اگر به بازار برگردم دوباره همان کار را می‌کنم

آخرین گفت‌وگوی سلطان سکه قبل از اعدام

اگر به بازار برگردم دوباره همان کار را می‌کنم

از همان ابتدا بنایش را بر پاسخ ندادن و دور زدن سوالات خبرنگار گذاشته است. می‌گوید یک شبه سلطان سکه شدم و به اینجا رسیدم.‌  می‌گوید: برای خودم اسم و رسمی دارم. کسی نیست که در صنف ما من را نشناسد. 
می پرسم اگر الان دوباره به بازار برگردی سرمایه ات را چه کار می‌کنی؟ می‌گوید اگر از من بپرسی، که اگر دوباره شانس بازگشت به بازار داشته باشم که ندارم، دوباره همان کار را می‌کنم... 
از او در مورد القابش می‌پرسم. در مورد لقب سلطان می‌گوید: عاقل آن است که لقمه را به اندازه دهانش بردارد و یک شبه نخواهد ره صد ساله رود، به آن فرد می‌گویند عاقل.‌ 
 این صحبت‌هایی است  که وحید مظلومین (سلطان سکه) قبل از اعدام با خبرگزاری میزان انجام داده است.
او که ماهی ۳۰ میلیارد درآمد داشته، می‌گوید کارم را دوست داشتم.شغلم را دوست داشتم، مخصوصا شغل سکه را. 
تعریفش از بازار 80 میلیون جمعیت ایران است. می‌گوید معنی بازار را از من بپرسید، هیچ چیز خاصی داخلش نیست؛ یک عرضه و تقاضای همیشگی در جامعه... 
مظلومین از پاسخ به سوال دائما طفره می‌رود. تکیه کلامش «آهان» است و هر سوالی که می‌پرسم می‌گوید :«چه سوال خوبی پرسیدی ...»، اما زمان پاسخ دادن که می‌شود به بیراهه می‌زند و حکایت تعریف می‌کند.
«وقتی در مورد اعداد با من صحبت می‌کنید اعداد را دقیق بگویید. من ریاضی خوبی دارم». این را می‌گوید که ثابت کند ضرب و تقسیم را خوب بلد است که انصافا هم این طور بود.
یک جا به او گفتم شاید تصور کردی من خبرنگار اینجا آمده‌ام تا شما را گوشه رینگ بگذارم؟ برافروخته شد و گفت: شما نمی‌توانید من را گوشه رینگ بگذارید. اگر می‌توانی تلاش خود را بکن. من وحید مظلومین هستم. اگر توانستی من را گوشه رینگ بگذاری بگذار. تمام تلاشت را بکن.‌  می‌گوید این روز‌ها تلویزیون زیاد تماشا می‌کند: «اخبار را خیلی دوست دارم و فیلم نمی‌بینم» اما  وقتی نوبت به رسانه و صحبت از خبر می‌شود می‌گوید من اصلا رسانه‌ها را قبول ندارم. درباره یکی از دستگیری‌هایش که در سال ۹۱ اتفاق افتاده این گونه توضیح می‌دهد: من در آن سال معتمد بانک مرکزی برای توزیع ارز بودم. بازار نابسامان شد. یک روز آمدند، من را بگیرند. داخل مغازه نبودم. به من زنگ زدند و اطلاع دادند که ماموران برای دستگیری ات آمده اند فرار کردم، اما لب مرز دستگیر شدم. آن زمان اتهامم اخلال در نظام ارزی بود. منظورش را خوب متوجه شدم؛ سخنگوی قوه قضاییه پیش تر درباره این دستگیری وحید مظلومین توضیحاتی ارائه کرده بود. حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی‌اژه‌ای، چهارم شهریور ماه امسال، در صدو‌سی‌امین نشست خبری خود گفت: مظلومین همان کسی است که در سال ۹۱ دستگیر شد و افساد فی‌الارض در کیفرخواست او عنوان شده بود؛ اما آن موقع بانک مرکزی و حراست بانک مرکزی اعلام کردند که کار‌های این فرد با نظر و هماهنگی آنها بوده است؛ لذا دادگاه حکمی برای این فرد صادر نکرد.  در یک جای صحبت‌های مظلومین وقتی که در مورد نقش تعیین کننده خود در بازار صحبت می‌کرد، گفت: زمانی که من توی بازار بودم سکه می‌خواست 5000تومان نوسان بزند اصلا به این سادگی نبود. پرسیدم چرا؟ شما نمی‌گذاشتید؟ سریع صحبت‌هایش را جمع کرد و گفت: نه این که من نمی‌گذاشتم؛ بازار، عرضه و تقاضا و تقابل خودش را داشت.
