طلاق به خاطر توتفرنگی
سیما فراهانی
زندگی رها و نادر بعد از یك دعوای شدید، به دادگاه خانواده تهران كشیده شد. این زوج جوان كه یك سالی میشد، با هم ازدواج كرده بودند، بر سر موضوعی ساده با یكدیگر درگیر شدند. خرید توتفرنگی همان موضوعی بود كه پای رها و نادر را به دادگاه خانواده باز كرد. توتفرنگی زندگی این زن و شوهر را از هم پاشید و این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفتند.
وقتی قاضی علت این درخواست را از زوج جوان پرسید، زن جوان رشته كلام را در دست گرفت و درباره ماجرای زندگیاش گفت: یك سال است كه با نادر ازدواج كردهام. در این مدت سر موضوعات ساده با هم جر و بحث میكردیم و مشكل بزرگ و حادی نداشتیم ولی مسائل ساده همیشه ما را به دعوا و درگیری میكشاند. نادر حاضر نبود كوتاه بیاید و سر هر مسالهای دلش میخواست حرف حرف خودش باشد. در صورتی كه من نمیتوانم چنین اخلاقی را تحمل كنم. ما یك سال با هم زندگی كردیم و با اینكه عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم ولی مرتب دعوایمان میشد. تا اینكه بار آخر درگیری مان شدت گرفت، تا جایی كه نادر مرا در خیابان كتك زد و من هم تصمیم گرفتم از او جدا شوم. شاید باورتان نشود اما درگیری ما تنها به خاطر توتفرنگی رخ داد. ماجرا از این قرار بود كه من چند روزی میشد كه دلم میخواست توتفرنگی بخورم. بارها هم این موضوع را به نادر گفتم اما میگفت دیگر توتفرنگی جایی نمیبیند كه بخرد. تا اینكه یك روز وقتی در خیابان بودیم من توتفرنگی دیدم و از نادر خواستم برایم بخرد. او هم رفت و دست خالی برگشت.
میگفت قیمت توتفرنگی زیاد بوده برای همین نخریده است. خیلی شوكه شدم. او با اینكه میدانست من خیلی وقت است هوس توتفرنگی كردهام ولی خیلی راحت دست خالی برگشت و گفت كه حاضر نیست از آن میوه فروش توتفرنگی بخرد. در صورتی كه جای دیگری توتفرنگی پیدا نمیشد. خیلی ناراحت شدم و سر همین موضوع با هم جر و بحث كردیم. به او گفتم به خواستههای من توجهی نمیكنی و من برایت مهم نیستم.
درگیری ما شدیدتر شد تا جایی كه او از ماشین پیاده شد و مرا در خیابان كتك زد. این رفتارش باعث شد بفهمم كه در انتخابم اشتباه كردم و دیگر حاضر نشدم در كنار او زندگی كنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مساله اینجاست كه زن من فوقالعاده لجباز و یكدنده است. حرف طرف مقابلش را نمیشنود. او به خاطر یك توتفرنگی چنان جنجالی به پا كرد كه عصبی شدم و دست رویش بلند كردم. وقتی رفتم برایش توتفرنگی بخرم مرد میوه فروش با لحن بدی با من صحبت كرد و وقتی قیمت را گفت و دید من شوكه شدهام با من رفتار بدی كرد. برای همین از او خرید نكردم. اما رها متوجه این مساله نبود. فكر میكرد من هم مثل خودش، لجبازی كردهام و از قصد آن میوه را برایش نخریدهام. هرچه به او توضیح دادم فایدهای نداشت. آنقدر در ماشین به من بد و بیراه گفت كه من هم عصبانی شدم. او در این مدتی كه با هم زندگی میكنیم همیشه همین رفتار را داشته و مرتب مرا با لجبازیهایش آزار میداده است. برای همین من دیگر نمیخواهم در كنار این زن زندگی كنم.
در پایان نیز قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد.
مشكلات پنهان زندگیتان را پیدا كنید
منصوره نیكوگفتار، روانشناس در این رابطه میگوید: به عقیده من زوجهایی كه بدون هیچ دلیل منطقی و تنها به خاطر یك موضوع بی اهمیت راهی دادگاه خانواده میشوند و درخواست طلاق میدهند، مشكل عمیق و ریشهای بین خودشان دارند كه هیچوقت در موردش با هم صحبت نكردهاند. ظاهرا انگار با یك دلیل كم اهمیت به فكر جدایی افتادهاند، اما اگر كمی بررسی شود مشخص میشود كه آنها مشكلات عمیق تری بین شان دارند. برای همین بهتر است زوجهایی كه با یك اتفاق ساده زندگیشان از هم میپاشد، پیش از جدایی با یك مشاور صحبت كنند و از او راهنمایی بخواهند. گاهی اوقات یك مشاور متخصص میتواند با ریشه یابی برخی از مشكلات و اختلافات پنهان یك زندگی را پیدا و با روشهای متخصصانه آنها را حل كند.
برای همین همیشه جدایی نمیتواند بهترین راه حل باشد و زوجهایی كه با عشق و علاقه و هزاران امید با هم ازدواج میكنند، بهتر است كه برای حفظ زندگیشان تلاش بیشتری كنند. اگر دلیل و بهانهای كوچك دارند باید اختلاف عمیق ریشهای زندگیشان را پیدا كنند و درباره آن حرف بزنند تا حل شوند. در این پرونده ماجرای خرید توتفرنگی فقط یك بهانه برای درگیری زوج جوان بوده و آنها زندگی را برای خود به یك میدان جنگ تبدیل كرده بودند كه در آن
هر كدام بدون گذشت فقط به خواسته خودش فكر میكرده است. این جنگ درونی سرانجام با ماجرای توتفرنگی و كتك زدن زن جوان نمایان شده و بروز پیدا كرد.
