روزگار غریب بچه‌ها

گفت و گو با رضا دهقان، عضو یک گروه جهادی در سالروز درگذشت دکتر قریب

روزگار غریب بچه‌ها

 45 سال قبل در چنین روزی یکی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین مردان این سرزمین از دنیا رفت.دکتر محمد قریب؛ پزشکی که نه تنها به سوگندنامه بقراط وفادار بود که به سوگندی که نزد خداوند هم خوانده بود و به زمین آمده بود هم آگاه بود؛ سوگند انسانیت؛ این که از استعداد و سوادش برای بهبود و بهتر شدن انسان‌‌های دیگر استفاده کند و در خدمت بشریت باشد؛ بشری که از ماوراء روی کره خاکی پا می‌گذارد و اگر تن و روحش سالم بماند، دنیا، دنیای خوبی‌ها و ارزشمندی‌ها می‌شود.
زنده یاد دکتر محمد قریب بنا به سوگندش نزد خدا و بعد در دانشگاهی که مدرک پزشکی به او داد؛ همه هم و غم خود را بر درمان بیماران گذاشت و سلامت بچه‌ها برایش اولویت پیدا کرد و همین شد که تبدیل شد به اولین پزشک متخصص کودکان و همین شد که همت کرد و اولین بیمارستان تخصصی بچه ها را دایر کرد.
45سال قبل در چنین روزی دکتر محمد قریب در 65سالگی به دلیل بیماری سرطان از دنیا رفت. 65سالگی برای رفتن چنین آدم‌بزرگ و متفکر و عمل‌گرایی خیلی کم است. شاید اگر او بیشتر زنده می‌ماند، الان وضعیت سلامت کودکان ایرانی در سراسر کشور بهتر بود. شاید اگر بیشتر عمر می‌کرد حالا مناطق محروم کشورمان هم درمانگاه یا بیمارستان تخصصی کودکان داشت اما خب همه اینها اما و اگر است و در سالروز درگذشت زنده‌یاد دکتر محمد قریب باید بنویسم که اوضاع و احوال سلامت و بهداشت کودکان مناطق محروم اصلا خوب نیست ! همین‌جا هم بنویسم که خدا به کیانوش عیاری عمر با عزت بدهد که سریالی درباره دکتر قریب ساخت و باعث شد این مرد بزرگ به ایرانی‌ها معرفی شود و یادمان بماند در روزگاری که ایران چندان هم پولدار نبود و باسوادهایش زیاد نبودند و پزشک و دکترهای متخصص آنقدر زیاد نبودند که در هر شهر و دیاری تعداد زیادی تابلوی پزشک متخصص ببینی، اما دکتر قریب از شرایط، بزرگ تر فکر کرد، دلش ، اراده‌اش را قوی کرد و مهربانی و انسان‌دوستی‌اش، دولتمردان را وادار کرد به سلامت کودکان به خصوص کودکانی فقیر بیشتر توجه کنند.
کسی به فکر سلامت نیست
مهندس رضا دهقان، یکی از فعالان جهادی که این روزها در سیستان و بلوچستان است و سرتیم یکی از گروه‌های جهادی امام‌رضایی‌هاست، می‌گوید: راستش را بخواهید تنها چیزی که گویا برای مسوولان و دولتمردان اهمیت ندارد، بهداشت و سلامت کودکانی است که در مناطق محروم کشور زندگی می‌کنند. دهقان می‌گوید: ما الان در روستای رودبار، شهرستان فنوج مستقریم. قبل از این به مناطق دیگر هم رفته‌ایم. با توجه به دیده‌های میدانی می‌گویم، اگر آدم‌های خیر، گروه‌های جهادی و خیریه‌های مردم‌نهاد نباشند سلامت مردم مناطق محروم اصلا برای کسی اهمیتی ندارد. شهرها و روستا‌های سیستان و بلوچستان از یکدیگر فاصله زیادی دارند.فاصله روستاها تا شهر زیاد است و مردم روستاها آنقدر پول ندارند که اگر بیمار شوند برای مداوا به شهر بروند و آنهایی که می‌روند فقط می‌توانند به داروخانه بروند و برای بیماری‌هایی مانند سرماخوردگی داروهای عمومی بگیرند.این را هم بگویم که اوضاع دارو در این استان به اندازه موضوع بهداشت و سلامت وخیم است.داروهای تخصصی معمولا یافت نمی‌شود و داروخانه‌ها، نسخه‌های تخصصی را به تهران ارجاع می‌‌دهند.بیشتر مردم نه تنها پول دارو ندارند بلکه هزینه رفت و آمد هم ندارند.یعنی اوضاع خیلی وخیم است.
