می‌خواهند کرونا را هم به ما ربط بدهند!

رضا امیرخانی با حضور در یک برنامه لایو اینستاگرامی از کرونا و نیم دانگ پیونگ یانگ حرف زد

می‌خواهند کرونا را هم به ما ربط بدهند!

جیوگی در اینستاگرام هر شب یک برنامه لایو دارد، برنامه ای که مخاطبان آن را دنبال کرده و درباره کرونا و دیگر اتفاقات روز، نظر کارشناسان مهمان را می شنوند. میلاد دخانچی پنجشنبه‌شب، رضا امیرخانی نویسنده که کتاب تازه اش این روزها بسیاری را به خود جلب کرده را دعوت کرده بود و با او درباره موضوعات مختلفی صحبت کرد که در ادامه بخش‌هایی از آن را با هم مرور می کنیم.

روزهای سخت کرونا
رضا امیرخانی در شب تولد حضرت علی (ع) مهمان این برنامه شده بود. پس صحبت‌ها با همین موضوع شروع شد؛ پدر بودن در روزگار کرونا. او در این باره گفت: خیلی سخت است در این روزها پدر بودن، هم باید بتوانی فضای آرامی برای بچه‌ها فراهم کنی و هم بتوانی آنها را با شرایط و ترس‌های آن روبه رو کنی تا مراقب باشند.
امیرخانی با این حال تاکید کرد که باید هم با اضطراب‌های کرونا روبه رو باشیم و بدانیم در چه وضعیت سختی زندگی می کنیم و هم حواسمان باشد در این روزهای خطرناک گذران زندگی مان شاد و با معنی باشد.
مواجهه جامعه ما با کرونا هم عجیب است، یک بخش جامعه آن را بسیار جدی گرفته اند و بخش دیگر عین خیالشان هم نیست که چه می گذرد. امیرخانی دراین باره می گوید: من شخصا با اضطراب و وسواس مشکل دارم. در چنین مواردی هم خیلی جدی نمی گیرم اما این بار موضوع فرق دارد و تصور این‌که می‌توانیم ناقل باشیم ما را با مسئولیت اجتماعی سنگینی روبه رو می کند.
دخانچی سوالش از امیرخانی درباره آنهایی است که جدی نگرفته‌اند. وقتی می پرسد چرا یک بخش جامعه در این حد بی خیال است، امیرخانی این‌طور پاسخ می دهد: یکی از دوستانم سوار تاکسی شده و راننده تاکسی گفته «کار خودشونه ما ملت کرونا بگیری نبودیم.» اما وقتی با مواردی از نزدیک روبه‌رو می‌شویم کم کم تصوراتمان تغییر می کند. من وقتی شنیدم یکی از آشنایانم با کرونا فوت کرده، تدابیر تازه ای اندیشیدم. هر چه شرایط پیش می رود رفتارهایمان بیشتر تغییر کرده و شبیه هم می شود.
او ادامه داد: این روزها کرونا در حال ایجاد همشکلی در جهان است و مثلا وقتی در ایران و آمریکا ماسک پیدا نمی شود، مردم با شرایط یکسان روبه‌رو شده و رفتارهایشان به هم نزدیک می شود.
نگاه‌های متفاوتی هم وجود دارد، برخی می گویند کرونا کار آمریکاست تا اقتصاد چین را فلج کند و برخی دیگر هم بر این عقیده اند که طبیعت علیه انسان طغیان کرده تا نشانش دهد عقل مدرن نمی تواند همه چیز را کنترل کندو وقتی دخانچی این دو دیدگاه را مطرح می کند، امیرخانی هم تحلیل جالبی ارائه می کند. او می گوید: من با نگاه دوم موافق هستم و با خودم می گویم گاهی خدا کارهایی می کند تا به ما بفهماند همه دنیا نمی تواند مال ما باشد اما اتفاقات امروز را باید از جنبه دیگری هم نگریست.
