كندی در امدادرسانی باعث شده زندگی مردم در شهرها و روستاهای مختلف گیلان و برخی شهرهای شمالی مختل شود
روزهای زیر صفر
برف، زیبا بارید. دانه دانه بارید. سفید و مخملی بارید. بارید و غرب و شمال ایران را سفیدپوش كرد. بارید و آذربایجان، اردبیل، لرستان و كردستان را زمستانی كرد، یك زمستان واقعی، از آنها كه دلت برای زیباییاش غنج میرود. برف در گیلان هم زیبا بارید، دانه دانه هم بارید ولی بارشش آنقدر شد كه همین دانهها سریدند روی هم و به اندازه قد یك آدم رسیدند. همین شد كه برف گیلان شد بحران، شد بحران سفید و گیلانیها در این وضعیت سفید گرفتار شدند و كل استان وضعیتش قرمز شد.
برف زیباست، نعمت است، تضمین آب سال بعد است، شادی كشاورز و باغدار و دامدار است، ولی این برف برای گیلان این روزها چیزی جز گرفتاری نیست. پنجشنبه كه گیلان سفیدپوش شد با این كه هواشناسی برف بیش از یك متر را پیشبینی كرده بود، این سفیدی به خاكستری میل كرد. شد آب و برقی كه قطع شد. شد گازی كه فشارش افت كرد. شد تلفنهایی كه از كار افتاد و اینترنتی كه دیگر نبود. گیلان با برفی كه نعمت است زمینگیر شد. این زمینگیریاش نیز كشدار شد. آنقدر كه نه فقط روزهای دوشنبه و سهشنبه كه حادثه داغ بود بلكه دیروز هم این زمینگیری ادامه یافت، یك جا با تداوم قطعی برق، یك جا با قطعی آب، یك جا با كم جانی شعلههای گاز و یك جا با قطع ارتباط مردم با دنیا؛ نه تلفنی، نه اینترنتی.
اینها را نه كه رسانههای ملی و محلی بگویند و نه این كه عدهای بخواهند بزرگنمایی یا سیاه نمایی كنند، بلكه مردمی به ما میگویند كه وسط حادثه گیر افتادهاند و درشهرها و روستاهایشان چشم انتظار كمك نشستهاند، مردمی پر گلایه از وضع موجود و منتقد به غافلگیری مسؤولان محلی، مردمی كه آب ندارند و برف آب میكنند و اموراتشان را میگذرانند. مردمی كه برق ندارند و آذوقههای فاسد شدنیشان را لای برفها گذاشتهاند و مردمی كه 48 ساعت در تاریكی مطلق از سرما لرزیدهاند و حالا اگر آب یا برق دارند یا برگشت شعلههای آبی گاز امیدوارشان كرده ولی چون همچنان راه و جاده ندارند، دستشان در پوست گردوست.
مهرداد لاهوتی، نماینده مردم لاهیجان درمجلس به این وضعیت میگوید بحرانی و علت را ضعف عملكرد مدیریت بحران استان میداند و درحالی كه قطعی برق را عمدهترین مشكل مردم توصیف میكند، میگوید مدیران كل برق استان گیلان توانایی رفع مشكلات را ندارند و میطلبد وزرای كشور و نیرو شخصا به گیلان سفر كنند.
وضعیت برق در گیلان باید خیلی وخیم باشد، چون فرمانداران رودسر و لنگرود نیز قطعی برق را مادر همه مشكلات دانسته و گفتهاند تا این مشكل حل نشود بقیه مشكلات پابرجا خواهد ماند، حتی مشكل آن كودك بیمار كه در بیمارستان بلاتكلیف مانده است. اما قطعی برق و قطع و وصل شدنهای مكرر جریان الكتریسیته تنها مشكل مردم برفزده گیلان نیست و به اذعان فرمانداران این دوشهر، آبی كه در لولهها یخزده نیز مشكل دیگری است كه مردم را بیآب گذاشته است. با این حال مردمی كه ما با آنها حرف زدیم، مردمی كه راوی صادق حوادث این روزهای گیلان بودند، میگویند دغدغه اصلیشان بسته بودن راههای ارتباطی و خانهنشین شدن اجباری مردم است، وضعیتی كه كاسبیها را خوابانده و شهرها را نیمه تعطیل و روستاها را به جزیرههای سرگردانی تبدیل كرده است. حالا بشنوید از طبیعت كه در آشفته بازاری كه برف به راه انداخته این بار در لباس زلزلهای به بزرگای 5/4 ظاهر شد و ساعت 14 و 23دقیقه و 46 ثانیه دیروز در عمق 18 كیلومتری زمین، احمد سرگوراب گیلان را لرزاند، نقطهای كه مردمان وحشت زدهاش در خیابان امام فاطمهآباد گفتند برفی كه بالای ساختمانها جمع شده بود با این زلزله سقوط كرد و باعث پارگی كابل برق شد.
