نیازمند دیپلماسی  مقتدرانه‌تری هستیم

2 سال پس از خروج آمریکا از برجام حسین موسویان در گفت‌وگو با جام‌جم از اتفاقاتی می‌گوید که در این مدت رخ داده است

نیازمند دیپلماسی مقتدرانه‌تری هستیم

از سال 92 که دولت روحانی روی کار آمد، کشور وارد نوار بی‌پایان مذاکرات با غرب شد و این روند تاکنون ادامه دارد. مذاکرات هسته‌ای سال 94 به توافق برجام منجر شد اما آمریکا از همان ابتدا شروع به بدعهدی کرد و نهایتا با ریاست‌جمهوری ترامپ، سال 97 از برجام بیرون رفت. از آن به بعد نوار مذاکرات این بار با اروپایی‌ها ادامه یافت و آنها شروع به دادن وعده کردند. این وعده‌ها هم به سرنوشت همان وعده‌هایی دچار شد که در برجام از طرف 1+5 داده شده بود. تمام اقدامی که از سوی اروپا در مدت دو سال خروج آمریکا از برجام انجام شده، ایجاد سازوکاری نیم‌بند به نام اینستکس است که تاکنون فقط توانسته دو تراکنش محدود انجام دهد و حتی قادر به فراهم کردن زمینه برای تبادل دارو و اقلام انسان‌دوستانه نیست. حسین موسویان، مذاکره‌کننده پیشین کشورمان در گفت‌وگویی با جام‌جم معتقد است دولت ایران هنوز بعد از 40 سال درک درستی از روابط آمریکا و اروپا ندارد و این تصور که اروپا روابطی مستقل از آمریکا با ایران داشته باشد از ریشه بی‌اساس است. وی تاکید دارد زمانی‌که ترامپ منکر حقوق مسلم ایران در چارچوب معاهده ان‌پی‌تی شد، قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل و قطعنامه‌های متعدد آژانس بین المللی انرژی اتمی را نقض کرد، ایران هم در پاسخ به این طیف وسیع نقض حقوق ایران در قالب معاهده ان‌پی‌تی باید اجرای معاهده را تعلیق می‌کرد. مشروح این گفت‌وگو را که به صورت مکتوب انجام شده می‌خوانید.

 ایران در اوایل دهه 80، تجربه مذاکره با اروپایی‌ها را داشت و سرانجام روشن شد که این کشورها نمی‌توانند مستقل از آمریکا کاری انجام دهند. این تجربه بار دیگر در دو سال گذشته تکرار شده است. به نظر شما چه مساله‌ای باعث شد که مقامات کشور تصمیم بگیرند دوباره اروپا را بیازمایند؟
چهار واقعیت را باید با هم دید: اول این‌که هرگاه اروپا مجبور شود بین ایران و آمریکا، یکی را انتخاب کند، آمریکا را انتخاب خواهد کرد. اشکال از عدم درک درست ما از واقعیات روابط اروپا و آمریکا در 40 سال بعد از انقلاب است. روابط تجاری  آمریکا و اروپا در سال گذشته بیش از 800 میلیارد دلار بود که حدود 500 میلیارد دلار آن را صادرات اروپا به آمریکا تشکیل می‌دهد. این درحالی است که صادرات اروپا به ایران‌ سال گذشته کمتر از ده میلیارد دلار بوده است. حتی اگر تحریم‌های فعلی هم نباشد، در بهترین حالت، تجارت اروپا با ایران،
یک‌بیستم تجارت با آمریکا هم نخواهد بود؛ ضمن این‌که اروپا با آمریکا در قالب ناتو، اتحاد استراتژیک نظامی-سیاسی- امنیتی دارد. لذا این فرضیه سیاسی که اروپا روابطی مستقل از آمریکا با ایران داشته باشد، از ریشه
بی‌اساس است.
