سجاده‌ای که با قطار رفت

سجاده‌ای که با قطار رفت

ابراهیم حاتمی کیا در از کرخه تا راین سکانس درخشانی را به نماز اختصاص می‌دهد. سعید که برای درمان اثرات جانبازی شیمیایی‌اش به آلمان سفر کرده و مهمان خواهرش لیلاست، در جایی از فیلم مشغول نماز است. خواهرزاده‌اش هم مشغول بازی با قطار اسباب‌بازی در حوالیِ سجاده نماز سعید است. وقتی لیلا موفق می‌شود تماس تلفنی با ایران و با زایشگاه برقرار کند، سعید ناچار می‌شود برای صحبت با همسر باردارش نماز را نیمه‌کاره رها کند. در ادامه این مکالمه سعید متوجه ابتلای خود به بیماری سرطان خون می‌شود. این صحنه‌ها همراه است با بازی پسرک (خواهرزاده‌اش) که سجاده را روی یکی از واگن های قطار در حال حرکت می‌گذارد. قطار کمی بعدتر، پلاک جنگی سعید را هم با سرعت با خود می‌برد. حواس نویسنده و فیلمساز به نیمه‌کاره بودن نماز سعید هم است و او وقتی مکالمه تلفنی در جایی با اشکال روبه‌رو می شود، به خواهرش می‌گوید: «کاش می‌ذاشتی اقلا نمازم رو بخونم.»