2 روز یخ زدیم
یكی از اهالی كلاچای: كلاچای، مرز استان گیلان و مازندران است. اینجا بیشتر از نیم متر برف بارید و باعث شد آب و برقمان قطع شود. زندگی بدون آب و برق واقعا سخت است بهخصوص در آپارتمان كه نمیشود هیزم سوزاند و گرم شد. ما دو روز در خانه یخ زدیم و در تاریكی مطلق زندگی كردیم. خوشبختانه حالا برق داریم، گرچه قطعی و وصلی دارد و نمیتوانیم لوازم برقیمان را روشن كنیم. درخانه ما تلویزیون هم خوب آنتن نمیدهد، بنابراین از اخبار بیاطلاعیم. البته هنوز آبمان وصل نشده و از این بابت سختی میكشیم و ناچاریم برفها را آب كنیم و بخوریم. سختتر از همه اینها اما بسته بودن راههاست. همسرم پزشك است و این چند روز نتوانسته ماشین را بیرون ببرد و در نتیجه خانهنشین شده است. چون راهها مشكل دارد، تاكسیها هم در دسترس نیستند و چون برفها بسیار لیز شده امكان پیاده رفتن هم وجود ندارد. ما از این بابت از شهرداری بسیار گله داریم چون تقریبا برای باز كردن راهها هیچ كاری انجام نمیدهد.
با چراغ نفتی زندگی میكنیم
یكی از اهالی روستای كرجه پشت: آب و برق روستای ما كاملا قطع شده، برای همین مجبور شدیم برای روشنایی خانه دوباره سراغ چراغهای نفتی قدیمی برویم و آنها را از انبار بیرون بیاوریم. نبود برق واقعا اذیتكننده است، چون مدتهاست از چراغهای نفتی استفاده نكردهایم و به بوی نفت این چراغها عادت نداریم. البته خدا را شكر گاز داریم و پخت و پز و گرمایشمان در این اوضاع سرجایش است و میتوانیم غذا بپزیم. برای آب هم برف میجوشانیم و از آن استفاده میكنیم. با این حال از نظر نان در مضیقه هستیم، چون نانهای آماده مغازهها تمام شده و چند نانوایی كه موتور برق آوردهاند و با این روش نان میپزند صفهای بسیار طولانی دارند طوری كه منتظر ماندن در این صف و در این هوا بسیار سخت است. حالا ما كمی ماكارونی و خوراكیهای دیگر تهیه كردیم تا جایگزینی برای نان در این چند روز باشد، اما نمیدانیم با مشكل راه چكار كنیم. مسیرهای رفت و آمد برای خودروها كاملا بسته است و فقط پیاده میشود رفت و آمد كرد.
گوشیها را با موتور برق شارژ میكنیم
یكی از اهالی آبكنار: از روزی كه برف آمد برق و تلفن نداریم، اما خوشبختانه آب و گازمان وصل است. نبود برق البته زندگی را خیلی سخت كرده، چون ناچار شدیم هرچه در یخچال و فریزر داشتیم بیرون بیاوریم و لای برفها بگذاریم تا خراب نشود. گوشیهای تلفنهمراهمان هم در حال خاموش شدن است چون شارژ ندارند. البته عدهای كه میتوانند به شهرهای اطراف بروند از جمله من، خودمان را به خانه دوست و آشنایی میرسانیم و گوشیها را با موتوربرق شارژ میكنیم، ولی همه چنین امكانی ندارند. اینترنتمان هم به كلی قطع است و فقط كنار تالاب انزلی كه برویم اندكی آنتن میدهد. آبكنار درضلع جنوبی تالاب انزلی قرار گرفته و بیشتر ساكنانش زن و مردهای مسن هستند و در شرایط پیش آمده مثل آدمهای گمشده میمانند، چون امكان برقراری ارتباط با خانوادههایشان را ندارند. در منطقه ما حدود 80 سانتیمتر برف آمد و راههای فرعی و اصلی را به كلی بست. با این حال تازه دیروز یك خودروی راهسازی برای بازگشایی راهها آمد. مردم دو روز است نمیتوانند سركارهایشان بروند چون راهها مسدود است، ولی خوشبختانه دو سه مغازه دار برای این كه كار مردم راه بیفتد و در مضیقه نمانند مغازه را باز كردهاند. نانوایی محل هم روزی دو سه ساعت كار میكند اما چون برق قطع است مجبور است تنور گردان را با دست بچرخاند.