دوم این‌که وضعیت اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا هم همین‌طور است. چین قدرتمندترین کشور دنیا بعد از آمریکاست. حتی روابط چین با ایران هم مستقل از روابط چین با آمریکا نیست. وارادت نفت چین از ایران در همین فروردین امسال، 89 درصد کاهش نسبت به سال گذشته داشته که آن‌هم صرفا به‌خاطر فشار آمریکا بوده است.
سوم این‌که به‌رغم دو واقعیت فوق؛ مسؤولان کشور در تمام دولت‌های بعد از انقلاب با اروپا و همه کشورها منهای آمریکا و اسرائیل مذاکره و گفت‌وگو داشته‌اند و در آینده هر دولت و هر جناحی هم سرکار بیاید، همین روال را ادامه خواهد داد.
چهارم این‌که خیلی‌ها «مذاکره و گفت‌وگو» را به معنی «اعتماد» تلقی می‌کنند که این درست نیست و لزوما این دو مفهوم در کنار هم قرار نمی‌گیرند.
 با توجه به چنین شرایطی شما گفت‌وگوهای دو سال گذشته با اروپا برای حفظ برجام را صحیح می‌دانید؟
درتاریخ روابط بین‌الملل و دیپلماسی، هیچ کشوری با فرض و شرط اعتماد با کشور دیگر رابطه دیپلماتیک برقرار نکرده است بلکه از ابزار دیپلماسی و گفت‌وگو، برای رفع تدریجی بی‌اعتمادی‌ها و خصومت‌ها استفاده شده است. حتی در اتحادیه اروپا که قدرتمندترین و موفق‌ترین اتحادیه منطقه تاریخ معاصر است، هیچ‌گاه قدرت‌های اروپایی با فرض اعتماد، وارد گفت‌وگو برای تشکیل این اتحادیه نشدند بلکه در اوج بی‌اعتمادی و خصومت‌های بعد از جنگ جهانی دوم، وارد گفت‌وگو و مذاکره شدند و اتحادیه اروپا را تشکیل دادند. آلمان در شرایطی وارد گفت‌وگو با رقبا شد که کشورش  در اشغال دو عضو اروپا یعنی انگلیس و فرانسه بود. اکنون بعد از 50 سال گفت‌وگو و مذاکره و همکاری، توانسته‌اند بخش عمده‌ای از بی‌اعتمادی‌ها را مرتفع و بسیاری از واگرایی‌ها را به همگرایی تبدیل کنند. با وجود این هنوز هم اعتماد کامل بین آنها  وجود ندارد.
 آیا ساز و کارهایی نظیر اینستکس می‌تواند منافع ایران را پس از خروج آمریکا از برجام
تامین کند؟
اینستکس یک مکانیزم برای روابط حداقلی اروپا در دوران ترامپ است که به‌هیچ‌وجه ظرفیت و توان کار جدی با ایران را نداشته و نخواهد داشت چون تابع کلان روابط اروپا با آمریکاست.
 تعهدات هسته‌ای که ایران در یک سال گذشته کاهش داده، چقدر توانسته ترازوی برجام را متعادل کند؟ آیا این گام‌ها کافی است؟
با خروج آمریکا از برجام، ترازوی برجام نامتعادل شد و واقعیت این است هیچ‌یک از قدرت‌های موجود جهانی اعم از اروپا و چین و روسیه و هند و ژاپن و غیره، قدرت متعادل کردن ترازوی برجام در غیاب آمریکا را ندارند.
 اروپایی‌ها معمولا ابتدا ژست می‌گیرند اما نهایتا با آمریکا همراهی می‌کنند. در مورد تلاش‌های آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی، آیا اروپایی‌ها با این اقدام مخالفت می‌کنند؟
نه تنها اروپایی‌ها بلکه ژاپن و هند و اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا همین رویه را دارند و در عمل تسلیم تحریم‌های فرامرزی و یکجانبه آمریکا علیه ایران شده‌اند. شما هیچ کشور مطرحی را نخواهید یافت که روابطش با ایران را تحت تاثیر فشارهای آمریکا ،کاهش نداده باشد.
