گفت و گو با احمد طالبینژاد درباره فیلم «مهمان مامان» در سالروز 80 سالگی داریوش مهرجویی
بهترین تصویر از «ما»
داریوش مهرجویی امروز وارد 80 سالگی میشود. او یکی از کارگردانان تاثیرگذار در سینمای ایران است. فیلم « گاو» که سال 48 ، زمانی که سینمای ایران دربست در اختیار فیلمفارسی و فیلمهای سطحی بود، ساخته شد و مانند هوایی تازه به سینمای ایران جان داد. فیلمی که بر اساس داستان کوتاهی از غلامحسین ساعدی به نام عزاداران بیل مقابل دوربین رفت. مهرجویی بعد از فیلم گاو فیلمهای درخشانی بر اساس رمانها و داستانهای معتبر ساخت و سنگ بنای اقتباس در سینمای ایران را به درستی پایهگذاری کرد؛ فیلمهایی مانند آقایهالو، دایره مینا، سارا، پری، درخت گلابی، سنتوری و مهمان مامان برخی از این اقتباسهای درخشان است.
برای دهه شصتیها اما مهرجویی یعنی فیلمهامون. این فیلم آنقدر محبوبیت دارد، که علاقهمندانش با نام «هامونبازان» معروف شدهاند. اما مهرجویی بین عموم مردم با دو فیلم شهرت دارد؛ اجارهنشینها که به گفته برخی منتقدان هنوز بهترین فیلم کمدی ایران است و فیلم مهمان مامان که اقتباسی است از داستانی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی. سینمای ایران بدون آثار مهرجویی حتما ناقص و بیمعناست، هر چند برخی معتقدند او با ساخت فیلمهایی مانندهامون – با محبوبیت میلیونیاش – و پری، سینمای عرفانی را در دهه 60 و 70 باب کرده که سینماگران جوان آن سالها به تقلید از او فیلمهای ضعیفی ساختهاند که هر جور شده در سینما بتوانند حضور داشته و فیلم بسازند. برخی هم معتقدند مهرجویی بعد از مهمان مامان و سنتوری دیگر نباید فیلم میساخت چون بعد از آن از اوج ، فرود آمد و دیگر نتوانست دوره طلایی خود را ادامه دهد.
خانهای شبیه جامعه
احمد طالبینژاد، سینماگر ، منتقد و کارشناس سینمایی بر این باور است که فیلم مهمان مامان، آخرین فیلم از دوره طلایی مهرجویی بود. این منتقد میگوید: مهمان مامان بهترین اقتباس از آثار آقای مرادی کرمانی نیز است. از داستانهای این نویسنده فیلم و سریال زیاد ساخته شده اما هیچکدام به قوت مهمان مامان نیست. من داستان مهمان مامان را خواندهام و فیلم را هم دیدهام، به باور من فیلم از داستان قویتر است و پایانبندی منسجمتر و زیباتری دارد. آقای کرمانی در نوشتن فیلمنامه هم مشارکت داشته و قطعا حضورش در بهتر شدن آن تاثیر داشته است.