راه را مردم با تراكتور باز كردند
یكی از اهالی صومعهسرا: از دوشنبه كه برف آمد با این كه هواشناسی بارها اعلام كرده بود بارش سنگین خواهد بود، ولی بازهم مشكل ایجاد شد و كسی برای پیشگیری از مشكلات كاری نكرد. الان هم احدی برای باز كردن راهها نیامده و با جرات میگویم هیچ ماشین سنگینی كه آرم و نام ونشان شهرداری یا راهداری یا بقیه نهادهای دولتی را داشته باشد، در منطقه دیده نمیشود. الان راههای اصلی محلی بسته است، راههای فرعی هم كه كاملا مسدود است فقط راهی كه از تولان شهر به فومن، رشت و پیربازار میرود آن هم به صورت ناقص باز شده، طوری كه فقط یك خودرو با زحمت میتواند عبور كند. این راه را هم مردم با تراكتورهای شخصیشان باز كردند. كسانی كه تراكتور دارند و سالهای قبل با شهرداری همكاری میكردند الان حاضر به كار نیستند، چون میگویند بابت برف روبیهای سال قبل از شهرداری طلب دارند، ولی با این حال عدهای از مردم كه تراكتورهای شخصی دارند برای ثواب هم كه شده راه را تا حدی باز كردهاند. چون راهها بسته است تقریبا رفت و آمد مردم مختل است. بیشتر تاكسیها كار نمیكنند، تاكسی تلفنیها هم امكان عبور ندارند و ناچارند خانهنشین باشند، اما برخی تاكسیها كه با این وضع حاضر به كار شدهاند فقط دربستی میبرند. بعد از گذشت دو روز از بارش برف، برقمان هم مدام قطع و وصل میشود. این باعث شده نانواییها تك و توك كار كنند و خرید نان برای مردم مشكل باشد.
نان فقط نفری یك دانه
یكی از اهالی رودسر: همه لولههای آبمان یخ زده و آب گاهی قطع میشود و گاهی قطرهقطره میآید. برق همه خانهها هم قطع شده و حالا بیشتر از یك روز است كه برق نداریم. از آنجا كه تلفن خانه ما متصل به برق است، تلفن ثابت هم نداریم و الان تنها راه ارتباطیمان تلفنهای همراه است كه آن هم تا یكی دو ساعت دیگر خاموش میشود، چون شارژش رو به اتمام است و برق هم برای شارژ كردن نداریم.
خوشبختانه گاز داریم، اما فشارش خیلی كم است و بالاترین درجه بخاری و گاز هم كم جان است. فعلا كه هیچكاری جز انتظار برای بهبود اوضاع از دستمان برنمیآید. شدت برف آنقدر زیاد بود كه ایرانیتهای سقف حیاطمان كنده شد و روی زمین افتاد. فكر میكنم نزدیك یك متر برف در حیاط خانهمان نشسته است. همسرم گاهی به سختی از خانه بیرون میرود و میگوید با این كه راهها و خیابانهای اصلی برفروبی شده اما باز هم عبور و مرور آنقدر سخت است كه ترجیح میدهم در این شرایط از خانه بیرون نروم تا اتفاق بدتری نیفتد.
در خانه هم نه برق داریم كه تلویزیون ببینیم، نهتلفنهمراههایمان به خوبی آنتن میدهد تا با كسی حرف بزنیم. البته خدا را شكر توانستهایم خبر سلامت و اوضاع و احوالمان را به بچههایمان كه در شهرهای دیگر هستند بدهیم كه نگرانمان نباشند، اما حالا آخرین درصدهای شارژ تلفن را مصرف میكنم و تا وقتی برق نیاید، دیگر راه ارتباطی نداریم. در این اوضاع، دسترسیمان به مواد غذایی مخصوصا نان هم محدود شده است، مثلا فقط یك نانوایی اطراف ما هست كه با گازوئیل كار میكند كه به هر نفر فقط یك عدد نان میدهد تا نان به آدمهای بیشتری برسد.