وقتی قاضی علت این درخواست را از زوج جوان پرسید، زن جوان رشته كلام را در دست گرفت و درباره ماجرای زندگیاش گفت: یك سال است كه با نادر ازدواج كردهام. در این مدت سر موضوعات ساده با هم جر و بحث میكردیم و مشكل بزرگ و حادی نداشتیم ولی مسائل ساده همیشه ما را به دعوا و درگیری میكشاند. نادر حاضر نبود كوتاه بیاید و سر هر مسالهای دلش میخواست حرف حرف خودش باشد. در صورتی كه من نمیتوانم چنین اخلاقی را تحمل كنم. ما یك سال با هم زندگی كردیم و با اینكه عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم ولی مرتب دعوایمان میشد. تا اینكه بار آخر درگیری مان شدت گرفت، تا جایی كه نادر مرا در خیابان كتك زد و من هم تصمیم گرفتم از او جدا شوم. شاید باورتان نشود اما درگیری ما تنها به خاطر توتفرنگی رخ داد. ماجرا از این قرار بود كه من چند روزی میشد كه دلم میخواست توتفرنگی بخورم. بارها هم این موضوع را به نادر گفتم اما میگفت دیگر توتفرنگی جایی نمیبیند كه بخرد. تا اینكه یك روز وقتی در خیابان بودیم من توتفرنگی دیدم و از نادر خواستم برایم بخرد. او هم رفت و دست خالی برگشت.
میگفت قیمت توتفرنگی زیاد بوده برای همین نخریده است. خیلی شوكه شدم. او با اینكه میدانست من خیلی وقت است هوس توتفرنگی كردهام ولی خیلی راحت دست خالی برگشت و گفت كه حاضر نیست از آن میوه فروش توتفرنگی بخرد. در صورتی كه جای دیگری توتفرنگی پیدا نمیشد. خیلی ناراحت شدم و سر همین موضوع با هم جر و بحث كردیم. به او گفتم به خواستههای من توجهی نمیكنی و من برایت مهم نیستم.
درگیری ما شدیدتر شد تا جایی كه او از ماشین پیاده شد و مرا در خیابان كتك زد. این رفتارش باعث شد بفهمم كه در انتخابم اشتباه كردم و دیگر حاضر نشدم در كنار او زندگی كنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مساله اینجاست كه زن من فوقالعاده لجباز و یكدنده است. حرف طرف مقابلش را نمیشنود. او به خاطر یك توتفرنگی چنان جنجالی به پا كرد كه عصبی شدم و دست رویش بلند كردم. وقتی رفتم برایش توتفرنگی بخرم مرد میوه فروش با لحن بدی با من صحبت كرد و وقتی قیمت را گفت و دید من شوكه شدهام با من رفتار بدی كرد. برای همین از او خرید نكردم. اما رها متوجه این مساله نبود. فكر میكرد من هم مثل خودش، لجبازی كردهام و از قصد آن میوه را برایش نخریدهام. هرچه به او توضیح دادم فایدهای نداشت. آنقدر در ماشین به من بد و بیراه گفت كه من هم عصبانی شدم. او در این مدتی كه با هم زندگی میكنیم همیشه همین رفتار را داشته و مرتب مرا با لجبازیهایش آزار میداده است. برای همین من دیگر نمیخواهم در كنار این زن زندگی كنم.
در پایان نیز قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد.
مشكلات پنهان زندگیتان را پیدا كنید
منصوره نیكوگفتار، روانشناس در این رابطه میگوید: به عقیده من زوجهایی كه بدون هیچ دلیل منطقی و تنها به خاطر یك موضوع بی اهمیت راهی دادگاه خانواده میشوند و درخواست طلاق میدهند، مشكل عمیق و ریشهای بین خودشان دارند كه هیچوقت در موردش با هم صحبت نكردهاند. ظاهرا انگار با یك دلیل كم اهمیت به فكر جدایی افتادهاند، اما اگر كمی بررسی شود مشخص میشود كه آنها مشكلات عمیق تری بین شان دارند. برای همین بهتر است زوجهایی كه با یك اتفاق ساده زندگیشان از هم میپاشد، پیش از جدایی با یك مشاور صحبت كنند و از او راهنمایی بخواهند. گاهی اوقات یك مشاور متخصص میتواند با ریشه یابی برخی از مشكلات و اختلافات پنهان یك زندگی را پیدا و با روشهای متخصصانه آنها را حل كند.
برای همین همیشه جدایی نمیتواند بهترین راه حل باشد و زوجهایی كه با عشق و علاقه و هزاران امید با هم ازدواج میكنند، بهتر است كه برای حفظ زندگیشان تلاش بیشتری كنند. اگر دلیل و بهانهای كوچك دارند باید اختلاف عمیق ریشهای زندگیشان را پیدا كنند و درباره آن حرف بزنند تا حل شوند. در این پرونده ماجرای خرید توتفرنگی فقط یك بهانه برای درگیری زوج جوان بوده و آنها زندگی را برای خود به یك میدان جنگ تبدیل كرده بودند كه در آن
هر كدام بدون گذشت فقط به خواسته خودش فكر میكرده است. این جنگ درونی سرانجام با ماجرای توتفرنگی و كتك زدن زن جوان نمایان شده و بروز پیدا كرد.