنشینی با دیگران برایش اهمیت داشته باشد و باهرکسی دوست نشود، از همان زنان با سلیقه و باشعور است که برای خودش برنامه دارد.او به باشگاه میرود و در همانجا دوستانی پیدا میکند.در هر محلهای کلاسهای آموزشی است که دورههای مختلف را به زنان آموزش میدهند، او به آن کلاسها هم میرود، در آنجا هم دوستان و معاشرانی پیدا میکند.بهترین گروههای دوستی که زنان میتوانند با آنها مراوده داشته باشند، همسایهها هستند.زنان خانهدار معمولا همسایهها را میشناسند و چون مردمی که در یک محله زندگی میکنند تقریبا به یک طبقه اجتماعی تعلق دارند، میتوانند دوستان خوبی برای هم باشند.
ملکمرزبان که این روزها مشغول آماده کردن کتاب صوتی شیفتگیهاست میگوید: زنان خانهدار با هر سطح سوادی ناچارند دانش و آگاهی خود را ارتقا دهند.اگر میخواهند دوستان و مشاوران خوبی برای فرزندان خود باشند باید از آنها عقبتر نمانند.نباید اجازه دهند شکاف بین نسلی خانوادهشان را از هم بپاشد.زنان باید قوی و آگاه باشند تا بتوانند با انتخابهای درست، اعتماد فرزندان را به خود جلب کنند.وقتی فرزند ببیند که مادرش هر چند خانهدار اهل مطالعه است، فیلمهایی برای تماشا کردن انتخاب میکند، تلاش میکند دانش خود را افزایش دهد، برنامهریزی دارد و همه کارهایش را به موقع انجام میدهد و بیخود و بیجهت در شبکههای اجتماعی نمیچرخد، به مادرش اعتماد میکند و به جای دوری کردن از او سعی میکند شبیه او شود تا به انسان موفقی تبدیل شود.
تحصیلات نشانه شعور نیست
مرزبان که سال گذشته رمان شیفتگیها نوشته خابیر ماریاس را ترجمه و روانه بازار کرد و این روزها مشغول ترجمه رمان برتا ایسالا از همین نویسنده است، درباره زنان خانهدار میگوید: عنوان زنان خانهدار خیلی کلی است و الان دیگر مثل قدیم نیست که بگوییم زنانخانهدار با زنان شاغل از نظر نگرش به زندگی و سواد زیستن تفاوتهای اساسی دارند.چندین سال است که اینترنت در دسترس همگان است و هر کسی با گوشی هوشمندی که در اختیار دارد، میتواند در فضای وب بچرخد و درباره نیازهایش اطلاعات زیادی به دست آورد. یک زمانی میگفتند آدمهای دانشگاه رفته و مدرک گرفته آدمهای باشعورتری هستند اما الان به همه ثابت شده که مدرک، آدمها را با شعور نمیکند. در اطرافم خانمهایی هستند که خانهدارند اما از یک خانم شاغل و تحصیلکرده زندگی بهتر و هدفمندتری دارند.دقیقا میدانند از زندگی چه میخواهند به همین دلیل برای روزهای خود برنامهریزی دقیقی دارد انگار از روی جدول منظم زندگی میکنند. برای همین خانوادهشان هم برنامه ریزی شده جلو میرود و زندگی خانوادگیشان آشفته نیست.این زنان خانهدار هم برای خودشان برنامه دارند هم برای فرزند و همسرشان و هم اقوام و دوستانشان.برای باشگاه رفتن و مطالعه و تفریح فردی برنامه دارند و هم برای رسیدگی به امورات فرزند و شوهر و بقیه.
