با دیگران خوری می ‌و با ما تلوتلو

با دیگران خوری می ‌و با ما تلوتلو

حامد عسکری شاعر و نویسنده

 1. گرفتار سیل خوزستان بودیم، شوخی نداشت. زندگی مردم زیر آوار بود. خوزستان همین‌طوری استان محروم و مظلومی بود و مردمانش آب سرد و نان گرمی هم نداشتند. سیل هم آمده بود، سیلی كه اولین صفتش خانمان برانداز است و بنیان كن. حشدالشعبی عراق آمد برای كمك، فجازی پر شد از این‌كه آمده‌اند برای مقاصدی غیر از كمك. گفتند برای ما ایرانی‌ها افت دارد كه از عرب كمك بگیریم و با عرب‌ها هم سنخی نداریم، باید بروند، كمك‌شان را نخواستیم.
2. بچه‌های مدافع حرم توی سرما و گرمای سوریه با حداقل امكانات با وحشی‌ترین و ظالم‌ترین آدم‌های روزگار می‌جنگیدند. با داعشی كه زن و بچه‌ها را رسما خرید و فروش می‌كرد و عین آب خوردن سر می‌برید و تجاوز و جنایتش را با افتخار و با بهترین كیفیت فیلمبرداری و به جهان مخابره می‌كرد. همان زمان فجازی پر شد كی گفته بروند بجنگند. اگر هم می‌روند می‌جنگند خداتومن پولش را می‌گیرند. مگر ما گفته‌ایم بروند؟ نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران.
3. هر سال موسم حج و اربعین كه می‌شود، آتشش الو می‌گیرد. یكی دو مصرع هم می‌نویسند كه مثلا خیلی روشنفكرند. یكی این كه: كعبه آن سنگ و نشانی است كه ره گم نشود و برای اربعین هم می‌نویسند: به ایزد كه ما گر خرد داشتیم/ كجا این سرانجام بد داشتیم... بعد هم می‌گویند این پول‌ها را نباید در حلقوم عرب‌ها بریزیم و اینها نارو می‌زنند و نامردند و فلان. كلی هم لایك می‌گیرند.
4. ماركز جمله‌ای دارد كه می‌گوید: نویسنده‌های بزرگ به خاطر كتاب‌هایی كه نوشته‌اند نویسندگان بزرگی نشده‌اند، بلكه به خاطر كتاب‌هایی كه ننوشته‌اند، بزرگ شده‌اند و یادم نیست كجا خواندم یا شنیدم كه از محمدرضا شجریان پرسیدند: دلیل موفقیت و پاسخ شنیدند، نه‌هایی كه گفتم...
5. خواننده‌اند، حیاتشان به اجرا و كنسرت است. باید اجرا كنند. باید بخوانند، ولی به چه قیمتی؟ توی پرواز اختصاصی نشسته‌اند به مقصد طنطوره. كجاست؟ عربستان سعودی. كی دعوت كرده؟ شازده سعودی. شازده دعوت كرده بیایند در جشن‌های عربستان اجرا كنند و عجبا كه پذیرفته‌اند. پذیرفته‌اند كه اجرا كنند در سرزمینی كه زنان حق رای ندارند. حق رانندگی تازه برای زنان قائل شده و انتخابات را در خواب هم نمی‌توانند ببینند و دلارهای نفتی‌اش موشك می‌شود بر سر بچه‌های مظلوم یمنی. زوال معنا یعنی همین كه دم از آزادی و انسان‌دوستی و تنفر از عرب و هویت ایرانی بزنی و پای دلار و پرواز اختصاصی كه بیاید وسط همه این مفاهیم رنگ ببازند.
6. ویدئوهای اجراهایشان می‌رسد، قاب‌ها بسته‌اند، صدایی از دست و جیغ و همخوانی حاضران در كنسرت نیست. یكی دوجا از دست كارگردان در رفته، سالن خالی است تقریبا، آقای خواننده یك جا ترانه‌اش یادش می‌رود.
7. كنسرت تمام شده، دلارها در حساب‌ها نشسته. خریدهایتان را هم احتمالا كرده‌اید. عكس‌های یادگاری هم گرفته شده. سوغاتی هم گرفته‌اید. گریم‌تان را شسته‌اید. در همان جت اختصاصی بعد از شام مفصل و قهوه بعدش، از مهماندار مهربان و خنده‌روی هواپیما یك چشم‌بند بخواهید. پشتی صندلی را بخوابانید و در هوووم مبهم صدای هواپیما به این سوال خیلی از هموطنانتان فكر كنید: ارزشش را داشت؟