به خاله و شریکش اقدس مهرافزا و حساب‌هایی که مظلومین با آنها کار می‌کرده می‌رسیم. خودش بیشتر مایل است درمورد خانم مهرافزا صحبت کند. در مورد حساب 700 میلیارد تومانی خاله 70 ساله اش می‌پرسم؛ با تعجب می گوید مگر 700 میلیارد پول زیادی است؟ می‌گویم: نیست؟ می گوید: به هیچ عنوان نیست. 700 میلیارد تومان پولی نیست. شما بزرگش می‎‌کنید. می‌گوید «من خاله ام را صرفا به یکی از دوستانم به اسم آقای قاسمی معرفی کردم. او دنبال شخصی معتمد بود و من هم خاله‌ام را به آقای قاسمی یا همان محمد سالم که مشکلی در حسابش به وجود آمده بود معرفی کردم».
مظلومین اینجا هم سعی در فرار از پاسخگویی داشت که البته مصاحبه ما با محمد سالم همه چیز را هویدا کرد. 
محمد سالم از وحید مظلومین به عنوان یکی از بهترین مشتریانش یاد می‌کند و گاهی هزار تا 3000 عدد سکه از او در هفته خریداری می‌کرده است.
در مصاحبه‌ای که با محمد سالم، همکار و شریک وحید مظلومین داشتیم در بخشی از صحبت هایش می‌گوید: اواسط سال ۹۵ و در سال ۹۶، که سکه به‌صورت نقدی در بازار خریداری و کاغذی آن در بازار آتی فروخته می‌شد و سود زیادی به همراه داشت، خرید و فروش سکه در مغازه به طور میانگین به روزی ۲۵۰۰ مورد سکه رسید.
به گفته خودش، از ترس این که حساب هایش بلوکه شود، با حساب خودش کار نمی‌کند و تصمیم می‌گیرد با وحید مظلومین در این زمینه مشورت کند و او به محمد سالم پیشنهاد می‌دهد که با کارت اقدس مهرافزا که نامش نیز در میان اخلالگران ارزی بار‌ها در جلسات دادگاه وحید مظلومین به میان آمد، به فعالیت اقتصادی ادامه دهد و سود آن را در آخر سال به حساب این فرد واریز کند.
بعد از این که صحبت هایم با وحید مظلومین درباره اقدس روح افزا تمام شد، مظلومین گفت: دیگر خسته ام و تمایلی به ادامه مصاحبه ندارم. من هم اذیتش نکردم و از او برای وقتی که گذاشته بود تشکر کردم. از مامور مراقب خواست برایش پاکت سیگارش را بیاورد. وقتی که آورد به من هم تعارف کرد و گفت: این گران‌ترین سیگار ایران است. اگر می کشی بفرما. پرسیدم چطور اینقدر راحت سیگار به دستت رسیده؟ گفت: «یک روز مامور زندان آمد و گفت: سیگار می کشی؟ گفتم آره، من سیگاری ام، گفت: از امروز می توانی راحت سیگار بکشی، از آنجا فهمیدم حکمم قطعی شده ».
 وقتی که از اوین بیرون آمدم هوا تاریک شده بود. تا زمانی که به منزل برسم آن حرف مظلومین که می گفت «زمانی که من توی بازار بودم سکه می‌خواست 
5000 تومان نوسان بزند اصلا به این سادگی نبود» دائم در سرم می‌چرخید و با خودم زمزمه می‌کردم که چطور یک فرد می‌تواند نبض بازار یک کالای پرتقاضا را این گونه در دست بگیرد که بازار باید حتی برای نوسان 5000 تومانی هم منتظر دستور از او باشد؟