برف زیباست، نعمت است، تضمین آب سال بعد است، شادی كشاورز و باغدار و دامدار است، ولی این برف برای گیلان این روزها چیزی جز گرفتاری نیست. پنجشنبه كه گیلان سفیدپوش شد با این كه هواشناسی برف بیش از یك متر را پیشبینی كرده بود، این سفیدی به خاكستری میل كرد. شد آب و برقی كه قطع شد. شد گازی كه فشارش افت كرد. شد تلفنهایی كه از كار افتاد و اینترنتی كه دیگر نبود. گیلان با برفی كه نعمت است زمینگیر شد. این زمینگیریاش نیز كشدار شد. آنقدر كه نه فقط روزهای دوشنبه و سهشنبه كه حادثه داغ بود بلكه دیروز هم این زمینگیری ادامه یافت، یك جا با تداوم قطعی برق، یك جا با قطعی آب، یك جا با كم جانی شعلههای گاز و یك جا با قطع ارتباط مردم با دنیا؛ نه تلفنی، نه اینترنتی.
اینها را نه كه رسانههای ملی و محلی بگویند و نه این كه عدهای بخواهند بزرگنمایی یا سیاه نمایی كنند، بلكه مردمی به ما میگویند كه وسط حادثه گیر افتادهاند و درشهرها و روستاهایشان چشم انتظار كمك نشستهاند، مردمی پر گلایه از وضع موجود و منتقد به غافلگیری مسؤولان محلی، مردمی كه آب ندارند و برف آب میكنند و اموراتشان را میگذرانند. مردمی كه برق ندارند و آذوقههای فاسد شدنیشان را لای برفها گذاشتهاند و مردمی كه 48 ساعت در تاریكی مطلق از سرما لرزیدهاند و حالا اگر آب یا برق دارند یا برگشت شعلههای آبی گاز امیدوارشان كرده ولی چون همچنان راه و جاده ندارند، دستشان در پوست گردوست.
مهرداد لاهوتی، نماینده مردم لاهیجان درمجلس به این وضعیت میگوید بحرانی و علت را ضعف عملكرد مدیریت بحران استان میداند و درحالی كه قطعی برق را عمدهترین مشكل مردم توصیف میكند، میگوید مدیران كل برق استان گیلان توانایی رفع مشكلات را ندارند و میطلبد وزرای كشور و نیرو شخصا به گیلان سفر كنند.
وضعیت برق در گیلان باید خیلی وخیم باشد، چون فرمانداران رودسر و لنگرود نیز قطعی برق را مادر همه مشكلات دانسته و گفتهاند تا این مشكل حل نشود بقیه مشكلات پابرجا خواهد ماند، حتی مشكل آن كودك بیمار كه در بیمارستان بلاتكلیف مانده است. اما قطعی برق و قطع و وصل شدنهای مكرر جریان الكتریسیته تنها مشكل مردم برفزده گیلان نیست و به اذعان فرمانداران این دوشهر، آبی كه در لولهها یخزده نیز مشكل دیگری است كه مردم را بیآب گذاشته است. با این حال مردمی كه ما با آنها حرف زدیم، مردمی كه راوی صادق حوادث این روزهای گیلان بودند، میگویند دغدغه اصلیشان بسته بودن راههای ارتباطی و خانهنشین شدن اجباری مردم است، وضعیتی كه كاسبیها را خوابانده و شهرها را نیمه تعطیل و روستاها را به جزیرههای سرگردانی تبدیل كرده است. حالا بشنوید از طبیعت كه در آشفته بازاری كه برف به راه انداخته این بار در لباس زلزلهای به بزرگای 5/4 ظاهر شد و ساعت 14 و 23دقیقه و 46 ثانیه دیروز در عمق 18 كیلومتری زمین، احمد سرگوراب گیلان را لرزاند، نقطهای كه مردمان وحشت زدهاش در خیابان امام فاطمهآباد گفتند برفی كه بالای ساختمانها جمع شده بود با این زلزله سقوط كرد و باعث پارگی كابل برق شد.
