ما فقط می  ترسیم

ما فقط می ترسیم

یادداشت: محمد تقی حاجی موسی عضو شورای سردبیری


 یک سال پیش، قطعه آهنگی در فضای مجازی منتشر شد که خیلی زود جایش را در آلبوم موسیقی و دستگاه پخش موسیقی خودروی جوان‌ها و البته خانواده‌ها باز کرد. ترانه ای که ساسی می‌خواند هیچ ارزش هنری نداشت اما ریتمش باب میل خیلی‌ها بود. خیلی‌ها که دوست داشتند آهنگ شاد گوش کنند. وقتی این ترانه همه جا پیچید یک دفعه همه رسانه‌های رسمی و دلسوزان هنر و خیلی‌های دیگر نسبت به آن اعتراض کردند که این چیست و چرا گوش می‌کنید و خواننده اش فلان است و ... خود ما هم اینجا در روزنامه جام جم گزارشی کار کردیم با همین مواردی که ذکرش رفت. درست بعد از روزی که بچه‌های یک مدرسه دخترانه، ترانه را همخوانی کردند و ویدئوی بالا و پایین پریدن بچه‌های خردسال همراه با همخوانی آن همه جا پخش شد. از سال پیش تا همین حالا، دیگر کمتر کسی است که این ترانه را گوش دهد. اما تکه کلامهایش هنوز توی دهان خیلی از ما می چرخد. فرقی نمی کند مذهبی یا غیرمذهبی یا هر خط کشی دیگری. حالا « جون بابا» یک تکه کلام عادی است.
چند روز است که ساسی دوباره قطعه آهنگی منتشر کرده که در آن مرزهای اخلاق را جابه‌جا کرده و همه می‌دانیم چرا این کار را کرده و همه می‌دانیم خانواده‌ها نباید بگذارند کودکان این قطعه را بشنوند چرا که حتی در غرب هم چنین مضمون‌هایی برای کودکان ممنوعه به حساب می آید و رده‌بندی سنی برخلاف اینجا در آن طرف دنیا خیلی چیز جدی است. همه اینها را ما می دانیم. اما این را حواسمان نیست که ما، یعنی همه کسانی که دلشان برای فرهنگ این کشور (علی‌الظاهر حتی ) می سوزد و جمعیت مان چندین میلیون نفر است، به اندازه ساسی و گروهش که نهایتا 20 نفر هستند به یک میزان زمان داشته ایم. ( این را هم حواسم هست که شاید ساسی از جایی پول می گیرد و فلان و... ) ولی واقعیت این است که در تمام این مدت، احتمالا ساسی و گروهش به فکر این بوده اند که چطور به ما و خانواده و بچه‌های ما حمله کنند و این طرف در ایران ما همه خواب بوده ایم! حواسمان به هزار چیز به درد نخور بود. هزارتا دعوای الکی و بی انتها و حواسمان نبود که باید به فکر خودمان و بچه‌هایمان باشیم. حواسمان نبود که اگر خودمان کاری نکنیم بقیه کاری می کنند که ممکن است خوشمان نیاد.
از وقتی یادم می آید معمولا همین طور بوده. هر وقت یک پدیده جدید آمده و اتفاق عجیبی رخ داده که با آن مخالف بوده ایم، فقط ترسیده ایم. ترسیده ایم و این ترس مان را هی فریاد زده ایم و وقتی آبها از آسیاب افتاده رفته ایم پی کارمان و بعد دوباره این چرخه تکرار شده. حالا انتشار این قطعه جدید هم با ما همین کار را کرده. دوباره ترسیده‌ایم نکند بچه‌ها این حرفها را بشنوند و بپرسندو یاد بگیرند و عمل کنند. منتهی یقین دارم که باز در همین حد باقی می مانیم و هیچ کاری نمی کنیم. همان چیزی که ساسی و دوستانش دوست دارند.