به مرزبان میگویم، این که شما میگوییددرصد محدودی از زنان را دربرمیگیرد.واقعا چنددرصد از زنان چه شاغل و چه خانهدار چنین برنامهریزی دقیقی دارند آنهم در شرایطی که گفته میشود یکی از آسیبهایی که خانوادهها و زنان خانهدار را تهدید میکند،حضور زیاد آنها در شبکههای اجتماعی است؟
این نویسنده میگوید:درصدش را نمیدانم چون به تحقیق آماری نیاز دارد اما معتقدم کسی که صاحب سلیقه و سواد باشد اسیر شبکههای اجتماعی نمیشود که به هر سمتی که میخواهند او را ببرند.اگر زنی، خودش و خانوادهاش برایش اهمیت داشته باشند و آنقدر از محیط خانواده و اطرافیانش عشق و دوست داشتن واقعی دریافت کند، گاهی اصلا یادش میرود که گوشی هوشمند داشته و به اینترنت هم دسترسی دارد.او با آدمهای واقعی در تعامل است و از همنشینی با آنها آنقدر لذت میبرد که سراغ آدمهای مجازی نمیرود که امروز هستند و فردا نه.همه چیز به شعور و سلیقه آدمها بستگی دارد که چقدر بلدند هوشنمد و هدفمند زندگی کنند.
آگاهی حرف اول را میزند
به ملکمرزبان میگویم، آسیب دیگری که زنان خانهدار با آن مواجهاند، گروههای دوستی و همنشینان است، زنان شاغل میتوانند در محل کار با کسانی که همفکرند و سلیقه مشترکی دارند، دوست شوند و گروههای دوستی را شکل دهند اما زنان خانهدار معمولا فقط میتوانند از میان اقوام نزدیک دوست پیدا کنند.
نویسنده کتاب خردهروایتهای بیزن و شوهری میگوید: اگر زنی گروههای دوستی و همنشینی با دیگران برایش اهمیت داشته باشد و باهرکسی دوست نشود، از همان زنان با سلیقه و باشعور است که برای خودش برنامه دارد.او به باشگاه میرود و در همانجا دوستانی پیدا میکند.در هر محلهای کلاسهای آموزشی است که دورههای مختلف را به زنان آموزش میدهند، او به آن کلاسها هم میرود، در آنجا هم دوستان و معاشرانی پیدا میکند.بهترین گروههای دوستی که زنان میتوانند با آنها مراوده داشته باشند، همسایهها هستند.زنان خانهدار معمولا همسایهها را میشناسند و چون مردمی که در یک محله زندگی میکنند تقریبا به یک طبقه اجتماعی تعلق دارند، میتوانند دوستان خوبی برای هم باشند.
ملکمرزبان که این روزها مشغول آماده کردن کتاب صوتی شیفتگیهاست میگوید: زنان خانهدار با هر سطح سوادی ناچارند دانش و آگاهی خود را ارتقا دهند.اگر میخواهند دوستان و مشاوران خوبی برای فرزندان خود باشند باید از آنها عقبتر نمانند.نباید اجازه دهند شکاف بین نسلی خانوادهشان را از هم بپاشد.زنان باید قوی و آگاه باشند تا بتوانند با انتخابهای درست، اعتماد فرزندان را به خود جلب کنند.وقتی فرزند ببیند که مادرش هر چند خانهدار اهل مطالعه است، فیلمهایی برای تماشا کردن انتخاب میکند، تلاش میکند دانش خود را افزایش دهد، برنامهریزی دارد و همه کارهایش را به موقع انجام میدهد و بیخود و بیجهت در شبکههای اجتماعی نمیچرخد، به مادرش اعتماد میکند و به جای دوری کردن از او سعی میکند شبیه او شود تا به انسان موفقی تبدیل شود.
تیتر خبرها
-
فصل چهارم؟ شاید !
-
کتابخانهای به وسعت بهار
-
خدمت دستگاه قضا به خزانه دولت
-
منطق محکم «نه به آمریکا»
-
وضعیت پرسپولیس آنقدرها هم بد نیست
-
شلیك مرد تیباسوار
-
بچههای مدرسه جهاد
-
عصر جدید لانههای جاسوسی
-
صدرنشینی قرمز و قعرنشینی آبی!
-
آگاهی، برگ برنده زنان
-
شروط قانونی در اکران «خانه پدری» رعایت نشده است
-
خدمت دستگاه قضا به خزانه دولت