شـــــب عیـــــــد و چغنــــدر پختـــــههــای سینمایــــــی
تكبیت قدیمی و ضربالمثلشده «شب عید است و یار از من چغندر پخته میخواهد
/ گمانش میرسد من گنج قارون زیر سر دارم» كه معرف حضور است؛ همان كه فردین
(و ایرج) هم در «گنج قارون» و در میانه اومدم از هند اومدم، آن را چهچهه میزنند. حالا در این شب عیدی، شما هم بیایید و بزرگواری كنید و این چند پیشنهاد را به عنوان چغندر پخته سینمایی از ما بپذیرید و علی بیغموار و سرخوشانه و امیدوارانه به جنگ مشكلات و مصائب و این وبای معاصر، كرونا بروید! شاید بدانید كه سراینده این تكبیت «شب عید است...» هم بر اثر ابتلا به وبا از دنیا رفت؛ البته دور از جان عزیز شما و جان ناقابل ما.
1917
احتمالا عشق فیلمها طاقت نیاوردند و همان نسخه كمكیفیت ارائهشده در حدود دو ماه قبل را دیدند، اما سرانجام نسخه فول اچدی فیلم هم از راه رسید و در دسترس علاقهمندان سینماست. روایت قهرمانانه دو سرباز جوان بریتانیایی در جنگ جهانی اول، پركشش و جذاب است و شما را تا انتهای قصه با خود میبرد. میگویند فیلم، پلان ــ سكانس است و در یك نما برداشت شده، اما كارگردان، دستكم در سه چهار نقطه كات زده كه اصلا مهم نیست و چیزی از ارزشهای فنی این فیلم با فیلمبرداری درخشان راجر دیكینز كم نمیكند. در ضمن این فیلم، ظاهرا قصه پدربزرگ سام مندس، كارگردان فیلم است كه برای نوهاش تعریف كرده. پس با این حساب قدر قصههای پدربزرگها و مادربزرگهایتان را بدانید و آنها را جدیتر بگیرید، بلكه روزی تبدیل به فیلم و كتاب شدند.
جوجو خرگوشه ( Jojo Rabbit )
هرچقدر آدولف هیتلر در زمان حیات، منشأ شر و منبع ترس و وحشت بود و جهانی از دستش آسایش و آرامش نداشت، در دنیای سینما به یك منبع خیر و خوب و جذاب تبدیل شد و سینماگران خلاق، انواع و اقسام قصهها را با محوریت هیتلر ساختند. تازهترین فیلم هیتلری سینما، اثری است به نام جوجوخرگوشه ساخته تایكا وایتیتی، سینماگر نیوزیلندی كه خودش هم نقش هیتلر را به شكل بامزه و دیوانهواری بازی میكند و مدام در خیال یك پسرك خجالتی به نام جوجو ظاهر میشود و او را به انجام كارهای هیجانانگیز و خطرناك تشویق میكند. قصه در اواخر جنگ جهانی دوم روایت میشود و تا حدودی این بساط بازی انگاشته شدن جنگ و حضور بچه به عنوان یكی از شخصیتهای اصلی قصه، ما را یاد زندگی زیباست ساخته اسكاری روبرتو بنینی میاندازد. بهجز بازی خوب رومن گریفین دیویس 13 ساله در نقش اصلی، باید به بازیهای خوب اسكارلت یوهانسون (مادر) و سام راكول (مامور ارتش آلمان) هم اشاره كرد.
سونیك خارپشت (Sonic the Hedgehog)
جیم كری، یكی از دیوانهترین و بازیگوشترین كمدینهای تاریخ سینماست و استفاده خلاقانه و بامزهاش از میمیك و حركات صورت و بدن، او را متفاوت از همتایانش در دهه 90 میلادی میكرد. ماسك، خنگ و خنگتر، ایس ونچورا: كارآگاه حیوانات، چگونه گرینچ كریسمس را دزدید و سرگذشت ناگوار، داستانهای لمونی اسنیكت، بعضی از هنرنماییهای كری در سالهای دور است. او البته بخشی دیگر از استعداد و تواناییاش را در فیلمهای مهم دیگری هم نشان داد، از جمله نمایش ترومن، درخشش ابدی یك ذهن پاك و شماره 23. جیم كری چند سالی كم كار شده و چندان خبری از او نبود تا این كه به تازگی با فیلم سونیك خارپشت دوباره به سینما برگشته و با شمایلی متفاوت و با سبیل، طرفدارانش را سر ذوق آورده است. كارگردانی این فیلم را كه تركیبی از اكشن، ماجراجویی، كمدی، خانوادگی، انیمیشن و علمی - تخیلی است، جف فاولر به عهده دارد.