وقتی مصیبت، رحمت می‌شود
 این عضو گروه جهادی بر این باور است اتفاقاتی مانند سیل و زلزله برای مردم مناطق محروم حکم رحمت را دارد. در چنین اتفاقاتی است که مردم این مناطق دیده‌ می‌شوند و محرومیت‌هایشان به چشم می‌آید و امدادرسان‌ها، خیرین، گروه‌های مردم‌نهاد و جهادی‌ها به این مناطق می‌روند و بنا به بضاعت و امکاناتشان به این مردم کمک می‌کنند.تصور کنید این بلایای طبیعی اگر نبود، شاید مردم محروم کاملا فراموش می‌شدند.
دهقان می‌گوید: گروه جهادی امام رضایی‌ها وارد هر منطقه‌ای که می‌شوند اول تیم شناسایی، تحقیقات خود را شروع می‌کند، این که آن روستا یا منطقه چند نفر خانوار دارد، چه تعداد زن هستند و چه تعداد مرد و بچه‌‌ها به تفکیک جنسیت چند نفرند. برای ما آموزش، بهداشت، غذا و مسکن به ترتیب اولویت دارد.البته اول منطقه را بررسی می‌کنیم و اولویت را شناسایی می‌کنیم. تیم پزشکی ما شامل پزشکان متخصص، پزشک عمومی و پرستار است. آنها با خودشان دارو هم می‌آورند.کودکان مناطق محروم معمولا از دو بیماری بیشتر رنج می‌برند یکی بیماری‌های دهان و دندان و دیگری بیماری‌های ژنتیک.در سیستان و بلوچستان، ازدواج‌ها معمولا فامیلی است و در سن کم.یکی از نتایج غمبار ازدواج‌های فامیلی که بدون آگاهی و بدون آزمایش‌های اولیه صورت می‌گیرد، متولد شدن کودک معلول است؛ کودکانی که تا آخر عمر در شرایط نامناسبی باید به زندگی ادامه دهند.
بیشتر بچه‌ها، دندان‌های خرابشان از دندان‌‌های سالمشان بیشتر است. تیم دندانپزشکی ما تلاش می‌کنند، دندان‌ها را درمان کنند و اگر شرایط حاد باشد دندان را دربیاورند تا به دیگر دندان‌‌ها آسیب نزند. اما واقعیت این است که دولت باید فکر اساسی برای این مناطق بکند. باید تیم‌های پزشکی مثلا هر ماه یا هر دو ماه یک بار به این مناطق سر بزنند تا بیماری‌‌ها حاد و مزمن نشود. باید درمانگاهی باشد تا مردم از خدمات آن‌ استفاده کنند. طبق قانون اساسی کشور ما خدمات بهداشت و سلامت برای این مناطق باید رایگان باشد اما به این قانون زیاد توجه نمی‌شود.
معلولان مناطق محروم بخصوص کودکان شرایط وخیمی دارند، آنهایی که مثلا از ناحیه پا دچار مشکلند حتی عصا هم ندارند چه برسد به ویلچر. برخی هم مبتلا به سندرم هستند که باید تحت شرایطی ویژه‌ از آنها مراقبت شود که خب نمی‌شود. شرایط خیلی غمبار است. بیشتر بچه‌‌‌های این مناطق نه شناسنامه دارند و نه کارت ملی. یعنی هویت ندارند... اما برای گروه‌های جهادی و خیرین مردم‌نهاد شناسنامه و کارت ملی بچه‌ها و بزرگسالان این مناطق مهم نیست و تنها چیزی که برایمان اهمیت دارد، ایجاد شرایطی است که زندگی کمی برای این مردمان ساده‌تر شود. اما مطالبه‌گری از دولتمردان هم باید ادامه داشته باشد. این مردم طبق قانون اساسی باید به مسکن، درمان، آموزش، غذا و... دسترسی داشته باشند که ندارند.
    
45 سال قبل در چنین روزی دکتر قریب از دنیا رفت؛ دکتری مهربان که دغدغه‌ اصلی‌اش درمان کودکان بود. اگر خدا به دکتر قریب عمر بیشتری می‌داد شاید بهداشت و درمان کودکان امروز ایران شرایط بهتری داشت اما گویا در این نوشته در اما و اگر مانده‌ام، شاید دارم رویاپردازی می‌کنم که اگر دکتر قریب 45 سال قبل در چنین روزی فوت نمی‌کرد الان شرایط سلامت بچه‌‌های مناطق محروم خوب بود... .