طالبینژاد که فیلم من بن لادن نیستم را نیز کارگردانی کرده، درباره داستان فیلم مهمان مامان میگوید: داستان فیلم در یک خانه قدیمی اتفاق میافتد؛ خانهای که چند اتاق دارد و در هر اتاقش خانوادهای زندگی میکنند. برای یکی از این خانوادهها، دو مهمان میآید که مادر خانواده ( گلاب آدینه) با آنها رودر بایستی دارد. همه ساکنان این خانه قدیمی تلاش میکنند « مامان» به بهترین شکل ممکن از مهمانهایش پذیرایی کند. حتی پیرزن فقیر این خانه ( فریده سپاه منصور) هم در قد و اندازه خودش کمک میکند. زن حامله ( نسرین مقانلو) هم سهم خود را میدهد و در آشپزی کمک میکند. فیلم مهمان مامان نشان میدهد که این خانه به اندازه وسعت دلهای ساکنانش بزرگ است. فیلم درباره موضوعی صحبت میکند که دیگر الان در جامعه ما وجود ندارد؛ همدلی، صفا و صمیمیت. الان دیگر آن خانههای قدیمی که همه دور هم زندگی میکردند از بین رفته و جایش را به آپارتمانهای قوطی کبریتی داده که فقط آدم را دلگیر و دلمرده میکند. حالا دیگر از محلههای قدیمی خبری نیست. قدیمها مردم بر این باور بودند که تا 40 خانه این طرف و آن طرف، همسایه هستند. همین تفکر محلههایی را شکل میداد که همه یکدیگر را میشناختند و از حال هم باخبر بودند و در گرفتاریها و مشکلات به داد هم میرسیدند اما الان جای محلهها را مجتمعهای آپارتمانی گرفته، نمونهاش منطقه نواب. خانههای این منطقه چند سال پیش کوبیده شد و بزرگراهی از میان آنها گذشت و خانههای قدیمی شدند آپارتمانهای قلکی و دلگیر. این تغییرات اجتنابناپذیر است اما هویت ما را هم از بین میبرد و روابط اجتماعی را به صفر میرساند.
در فیلم مهمان مامان، دوربین بیشتر در داخل خانه است، فقط چند باری بیرون میرود که در همین سکانسها نقالهای را میبینیم که نشان میدهد این محله هم در حال خراب شدن و تبدیل به مجتمع آپارتمانی است. اتاق مامان ایوانی دارد که روی آن گچبریهایی دیده میشود که برخی جاهای آن ریخته شده و این هم نشانه فرامتنی بر این موضوع است که سنتها و اصالتهای دوستداشتنی و زیبای قدیمی در حال از بینرفتناست. ساکنان خانه هر کدام تعریف خاص خود را دارند، یکی دانشجوی پزشکی است ( امین حیایی)، دیگری معتادی است که از خانواده مرفه خود بریده و به این خانه پناه آورده (پارسا پیروزفر). همه این آدمها در بزنگاه به یکدیگر کمک میکنند و این اصل داستان است، اصلی که از بین رفته.مهمان مامان فیلم گرمی است، بازیها درخشان است، به خصوص بازی خانم گلاب آدینه که میدرخشد. او تبحر خاصی در اجرای نقش زنان زجرکشیده دارد و این درخشش را در فیلم زیرپوست شهر خانم رخشان بنیاعتماد هم دیدیم. با وجود این همه شخصیتهای متنوع، منی وجود ندارد.همه در کنار هم «ما» را شکل دادهاند. چیزی که در جامعه امروز دیگر دیده نمیشود و فقط «من»ها حضور دارند.
پیشگوییهای آقای کارگردان
به طالبینژاد میگویم ، آقای مهرجویی کارگردان هوشمندی بوده که 16 سال قبل فیلمی میسازد با موضوع از دست رفتن اصالتهای یک کشور.
این منتقد و نویسنده میگوید: آقای مهرجویی پیش از این در فیلم اجارهنشینها هم پیشگویی کرد.در این فیلم خانهای را به تصویر کشید که بهدلیل نبود انسجام و همفکری در بین ساکنان و اختلافات بین آنها روزی خراب میشود.