2 روز یخ زدیم
یكی از اهالی كلاچای: كلاچای، مرز استان گیلان و مازندران است. اینجا بیشتر از نیم متر برف بارید و باعث شد آب و برقمان قطع شود. زندگی بدون آب و برق واقعا سخت است بهخصوص در آپارتمان كه نمیشود هیزم سوزاند و گرم شد. ما دو روز در خانه یخ زدیم و در تاریكی مطلق زندگی كردیم. خوشبختانه حالا برق داریم، گرچه قطعی و وصلی دارد و نمیتوانیم لوازم برقیمان را روشن كنیم. درخانه ما تلویزیون هم خوب آنتن نمیدهد، بنابراین از اخبار بیاطلاعیم. البته هنوز آبمان وصل نشده و از این بابت سختی میكشیم و ناچاریم برفها را آب كنیم و بخوریم. سختتر از همه اینها اما بسته بودن راههاست. همسرم پزشك است و این چند روز نتوانسته ماشین را بیرون ببرد و در نتیجه خانهنشین شده است. چون راهها مشكل دارد، تاكسیها هم در دسترس نیستند و چون برفها بسیار لیز شده امكان پیاده رفتن هم وجود ندارد. ما از این بابت از شهرداری بسیار گله داریم چون تقریبا برای باز كردن راهها هیچ كاری انجام نمیدهد.
با چراغ نفتی زندگی میكنیم
یكی از اهالی روستای كرجه پشت: آب و برق روستای ما كاملا قطع شده، برای همین مجبور شدیم برای روشنایی خانه دوباره سراغ چراغهای نفتی قدیمی برویم و آنها را از انبار بیرون بیاوریم. نبود برق واقعا اذیتكننده است، چون مدتهاست از چراغهای نفتی استفاده نكردهایم و به بوی نفت این چراغها عادت نداریم. البته خدا را شكر گاز داریم و پخت و پز و گرمایشمان در این اوضاع سرجایش است و میتوانیم غذا بپزیم. برای آب هم برف میجوشانیم و از آن استفاده میكنیم. با این حال از نظر نان در مضیقه هستیم، چون نانهای آماده مغازهها تمام شده و چند نانوایی كه موتور برق آوردهاند و با این روش نان میپزند صفهای بسیار طولانی دارند طوری كه منتظر ماندن در این صف و در این هوا بسیار سخت است. حالا ما كمی ماكارونی و خوراكیهای دیگر تهیه كردیم تا جایگزینی برای نان در این چند روز باشد، اما نمیدانیم با مشكل راه چكار كنیم. مسیرهای رفت و آمد برای خودروها كاملا بسته است و فقط پیاده میشود رفت و آمد كرد.
گوشیها را با موتور برق شارژ میكنیم
یكی از اهالی آبكنار: از روزی كه برف آمد برق و تلفن نداریم، اما خوشبختانه آب و گازمان وصل است. نبود برق البته زندگی را خیلی سخت كرده، چون ناچار شدیم هرچه در یخچال و فریزر داشتیم بیرون بیاوریم و لای برفها بگذاریم تا خراب نشود. گوشیهای تلفنهمراهمان هم در حال خاموش شدن است چون شارژ ندارند. البته عدهای كه میتوانند به شهرهای اطراف بروند از جمله من، خودمان را به خانه دوست و آشنایی میرسانیم و گوشیها را با موتوربرق شارژ میكنیم، ولی همه چنین امكانی ندارند. اینترنتمان هم به كلی قطع است و فقط كنار تالاب انزلی كه برویم اندكی آنتن میدهد. آبكنار درضلع جنوبی تالاب انزلی قرار گرفته و بیشتر ساكنانش زن و مردهای مسن هستند و در شرایط پیش آمده مثل آدمهای گمشده میمانند، چون امكان برقراری ارتباط با خانوادههایشان را ندارند. در منطقه ما حدود 80 سانتیمتر برف آمد و راههای فرعی و اصلی را به كلی بست. با این حال تازه دیروز یك خودروی راهسازی برای بازگشایی راهها آمد. مردم دو روز است نمیتوانند سركارهایشان بروند چون راهها مسدود است، ولی خوشبختانه دو سه مغازه دار برای این كه كار مردم راه بیفتد و در مضیقه نمانند مغازه را باز كردهاند. نانوایی محل هم روزی دو سه ساعت كار میكند اما چون برق قطع است مجبور است تنور گردان را با دست بچرخاند.
