خواندن توانستن است

خواندن توانستن است

«جهان معلول‌ساز» كتابی است كه من آن را از نویسنده‌اش هدیه گرفتم؛ نویسنده‌ای كه دغدغه‌اش درباره جهان معلولیت، دغدغه‌ای با حفظ فاصله و از گوشه‌ای امن نبود و نام و وجودی واقعی داشت؛ «امیرعلی».
نام كامل كتاب «جهان معلول‌ساز؛ درباره اخلاق معلولیت» است و نعیمه پورمحمدی، استاد فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم، آن را نگاشته است. كتاب را انتشارات توانمندان وابسته به دفتر فرهنگ معلولان منتشر كرده است. مجموع كسانی كه در انتشار این كتاب همكاری كرده‌اند، از نگاه من، نشان‌دهنده مقدمه‌ای برای خواندن كتابی است كه از امری بسیار محسوس و ملموس و شایسته توجه سخن خواهد گفت؛ از آن‌رو كه انتشارات كتاب با موضوع بیگانه نیست و نویسنده نیز مادری است كه سال‌ها با امر معلولیت(!) فرزندش دست به گریبان است.
عنوان كتاب و انتخاب تركیب كلمات، به خوبی محتوای كتاب را می‌رساند. جهان معلول‌ساز از جهانی سخن می‌گویدكه در آن معلولیت امری فرهنگی و نه واقعی است؛ در این جهان كه معلولیت، ناتوانی‌ها و كم‌توانی‌های جسمی و ذهنی بیش از آن‌كه در كسانی بروز و ظهور یافته باشند در ذهنیت جمعی جوامع وجود دارند. نویسنده در آغاز سخن با بیان اهمیتِ دانستن و نزدیك دانستن امر معلولیت به همه ما، به‌خوبی خواننده را برای ادامه مطالعه كتاب برمی‌انگیزاند: «حتی اگر نه معلول باشیم و نه فرزند یا خویشاوند/ دوست/ همكار معلول داشته باشیم، باز لازم است در ارتباط با معلولیت آگاهی پیدا كنیم. نه فقط برای این‌كه با معلولان در یك اجتماع زندگی می‌كنیم و این مواجهه به درك و شناخت نیاز دارد، بلكه به این خاطر كه درك و آگاهی ما از ذهن و بدن خودمان عموما فقط شامل تجربه‌های «سلامتی، توانایی، خوشی و لذت» است. حال آن‌كه لازم است آگاهی و بینشی از «ضعف ذهن و بدن» هم به دست آوریم... یك چیز هست كه ناگزیر در زندگی همه ما پیش می‌آید و آن «سالخوردگی» است...»
با این مقدمه نویسنده می‌توانیم به جهانی نظر كنیم كه پیرامون ماست، پرتعداد و پرتكرار و بالقوه است و ما عموما آن را نادیده می‌گیریم یا حتی بیگانه و غیر می‌پنداریم و این بیگانه‌پنداری یا به تعبیر نویسنده سالم‌سالاری در واقع همان جهان معلول‌ساز را رقم می‌زند كه افرادی را طرد می‌كند، نادیده می‌انگارد، زندگی و حضور در جامعه را برایشان ناخوشایند یا ناممكن می‌كند و ضمنا به دامنه تعریفاتش از سلامتی می‌افزاید و دایره‌ای تنگ از موجودات سالم، هوشمند و توانمند برمی‌سازد و مدام این دایره را غربال می‌كند تا مبادا كسی با تفاوت‌های نامطلوب(!) وارد این دایره شود و همچون سایرین از مواهب جهانی بهره‌مند شود كه به صورت پیش‌فرض چنین خط‌كشی‌هایی ندارد یا می‌تواند نداشته باشد. چنین جهانی از ما می‌خواهد همیشه سالم، كارا، باهوش و توانا باشیم و اگر به‌هر دلیلی دچار كاستی‌هایی در این امور هستیم یا شدیم باید از چرخه خارج شویم تا مرگ فرابرسد و جهان را از بار ما سبك كند؛ آنگونه كه با بی رحمی درباره سالمندان و كسانی با توانایی‌های متفاوت برخورد می‌كند و آنان را پس می‌زند.
این كتاب ما را با زمینه‌های فكری، فرهنگی و اجتماعی چنین جهانی - كه ما ساخته‌ایم - آشنا می‌كند و در نهایت منظر تازه‌ای می‌گشاید با عنوان اخلاق معلولیت كه می‌كوشد جهان را جایی برای همه و بدون دسته‌بندی‌های تبعیض‌آمیز معرفی كند و به مخاطبش زیستی را بیاموزد كه شاید در ساختن چنین جهانی یاری‌دهنده باشد.
«تصویر روی جلد تصویر امیرعلی است كه پیش از تولد از بیماری‌اش مطلع شدم و امروز خوشحالم كه حق زندگی را از او نگرفتم... با خوشبختی زندگی كند اگر جهان سالم‌سالار و معلول‌سازی كه ما ساخته‌ایم بگذارد».