ریچارد جول ( Richard Jewell)
اول از همه بزنیم به تخته كه كلینت ایستوود در 89 سالگی، همچنان سرحال است و فیلم میسازد و فیلم خوب و استاندارد هم میسازد. درست برعكس برخی كارگردانهای دیگر از جمله فیلمسازان مهم و
نام آشنای وطنی كه در سن و سالهایی بسیار پایین تر از ایستوود، از تك و تای فیلمسازی افتادهاند و به هیچ وجه فیلمهای خوبی نمیسازند. گرچه ریچارد جول، فیلم تازه ایستوود فاصله تقریبا زیادی با فیلمهایی چون نابخشوده، عزیز میلیون دلاری، رودخانه مرموز و پلهای مدیسون كانتی دارد، اما به هر حال درست و استاندارد روایت میشود و چیزهایی برای دوست داشته شدن دارد. ریچارد جول، قصه یك نگهبان امنیتی در زمان برگزاری مسابقات المپیك تابستانی آتلانتا 1996 را روایت میكند كه جان تماشاگران را از یك حادثه بمبگذاری نجات میدهد، اما بعد عدهای سعی میكنند با ارائه یك گزارش، این عمل قهرمانانه را كاملا برعكس جلوه دهند و ریچارد جول را یك تروریست خطاب كنند.
سر زدن به گنجینه كمدی كلاسیك
یاد برنامه سینمای كمدی با اجرای دلنشین جمشید گرگین در دهه 60 بخیر؛ آن موقع كه مثل حالا این همه فیلم و سریال بهراحتی در دسترس نبود، تماشای همین اندك لحظات فیلمهای كمدی كلاسیك و بازیهای درخشان كمدینهای نامدار تاریخ سینما در برنامه سینمای كمدی، غنیمتی ارزشمند بود. حالا اما به دلیل دسترسی آسان به انواع و اقسام فیلمها در فضای اینترنت، فرصت مغتنمی است تا به گنجینه كمدی كلاسیك هم بیاعتنا نباشیم و ساعاتی فارغ از دنیای تیره و تار این روزها، یك دل سیر بخندیم. نمیدانم این چه سری است كه كمدیهای كلاسیك حتی با وجود بارها تماشا، هنوز جذابیت و خندانندگیاش را حفظ كرده است و همچنان و تا همیشه كارایی دارد. همانطور كه در زمینه تماشای فیلمهای جدید و محصولات 2019 و 2020 دستتان باز است و میتوانید از انگل و دو پاپ و فورد علیه فراری تا مستندهای دیگو مارادونا و پاواروتی و... را ببینید، سینمای كلاسیك و به ویژه كمدیها را از یاد نبرید و مختارید هر انتخاب درخشانی از عصر طلایی سینما داشته باشید؛ از چارلی چاپلین با انبوهی از فیلمهای تماشاییاش همچون پسربچه، جویندگان طلا، روشناییهای شهر، عصر جدید و دیكتاتور بزرگ و فیلمهای كمدینهای مهم دیگری چون هارولد لوید و باستركیتون بگیرید تا فیلمهایی از لورل و هاردی همچون تفنگهای بزرگ و شعبدهباز و جعبه موسیقی. از اتاق فرمان اشاره میكنند، لوئی دوفونس را از قلم نیندازید! این كمدین شیرین و فقید فرانسوی كه با صداپیشگی درخشان مرحوم عزتا... مقبلی، طرفداران زیادی در ایران داشت و دارد. تماشای فیلمهای او هم حال خوب كن است؛ از جمله جنجال بزرگ و هالو و آشپزباشی.