راه را مردم با تراكتور باز كردند
یكی از اهالی صومعهسرا: از دوشنبه كه برف آمد با این كه هواشناسی بارها اعلام كرده بود بارش سنگین خواهد بود، ولی بازهم مشكل ایجاد شد و كسی برای پیشگیری از مشكلات كاری نكرد. الان هم احدی برای باز كردن راهها نیامده و با جرات میگویم هیچ ماشین سنگینی كه آرم و نام ونشان شهرداری یا راهداری یا بقیه نهادهای دولتی را داشته باشد، در منطقه دیده نمیشود. الان راههای اصلی محلی بسته است، راههای فرعی هم كه كاملا مسدود است فقط راهی كه از تولان شهر به فومن، رشت و پیربازار میرود آن هم به صورت ناقص باز شده، طوری كه فقط یك خودرو با زحمت میتواند عبور كند. این راه را هم مردم با تراكتورهای شخصیشان باز كردند. كسانی كه تراكتور دارند و سالهای قبل با شهرداری همكاری میكردند الان حاضر به كار نیستند، چون میگویند بابت برف روبیهای سال قبل از شهرداری طلب دارند، ولی با این حال عدهای از مردم كه تراكتورهای شخصی دارند برای ثواب هم كه شده راه را تا حدی باز كردهاند. چون راهها بسته است تقریبا رفت و آمد مردم مختل است. بیشتر تاكسیها كار نمیكنند، تاكسی تلفنیها هم امكان عبور ندارند و ناچارند خانهنشین باشند، اما برخی تاكسیها كه با این وضع حاضر به كار شدهاند فقط دربستی میبرند. بعد از گذشت دو روز از بارش برف، برقمان هم مدام قطع و وصل میشود. این باعث شده نانواییها تك و توك كار كنند و خرید نان برای مردم مشكل باشد.
نان فقط نفری یك دانه
یكی از اهالی رودسر: همه لولههای آبمان یخ زده و آب گاهی قطع میشود و گاهی قطرهقطره میآید. برق همه خانهها هم قطع شده و حالا بیشتر از یك روز است كه برق نداریم. از آنجا كه تلفن خانه ما متصل به برق است، تلفن ثابت هم نداریم و الان تنها راه ارتباطیمان تلفنهای همراه است كه آن هم تا یكی دو ساعت دیگر خاموش میشود، چون شارژش رو به اتمام است و برق هم برای شارژ كردن نداریم.
خوشبختانه گاز داریم، اما فشارش خیلی كم است و بالاترین درجه بخاری و گاز هم كم جان است. فعلا كه هیچكاری جز انتظار برای بهبود اوضاع از دستمان برنمیآید. شدت برف آنقدر زیاد بود كه ایرانیتهای سقف حیاطمان كنده شد و روی زمین افتاد. فكر میكنم نزدیك یك متر برف در حیاط خانهمان نشسته است. همسرم گاهی به سختی از خانه بیرون میرود و میگوید با این كه راهها و خیابانهای اصلی برفروبی شده اما باز هم عبور و مرور آنقدر سخت است كه ترجیح میدهم در این شرایط از خانه بیرون نروم تا اتفاق بدتری نیفتد.
در خانه هم نه برق داریم كه تلویزیون ببینیم، نهتلفنهمراههایمان به خوبی آنتن میدهد تا با كسی حرف بزنیم. البته خدا را شكر توانستهایم خبر سلامت و اوضاع و احوالمان را به بچههایمان كه در شهرهای دیگر هستند بدهیم كه نگرانمان نباشند، اما حالا آخرین درصدهای شارژ تلفن را مصرف میكنم و تا وقتی برق نیاید، دیگر راه ارتباطی نداریم. در این اوضاع، دسترسیمان به مواد غذایی مخصوصا نان هم محدود شده است، مثلا فقط یك نانوایی اطراف ما هست كه با گازوئیل كار میكند كه به هر نفر فقط یك عدد نان میدهد تا نان به آدمهای بیشتری برسد.
تیتر خبرها
-
پایتخت به روایت«پرگار»
-
مادرانههایی به قلم دهه هشتادیها
-
«حاج قاسم» باران رحمت بود
-
روزهای زیر صفر
-
جایزه نوید، تولد فریبا، اشک شمیلا
-
«گذر از اندوه» با «مادر»
-
چالش گولخوردن خودرانها
-
دیدار با بچه های كوهستان
-
از مربیگری بدنسازی تا زندگی كنار قاتلان
-
دگرباره جوان باید شد
-
متری دو و نیم!
-
پس از سیمرغ
-
راه نرفته در مسیر اقتصاد
-
تلاش دشمن برای جلوگیری از سرمایهگذاری خارجی در ایران
-
زبان دستها
-
سنای آمریکا در پی محدود کردن اختیارات نظامی ترامپ علیه ایران
-
كاهش 800 میلیون دلاری پوشاك قاچاق