نسخه Pdf

قتل به قتل به دست قابیل

قتل به قتل به دست قابیل

غروب یكی از روزهای سرد زمستان  پسر جوانی به نام مجید از خانه‌اش خارج می‌شود، اما هرگز برنمی‌گردد. خانواده‌اش چند ساعتی كه از ناپدید شدن او می‌گذرد با دوست و آشنا تماس می‌گیرند اما كسی اطلاعی از مجید نداشته و درنهایت با روشن شدن روز، آنها راهی كلانتری می‌شوند و ناپدید شدن پسرشان را به ما گزارش می دهند.
رد شدن چند فرضیه
گم‌شدن ناگهانی پسر جوانی كه خانواده‌اش مدعی بودند بدون اطلاع به آنها شبی را بیرون از خانه نمانده، باعث شد تا وارد عمل شویم و تحقیقات‌مان را آغاز كنیم. با این احتمال كه ممكن است پسر جوان دچار حادثه شده باشد، سراغ كلانتری‌ها و بیمارستان‌ها رفتیم، اما هیچ ردی از او به‌دست نیاوردیم. از طرفی بررسی‌ها نشان می‌داد كه مجید پسر معقول و موجهی است و اختلاف و درگیری با شخصی نداشته است. از آنجا كه مجید وضع مالی متوسطی داشت و از سوی دیگر افراد ناشناسی نیز با خانواده او تماسی برای دریافت پول و آزادی‌اش نگرفته بودند، فرضیه آدم‌ربایی نیز رنگ باخت. تنها فرضیه‌ای كه برای ما باقی می‌ماند این بود كه پسر جوان به قتل رسیده باشد.
شش روز پس از ناپدید شدن مجید، درحالی كه تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و خبر از كشف جسدی داد. مرد میانسال كه كشاورز بود گفت: «در اطراف شهرستان محل زندگی‌ام كه یكی از شهرهای استان گلستان است زمین زراعتی دارم و روزها روی زمین كار می‌كنم. امروز زمانی كه از مقابل یكی از چاه‌های داخل زمین كشاورزی‌ام رد می‌شدم، احساس كردم چیزی داخل چاه قرار دارد. با دقت به چاه نگاه انداختم و متوجه شدم جسدی داخل آن است.»
تماس مرد كشاورز، ما را به آنجا كشاند و جسد مرد جوانی را از داخل چاه بیرون كشاندیم. مرد 30 ساله با چاقو به قتل رسیده بود و پزشكی قانونی نیز زمان مرگ را بیش از پنج روز قبل اعلام كرد.
بررسی در میان پرونده‌های فقدانی
جسد كشف شده مجهول الهویه بود اما با بررسی پرونده‌های فقدانی موفق شدیم هویت جسد را شناسایی كنیم. جسد متعلق به مجید پسر جوانی بود كه شش روز قبل ناپدید شده بود. درحالی كه تحقیقات در خصوص راز گشایی از این جنایت ادامه داشت، مشخص شد مجید مدتی است با پسر جوانی به نام شهرام در ارتباط است و آخرین بار نیز آنها باهم دیده شده بودند. با استعلام هویت شهرام، مشخص شد پسر جوان متهم سابقه داری است كه به اتهام چاقوكشی به زندان افتاده بود. اما موضوعی كه شك پلیس را برانگیخت، زمانی بود كه او خود را به زندان معرفی كرده بود. چرا كه شهرام، مدتی پس از دستگیری با گذاشتن وثیقه از زندان مرخصی می‌گیرد و بعد از اتمام زمان مرخصی‌اش به زندان برنمی‌گردد. اما درست شبی كه مجید ناپدید شده بود؛ او خود را به زندان معرفی می‌كند.
سناریویی برای بی گناهی
با این فرضیه كه شهرام سعی داشته با معرفی خود، مدركی برای بی گناهی‌اش درست كند و در این جنایت نقش دارد برای تحقیقات به اداره آگاهی انتقال داده شد. شهرام ابتدا منكر جنایت بود اما درنهایت اعتراف كرد و گفت: عامل این قتل وحید، برادر مقتول است. نمی‌گویم از جنایت و نقشه قتل بی خبر بودم اما قتل را من انجام نداده‌ام. 
من سال هاست كه وحید را می‌شناسم، زمانی كه از زندان مرخصی گرفته بودم او سراغم آمد و گفت می‌خواهد برادرش را به قتل برساند. من هم طرح دوستی با مجید را ریختم و شب حادثه به مجید گفتم به یكی از روستاهای اطراف دعوت شده‌ام و از او خواستم مرا در این شب نشینی همراهی كند. با این ترفند او را به زمین‌های روستایی كشاندم و وحید او را به قتل رساند.
كینه قدیمی
بدنبال اعترافات شهرام؛ برادر مقتول بازداشت شد و در رابطه با قتل مجید گفت: مدتی قبل مجید به خانه ما آمد و سر موضوعی باهم بحثمان شد. او در مقابل همسرم مرا كتك زد و من از این كار او خیلی ناراحت شدم. او غرور مرا خرد كرده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم از برادرم انتقام بگیرم. 
شهرام را به سراغ او فرستادم تا با مجید طرح دوستی بریزد. شب حادثه داخل اتاقك یكی از زمین‌های كشاورزی مخفی شدم، می‌دانستم كه صاحب زمین تا صبح به آنجا نمی‌آید. زمانی كه مجید وارد اتاقك شد با ضربات چاقو و تبر او را به قتل رساندم. بعد از آن از شهرام خواستم تا موتورسیكلت مجید را كه با آن به آنجا آمده بودند داخل یكی از چاه‌های داخل مزرعه بیندازد. من هم جسد او را داخل چاه دیگری انداختم.
با اعتراف متهمان به جنایت آنها روانه زندان شدند و پرونده جنایتی دیگر رازگشایی شد.
ضمیمه قفسه کتاب