/ گمانش میرسد من گنج قارون زیر سر دارم» كه معرف حضور است؛ همان كه فردین
(و ایرج) هم در «گنج قارون» و در میانه اومدم از هند اومدم، آن را چهچهه میزنند. حالا در این شب عیدی، شما هم بیایید و بزرگواری كنید و این چند پیشنهاد را به عنوان چغندر پخته سینمایی از ما بپذیرید و علی بیغموار و سرخوشانه و امیدوارانه به جنگ مشكلات و مصائب و این وبای معاصر، كرونا بروید! شاید بدانید كه سراینده این تكبیت «شب عید است...» هم بر اثر ابتلا به وبا از دنیا رفت؛ البته دور از جان عزیز شما و جان ناقابل ما.
1917
احتمالا عشق فیلمها طاقت نیاوردند و همان نسخه كمكیفیت ارائهشده در حدود دو ماه قبل را دیدند، اما سرانجام نسخه فول اچدی فیلم هم از راه رسید و در دسترس علاقهمندان سینماست. روایت قهرمانانه دو سرباز جوان بریتانیایی در جنگ جهانی اول، پركشش و جذاب است و شما را تا انتهای قصه با خود میبرد. میگویند فیلم، پلان ــ سكانس است و در یك نما برداشت شده، اما كارگردان، دستكم در سه چهار نقطه كات زده كه اصلا مهم نیست و چیزی از ارزشهای فنی این فیلم با فیلمبرداری درخشان راجر دیكینز كم نمیكند. در ضمن این فیلم، ظاهرا قصه پدربزرگ سام مندس، كارگردان فیلم است كه برای نوهاش تعریف كرده. پس با این حساب قدر قصههای پدربزرگها و مادربزرگهایتان را بدانید و آنها را جدیتر بگیرید، بلكه روزی تبدیل به فیلم و كتاب شدند.
جوجو خرگوشه ( Jojo Rabbit )
هرچقدر آدولف هیتلر در زمان حیات، منشأ شر و منبع ترس و وحشت بود و جهانی از دستش آسایش و آرامش نداشت، در دنیای سینما به یك منبع خیر و خوب و جذاب تبدیل شد و سینماگران خلاق، انواع و اقسام قصهها را با محوریت هیتلر ساختند. تازهترین فیلم هیتلری سینما، اثری است به نام جوجوخرگوشه ساخته تایكا وایتیتی، سینماگر نیوزیلندی كه خودش هم نقش هیتلر را به شكل بامزه و دیوانهواری بازی میكند و مدام در خیال یك پسرك خجالتی به نام جوجو ظاهر میشود و او را به انجام كارهای هیجانانگیز و خطرناك تشویق میكند. قصه در اواخر جنگ جهانی دوم روایت میشود و تا حدودی این بساط بازی انگاشته شدن جنگ و حضور بچه به عنوان یكی از شخصیتهای اصلی قصه، ما را یاد زندگی زیباست ساخته اسكاری روبرتو بنینی میاندازد. بهجز بازی خوب رومن گریفین دیویس 13 ساله در نقش اصلی، باید به بازیهای خوب اسكارلت یوهانسون (مادر) و سام راكول (مامور ارتش آلمان) هم اشاره كرد.
سونیك خارپشت (Sonic the Hedgehog)
جیم كری، یكی از دیوانهترین و بازیگوشترین كمدینهای تاریخ سینماست و استفاده خلاقانه و بامزهاش از میمیك و حركات صورت و بدن، او را متفاوت از همتایانش در دهه 90 میلادی میكرد. ماسك، خنگ و خنگتر، ایس ونچورا: كارآگاه حیوانات، چگونه گرینچ كریسمس را دزدید و سرگذشت ناگوار، داستانهای لمونی اسنیكت، بعضی از هنرنماییهای كری در سالهای دور است. او البته بخشی دیگر از استعداد و تواناییاش را در فیلمهای مهم دیگری هم نشان داد، از جمله نمایش ترومن، درخشش ابدی یك ذهن پاك و شماره 23. جیم كری چند سالی كم كار شده و چندان خبری از او نبود تا این كه به تازگی با فیلم سونیك خارپشت دوباره به سینما برگشته و با شمایلی متفاوت و با سبیل، طرفدارانش را سر ذوق آورده است. كارگردانی این فیلم را كه تركیبی از اكشن، ماجراجویی، كمدی، خانوادگی، انیمیشن و علمی - تخیلی است، جف فاولر به عهده دارد.