از این کارگردان میپرسم، به نظرتان چرا در سینمای امروز ایران دیگر از آن پیشگوییها خبری نیست و فیلمسازان از مردم عقبترند؟
میگوید: چون سینمای مستقل از بین رفته. بیشتر تهیهکنندهها و سرمایهگذاران از بدنه سینما نیستند، آنها پولهایی را وارد سینما میکنند که نمیتوان با آنها فیلمهای درست و درمان ساخت. سریال شهرزاد در استاندارد خوبی ساخته میشود اما بعد مشخص میشود پولش از کجا آمده، این سریال ساخته شد تا بخشی از پروژه پولشویی باشد. فیلم متری شیش و نیم ساخته میشود که سکانسهای درخشانی دارد اما این فیلم هم، فیلم مستقلی نیست چون سرمایه و پولش از جایی دیگر به جز سینما آمده است. وقتی سینما مستقل نباشد و جریان سرمایهاش خارج از سینما شکل بگیرد، فیلمساز نمیتواند حرف دلش را بزند و این عاملی است که سینمای امروز ایران کاملا منفعل شده است
برای دهه شصتیها اما مهرجویی یعنی فیلمهامون. این فیلم آنقدر محبوبیت دارد، که علاقهمندانش با نام «هامونبازان» معروف شدهاند. اما مهرجویی بین عموم مردم با دو فیلم شهرت دارد؛ اجارهنشینها که به گفته برخی منتقدان هنوز بهترین فیلم کمدی ایران است و فیلم مهمان مامان که اقتباسی است از داستانی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی. سینمای ایران بدون آثار مهرجویی حتما ناقص و بیمعناست، هر چند برخی معتقدند او با ساخت فیلمهایی مانندهامون – با محبوبیت میلیونیاش – و پری، سینمای عرفانی را در دهه 60 و 70 باب کرده که سینماگران جوان آن سالها به تقلید از او فیلمهای ضعیفی ساختهاند که هر جور شده در سینما بتوانند حضور داشته و فیلم بسازند. برخی هم معتقدند مهرجویی بعد از مهمان مامان و سنتوری دیگر نباید فیلم میساخت چون بعد از آن از اوج ، فرود آمد و دیگر نتوانست دوره طلایی خود را ادامه دهد.
خانهای شبیه جامعه
احمد طالبینژاد، سینماگر ، منتقد و کارشناس سینمایی بر این باور است که فیلم مهمان مامان، آخرین فیلم از دوره طلایی مهرجویی بود. این منتقد میگوید: مهمان مامان بهترین اقتباس از آثار آقای مرادی کرمانی نیز است. از داستانهای این نویسنده فیلم و سریال زیاد ساخته شده اما هیچکدام به قوت مهمان مامان نیست. من داستان مهمان مامان را خواندهام و فیلم را هم دیدهام، به باور من فیلم از داستان قویتر است و پایانبندی منسجمتر و زیباتری دارد. آقای کرمانی در نوشتن فیلمنامه هم مشارکت داشته و قطعا حضورش در بهتر شدن آن تاثیر داشته است.
طالبینژاد که فیلم من بن لادن نیستم را نیز کارگردانی کرده، درباره داستان فیلم مهمان مامان میگوید: داستان فیلم در یک خانه قدیمی اتفاق میافتد؛ خانهای که چند اتاق دارد و در هر اتاقش خانوادهای زندگی میکنند. برای یکی از این خانوادهها، دو مهمان میآید که مادر خانواده ( گلاب آدینه) با آنها رودر بایستی دارد. همه ساکنان این خانه قدیمی تلاش میکنند « مامان» به بهترین شکل ممکن از مهمانهایش پذیرایی کند. حتی پیرزن فقیر این خانه ( فریده سپاه منصور) هم در قد و اندازه خودش کمک میکند. زن حامله ( نسرین مقانلو) هم سهم خود را میدهد و در آشپزی کمک میکند. فیلم مهمان مامان نشان میدهد که این خانه به اندازه وسعت دلهای ساکنانش بزرگ است. فیلم درباره موضوعی صحبت میکند که دیگر الان در جامعه ما وجود ندارد؛ همدلی، صفا و صمیمیت. الان دیگر آن خانههای قدیمی که همه دور هم زندگی میکردند از بین رفته و جایش را به آپارتمانهای قوطی کبریتی داده که فقط آدم را دلگیر و دلمرده میکند. حالا دیگر از محلههای قدیمی خبری نیست. قدیمها مردم بر این باور بودند که تا 40 خانه این طرف و آن طرف، همسایه هستند. همین تفکر محلههایی را شکل میداد که همه یکدیگر را میشناختند و از حال هم باخبر بودند و در گرفتاریها و مشکلات به داد هم میرسیدند اما الان جای محلهها را مجتمعهای آپارتمانی گرفته، نمونهاش منطقه نواب. خانههای این منطقه چند سال پیش کوبیده شد و بزرگراهی از میان آنها گذشت و خانههای قدیمی شدند آپارتمانهای قلکی و دلگیر. این تغییرات اجتنابناپذیر است اما هویت ما را هم از بین میبرد و روابط اجتماعی را به صفر میرساند.
