زندگیتو آن‌چنانی كن!

آیا سریال‌های شبكه نمایش خانگی دل و مانكن، واقعا آثاری عاشقانه هستند؟

زندگیتو آن‌چنانی كن!

شاید شما هم دیده باشید؛ ما اما در مسیر هر روزه از بالای شهر به پایین شهر و در بزرگراه مدرس جنوب، چشممان به جمال بیلبوردی روشن می‌شود كه یكی از همین سامانه‌های مشهور نمایش درخواستی (فیلیمو) علم كرده است؛ تصاویری از دو سریال شبكه نمایش خانگی دل و مانكن با جمله تبلیغاتی: «زندگیتو عاشقانه كن!» این جمله طوری جلب توجه می‌كند كه اگر این سریال‌ها را ندیده باشید، فكر می‌كنید با عاشقانه ترین آثار طرف هستید، اما آن مخاطبانی كه بیننده این سریال‌ها هستند، احتمالا اذعان می‌كنند آنچه اتفاقا به سختی می‌توان در این آثار یافت، عشقی بی غل و غش و صمیمانه است و در عوض تا دلتان بخواهد با روابط و دوست داشتن‌هایی مواجه‌ایم كه چندان نشان از عشق ندارند و حتی در برخی موارد به خیانت هم راه می‌دهند و شریك‌های زندگی معمولا به صرافت پایان دادن به زندگی مشترك و شروع رابطه عاشقانه دیگری هستند.