شاید فکر کنید امیرخانی در این مرحله رفته سراغ مقصر دانستن آمریکا و پر و بال دادن به رویکرد اول، اما اینطور نیست. او موضوع را از زاویه دیگری نگاه کرد که بسیار عجیب و تامل‌برانگیز است. او گفت: رسانه‌های جهان در حال مخابره دائم این هستند که ایرانی‌ها با سفرهایشان کرونا را به دیگر کشورها می برند، در ایران تحریم‌شده‌ای که اغلب مردم توان سفر خارجی ندارند زندگی می کنیم و مدام می‌شنویم ایرانی‌ها مشغول شیوع کرونا در جهان هستند. این یک اتفاق برنامه ریزی شده است که در حال ایجاد یک همدلی معنوی در مردم جهان است تا برای تحریم ایران همدل شوند. این اتفاق خطرناکی است و ایجاد این همدلی معنوی را باید عمیق‌تر نگریست!
سفر به کشور ممنوعه
کره شمالی از کشورهای عجیب دنیاست که بسیار درباره اش می شنویم. برخی می گویند ادامه تحریم‌ها ایران را شبیه کره شمالی خواهد کرد و برخی هم این فرضیه را محال می دانند. این روزها «نیم دانگ پیونگ یانگ» امیرخانی منتشر شده است، سفرنامه‌ای که پس از سفر این نویسنده به کره شمالی نوشته شده است. او درباره این کتاب می گوید: هر مالکیتی شش دانگ دارد، من نیم دانگ کره شمالی را دیدم  و به همین دلیل هم عنوان کتاب را این‌طور انتخاب کرده‌ام.
او درباره این سفر توضیح می دهد: همیشه به این فکر می کردم که مردم ما نیاز دارند بدانند نسبت‌مان با کره شمالی چیست، به همین دلیل هم در ده سال گذشته تلاش کردم راهی این کشور شوم اما هر بار موفق نمی شدم. تا اینکه با هزینه شخصی‌ام همراه با یک تیم مستندساز سیاسی به این کشور رفتم. بعدتر هم در ارتباطی که توانستم با معاون آقای اون برقرار کنم، دوباره راهی این کشور شدم و سفرنامه‌ام را نوشتم.
کره شمالی چه خبر؟
امیرخانی در این کتاب سعی کرده بیشتر روایت کننده باشد و کمتر تحلیل ارائه دهد. او می گوید: نمی دانم وضع زندان یا اعدامی‌ها در کره شمالی چطور است، آنچه دیدم را نوشتم و به نظرم کتاب برای شناخت از کره کافی است. اما باید بگویم با سفرنامه ای شاد و جذاب روبه رو نیستیم. من در این کتاب سعی کردم نشان دهم انسان کره شمالی چه شکلی است، چطور فکر می کند و چه جهانی دارد. نتیجه هم این بود که دیدم این انسان خیلی بسته است، هویت فردی ندارد و همه چیز جمعی است.
این نویسنده با تاکید بر تاثیرگذاری مهم حزب بر اتفاقات کره شمالی می گوید: در این کشور دیکتاتوری فردی حاکم نیست. همه چیز دست حزب است که لایه بندی و ساختار دقیق دارد و برای همین ادامه پیدا کرده است. یعنی با استبداد حزبی روبه‌روییم نه فردی.
مردم کره شمالی هم از دیدگاه امیرخانی جالب هستند. اگر از آنها بپرسی در کشورتان مردم چگونه‌اند، می گویند ما خوشحال‌ترین مردم جهان هستیم. مگر سرود ملی ما را نشنیده‌اید؟ به گفته این نویسنده مردم قدرت انتخاب ندارند، نه در پوشش، نه صحبت کردن و نه غذا خوردن!
آیا ما کره شمالی می شویم؟ این سوال مدام مطرح می شود و امیرخانی هم تا حد زیادی با شکل گیری همین سوال نسبت به کره شمالی حساس شده است. او توضیحات مفصلی درباره شباهت و تفاوت ایران و کره شمالی با هم ارائه کرده و می گوید: ما کره شمالی نمی‌شویم اگر همه تلاش کنیم با دنیا حرف بزنیم.