ریچارد جول ( Richard Jewell)
اول از همه بزنیم به تخته كه كلینت ایستوود در 89 سالگی، همچنان سرحال است و فیلم میسازد و فیلم خوب و استاندارد هم میسازد. درست برعكس برخی كارگردانهای دیگر از جمله فیلمسازان مهم و
نام آشنای وطنی كه در سن و سالهایی بسیار پایین تر از ایستوود، از تك و تای فیلمسازی افتادهاند و به هیچ وجه فیلمهای خوبی نمیسازند. گرچه ریچارد جول، فیلم تازه ایستوود فاصله تقریبا زیادی با فیلمهایی چون نابخشوده، عزیز میلیون دلاری، رودخانه مرموز و پلهای مدیسون كانتی دارد، اما به هر حال درست و استاندارد روایت میشود و چیزهایی برای دوست داشته شدن دارد. ریچارد جول، قصه یك نگهبان امنیتی در زمان برگزاری مسابقات المپیك تابستانی آتلانتا 1996 را روایت میكند كه جان تماشاگران را از یك حادثه بمبگذاری نجات میدهد، اما بعد عدهای سعی میكنند با ارائه یك گزارش، این عمل قهرمانانه را كاملا برعكس جلوه دهند و ریچارد جول را یك تروریست خطاب كنند.
سر زدن به گنجینه كمدی كلاسیك
یاد برنامه سینمای كمدی با اجرای دلنشین جمشید گرگین در دهه 60 بخیر؛ آن موقع كه مثل حالا این همه فیلم و سریال بهراحتی در دسترس نبود، تماشای همین اندك لحظات فیلمهای كمدی كلاسیك و بازیهای درخشان كمدینهای نامدار تاریخ سینما در برنامه سینمای كمدی، غنیمتی ارزشمند بود. حالا اما به دلیل دسترسی آسان به انواع و اقسام فیلمها در فضای اینترنت، فرصت مغتنمی است تا به گنجینه كمدی كلاسیك هم بیاعتنا نباشیم و ساعاتی فارغ از دنیای تیره و تار این روزها، یك دل سیر بخندیم. نمیدانم این چه سری است كه كمدیهای كلاسیك حتی با وجود بارها تماشا، هنوز جذابیت و خندانندگیاش را حفظ كرده است و همچنان و تا همیشه كارایی دارد. همانطور كه در زمینه تماشای فیلمهای جدید و محصولات 2019 و 2020 دستتان باز است و میتوانید از انگل و دو پاپ و فورد علیه فراری تا مستندهای دیگو مارادونا و پاواروتی و... را ببینید، سینمای كلاسیك و به ویژه كمدیها را از یاد نبرید و مختارید هر انتخاب درخشانی از عصر طلایی سینما داشته باشید؛ از چارلی چاپلین با انبوهی از فیلمهای تماشاییاش همچون پسربچه، جویندگان طلا، روشناییهای شهر، عصر جدید و دیكتاتور بزرگ و فیلمهای كمدینهای مهم دیگری چون هارولد لوید و باستركیتون بگیرید تا فیلمهایی از لورل و هاردی همچون تفنگهای بزرگ و شعبدهباز و جعبه موسیقی. از اتاق فرمان اشاره میكنند، لوئی دوفونس را از قلم نیندازید! این كمدین شیرین و فقید فرانسوی كه با صداپیشگی درخشان مرحوم عزتا... مقبلی، طرفداران زیادی در ایران داشت و دارد. تماشای فیلمهای او هم حال خوب كن است؛ از جمله جنجال بزرگ و هالو و آشپزباشی.