در همین تصاویری هم كه از این دو سریال در این بیلبورد تبلیغاتی استفاده شده، اتفاقا نشانی از عشق سرراست و دوست داشتن سربه راه مشاهده نمی‌شود؛ از سریال مانكن تصاویری از محمدرضا فروتن و نازنین بیاتی انتخاب شده كه اصلا رابطه عاشقانه‌ای در سریال میان آنها برقرار نیست و شخصیت اخگر (فروتن) به چشم طعمه به شخصیت همتا (بیاتی) نگاه می‌كند. آن‌طرف هم شخصیت‌هایی كه یكتا ناصر و حامد بهداد در دل بازی می‌كنند، تا اینجا كه رابطه عاشقانه‌ای با هم ندارند و تنها باتوجه به نگاه‌های غیرعادی آوا (ناصر) به آرش (بهداد) می‌توان پی برد او علاقه‌ای پنهان به آرش دارد، آن هم حتی زمانی كه آرش قرار بود با خواهر آوا یعنی رستا ازدواج كند.
در واقع با علم به این موارد و فضای كلی شیك و اشرافی و روابط مشكوكی كه چندان پایه درست عاشقانه ندارند در این دو سریال و برخی دیگر از مجموعه‌های شبكه نمایش خانگی، حالا نگاه دوباره به «زندگیتو عاشقانه كن!» به شكل دیگری قابل برداشت و تاویل و تفسیر است. شاید خود دوستان تبلیغ كننده و سازنده و پخش كننده این آثار هم از میزان عشق و عاشقی‌های نه چندان جدی این سریال‌ها باخبرند كه آن علامت تعجب را آخر جمله تبلیغاتی شان كاشته‌اند.
 عشق‌های مانكنی
 سریال مانكن، ساخته حسین سهیلی زاده چطور شروع می‌شود؟ اگر یادتان نیست و بگویید چطور 20 قسمت قبلی را یادمان باشد، عرض می‌كنیم خدمتتان.
كاوه و همتا، شاد و عاشقانه یك بالن آرزوهای قرمزرنگ را كه شكل قلب دارد، به آسمان می‌فرستند، اما در ادامه كاوه صحبت از رفتن و جدایی می‌كند و به معشوقه اش می‌گوید: «من چی كار كنم كه فراموشم كنی؟!» جلوتر كه می‌رویم، متوجه می‌شویم این كات كردن و اتمام رابطه عاشقانه، قرار است منجر به ازدواج (هرچند صوری) كاوه با زنی به نام كتایون شود. درواقع اگر به آن شعار زندگیتو عاشقانه كن! رجوع كنیم، این سریال در همان قسمت اول، فاتحه عاشقانگی را می‌خواند و به هر بهانه‌ای از جمله ازدواج صوری و به قصد نجات پدر بدهكار كاوه از زندان و انتقام كتایون از پدر كاوه و پسرعمویش كه زمانی عاشق هم بودند و قصد ازدواج داشتند، با عشق و عاشقی خوب تا نمی‌كند.
این نه تنها حكایت كاوه و همتاست، بلكه عشق‌ها و زندگی‌های مشترك برخی شخصیت‌های دیگر هم همین وضعیت را دارد و حتی بر پایه دروغ و پنهانكاری بنا شده است؛ از جمله اخگر كه زندگی دیگرش را از همسرش مریم پنهان كرده است یا اصلا رابطه عاشقانه خود سلمان با كتایون كه سلمان به آن پشت پا می‌زند و با فرخنده ازدواج می‌كند و. .. درواقع در مانكن، عشق‌هایی هم اگر است، مجالی برای جلوه مناسب پیدا نمی‌كند و قربانی مقاصد كثیف و سوءاستفاده‌ها می‌شود.
 دلگیر!
 سریال دل، ساخته منوچهر‌هادی چطور شروع می‌شود؟ آرش و رستا با دل و قلوه دادن و رد و بدل كردن انواع و اقسام جملات عاشقانه و ابراز عشق، وارد آپارتمان شیكی می‌شوند با جاده گل سرخ و بعدش هم كلیدهای آپارتمان را در دستانشان می‌بینیم كه حرف اول اسم‌های همدیگر روی آنها حك شده است، اما در ادامه عاشق قدیمی رستاخانم، مهران، سروكله اش در آرایشگاه پیدا می‌شود و عروس غیب می‌شود. چندی بعد البته پیدا می‌شود، اما به شكل عجیب‌و‌غریب و غیرقابل باوری، حاضر نیست دلیل غیبت خود و برهم زدن مراسم ازدواج را بیان كند. وقتی آرش بعد از كلی نگرانی و تلاش برای یافتن عروس، از رستا می‌پرسد دلت پیش‌كس دیگه ایه؟
رستا جواب می‌دهد: «از این لحظه به بعد حق نداری چیزی از من بپرسی، منم وظیفه خودم نمی‌دونم به سوالات جواب بدم! بعدم برو، واینستا اینجا!» انگار نه انگار كه باید توضیحی منطقی برای برهم زدن آن عشق اولیه كه دیده ایم، وجود داشته باشد. لحن ساره بیات، بازیگر رستا در بیان این جمله آخری شبیه این بود كه برو دم در خانه خودتان
بازی كن!
بی‌عشقی‌ها فقط مربوط به رستا نیست، بلكه در آن‌سوی دنیا و در آلمان و درست همزمان با برهم خوردن مراسم عروسی آرش و رستا، عروسی دخترخاله آرش با همسرش هم به هم می‌خورد تا بی وفایی‌ها و خیانت‌ها به عشق‌ها همچنان حرف اول را بزند. در واقع چون اصلا دل رابی، دخترخاله آرش (مهراوه شریفی نیا) از اول با همسرش سیاوش نبود و همچنان دل در گرو پسرخاله‌اش آرش داشت، بلافاصله با تماس خاله آشوبگرش توران (نسرین مقانلو) حاضر می‌شود به همه‌چیز پشت پا بزند و به همین راحتی، فاتحه وصلت را بخواند.
وقتی پدر و مادران سریال بویی از عشق و وفاداری و زندگی مشترك به سامان نبرده‌اند، دیگر چه توقعی از فرزندان جوانشان داریم. توران، سرسوزنی مهر و عشق به همسرش اتابك (بیژن امكانیان) ندارد و مثل برده با او رفتار می‌كند.
اتابك هم در چنین شرایطی، خودش را مقید به عشق و وفاداری نمی‌داند و بساط خیانت و روابط پنهانی اش را با دختر جوانی به نام مرسده، پهن می‌كند. آوا هم كه انگار دلبستگی‌هایی یواشكی به آرش دارد و حتی زمان مراسم ازدواج خواهرش با او نیز نگاه‌های مرموز عاشقانه یا شاید هم شبه‌عاشقانه‌ای به آرش می‌انداخت.
 عاشقانه برعكس
ترانه‌های تیتراژهای دل و مانكن هم جالب و قابل اشاره است و باوجود ادعای عاشقانه، دست كم مسیری كه در شعر و متن انتخاب كرده‌اند، یك عاشقانه سرراست نیست و حتی با عشق و عاشقی نامهربانی می‌كند. در تیتراژ اولیه دل، با این‌كه خواننده می‌خواند از بی عشق بودن در خطر است و این وضع او را بی بال و پر كرده، اما در عین حال همان اول كاری، می‌گوید: حكم دل است كه مشكل است بین من و تو. در واقع اگر به خود سریال تا اینجا نگاه كنیم، بیشتر از ور عاشقانه تیتراژ، همان مشكلش را بیشتر دیده ایم و آن‌سوی عشق را.
تیتراژ اولیه مانكن هم كه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشكل‌ها را امروزی و جوان‌پسندتر برگزار كرده و حكایت از جوری تاوان عاشقانه دارد: هرقدر طلبكار عشقش شدم، دورتر می‌شد/ انگار واسه مرگ این عشق، همه چی جورتر می‌شد.
 كایدان اینجا، كایدان اونجا
اگر سریال‌های دل و مانكن در فضای شیك و اشرافی و برخی روابط به ظاهر عاشقانه تا حدود زیادی شبیه هم به نظر می‌رسند، دلیل آن نویسنده مشترك آنها بابك كایدان است. كایدان در مانكن، خودش به تنهایی نگارش فیلمنامه را به عهده داشته و در دل هم همراه میثم كایدان، فیلمنامه را نوشته است. اگرچه شاید متن این فیلمنامه‌ها چندان به مذاق برخی تماشاگران و مخاطبان جدی‌تر سینما خوش نیاید و نقدهایی به آنها وارد باشد، اما نمی‌توان آن‌سوی ماجرا را هم ندید. كایدان با فیلمنامه این سریال‌ها و آثار دیگری چون رحمان 1400، تگزاس و آینه بغل، نشان داده رگ خواب مخاطبان عام سینما را در دست دارد و می‌داند چگونه فیلمنامه‌های پرفروش و پرمخاطب بنویسد. او دانش‌آموخته رشته ادبیات نمایشی از دانشكده هنر و معماری است.