در فیلم مهمان مامان، دوربین بیشتر در داخل خانه است، فقط چند باری بیرون میرود که در همین سکانسها نقالهای را میبینیم که نشان میدهد این محله هم در حال خراب شدن و تبدیل به مجتمع آپارتمانی است. اتاق مامان ایوانی دارد که روی آن گچبریهایی دیده میشود که برخی جاهای آن ریخته شده و این هم نشانه فرامتنی بر این موضوع است که سنتها و اصالتهای دوستداشتنی و زیبای قدیمی در حال از بینرفتناست. ساکنان خانه هر کدام تعریف خاص خود را دارند، یکی دانشجوی پزشکی است ( امین حیایی)، دیگری معتادی است که از خانواده مرفه خود بریده و به این خانه پناه آورده (پارسا پیروزفر). همه این آدمها در بزنگاه به یکدیگر کمک میکنند و این اصل داستان است، اصلی که از بین رفته.مهمان مامان فیلم گرمی است، بازیها درخشان است، به خصوص بازی خانم گلاب آدینه که میدرخشد. او تبحر خاصی در اجرای نقش زنان زجرکشیده دارد و این درخشش را در فیلم زیرپوست شهر خانم رخشان بنیاعتماد هم دیدیم. با وجود این همه شخصیتهای متنوع، منی وجود ندارد.همه در کنار هم «ما» را شکل دادهاند. چیزی که در جامعه امروز دیگر دیده نمیشود و فقط «من»ها حضور دارند.
پیشگوییهای آقای کارگردان
به طالبینژاد میگویم ، آقای مهرجویی کارگردان هوشمندی بوده که 16 سال قبل فیلمی میسازد با موضوع از دست رفتن اصالتهای یک کشور.
این منتقد و نویسنده میگوید: آقای مهرجویی پیش از این در فیلم اجارهنشینها هم پیشگویی کرد.در این فیلم خانهای را به تصویر کشید که بهدلیل نبود انسجام و همفکری در بین ساکنان و اختلافات بین آنها روزی خراب میشود.
از این کارگردان میپرسم، به نظرتان چرا در سینمای امروز ایران دیگر از آن پیشگوییها خبری نیست و فیلمسازان از مردم عقبترند؟
میگوید: چون سینمای مستقل از بین رفته. بیشتر تهیهکنندهها و سرمایهگذاران از بدنه سینما نیستند، آنها پولهایی را وارد سینما میکنند که نمیتوان با آنها فیلمهای درست و درمان ساخت. سریال شهرزاد در استاندارد خوبی ساخته میشود اما بعد مشخص میشود پولش از کجا آمده، این سریال ساخته شد تا بخشی از پروژه پولشویی باشد. فیلم متری شیش و نیم ساخته میشود که سکانسهای درخشانی دارد اما این فیلم هم، فیلم مستقلی نیست چون سرمایه و پولش از جایی دیگر به جز سینما آمده است. وقتی سینما مستقل نباشد و جریان سرمایهاش خارج از سینما شکل بگیرد، فیلمساز نمیتواند حرف دلش را بزند و این عاملی است که سینمای امروز ایران کاملا منفعل شده است
تیتر خبرها