لذا واقعیت را نباید محدود به اروپا کرد.
 شما از افرادی هستید که می‌گویید ایران باید از برجام خارج شده و سپس با ترامپ گفت‌وگو کند. آیا این کار تکرار همان روندی نیست که از سال 92 تا‌کنون ادامه داشته و حاصلی برای ایران نداشته است و احتمالا برای سال‌های طولانی دوباره کشور را درگیر مذاکرات فرسایشی و انتظار برای نتایج این مذاکرات می‌کند.
خیر، حرف من چند بعدی است و نه فقط برجام. من معتقدم که سیاست ایران در مقابل آمریکا باید بر اساس یک منطق و تعادل باشد. اگر آمریکا سیاست تعامل داشت، ایران هم تعامل کند.
اوباما رسما اعلام کرد که دنبال تعامل با ایران است، دنبال تغییر رژیم نیست، غنی‌سازی و آب سنگین در ایران را پذیرفت درحالی که
هیچ یک از دولت‌های آمریکا بعد از انقلاب حاضر به چنین کاری نبودند، نسبت به گشایش‌های اقتصادی آمریکا و جهان با ایران همراهی کرد و به همین دلیل برای اولین بار درتاریخ روابط آمریکا با ایران بعد از انقلاب، بوئینگ آمریکا رسما قرارداد فروش 100 هواپیما با ایران را امضاء کرد و به ایرباس هم اجازه اقدام مشابه داد، 7/1 میلیارد دلار دارایی‌های ایران را اسکناس دلاری در هواپیما گذاشت و تحویل ایران داد، به عربستان رسما گفت که درمنطقه با ایران مشارکت کند، زیر بار فشارهای اسرائیل و عربستان نرفت و بسیاری از موارد دیگر. به همین دلیل هم وقتی اوباما به مقام معظم رهبری نامه نوشت، معظم له جواب دادند و اساسا هم مقام رهبری باتوجه به چنین تحول حداقلی، اجازه مذاکره با آمریکا در زمان اوباما را هم به دولت آقای احمدی‌‌نژاد و هم به دولت آقای روحانی دادند. من به عنوان یک کارشناس کوچک معتقدم این سیاست ایران در دوره اوباما درست و منطقی بود.
این یک روی سکه است. روی دیگر سکه این که ترامپ همه سیاست‌های تعاملی اوباما درمورد ایران را معکوس کرد، با سیاست فشار حداکثری، درحقیقت تخاصم حداکثری درتاریخ روابط بعد از انقلاب را شکل داده، از برجام خارج شده، تمام کشورهای دنیا را برای عدم همکاری با ایران تحت فشار بی‌سابقه گذاشته، با اسرائیل و عربستان اتحاد ضد ایران تشکیل داده،
رهبر معظم انقلاب و بسیاری از مقامات ارشد ایران را تحریم کرده، سپاه پاسداران که جزءلاینفک دفاع و امنیت ملی ایران است را به عنوان سازمان تروریستی تعیین کرده‌است، سردار سلیمانی از محبوب‌ترین و ملی‌ترین ژنرال‌های تاریخ ایران را ترور کرده و بسیاری از موارد دیگر. لذا باز هم به عنوان یک کارشناس کوچک، معتقدم درچنین شرایطی به دیپلماسی مقتدرانه‌تری احتیاج داریم و آن این که:
اولا:  زمانی که ترامپ از برجام خارج و معلوم شد پنج قدرت دیگر عضو برجام، توان تامین و تضمین منافع برجامی ایران را ندارند؛ ایران هم باید اجرای برجام را متوقف می‌کرد. اگر پنج قدرت دیگر برجام توان تامین حتی نیمی از مزایای اقتصادی برجامی ایران را هم داشتند، من توصیه می‌کردم دربرجام بمانیم.
ثانیا: زمانی‌که ترامپ منکر حقوق مسلم ایران در چارچوب معاهده ان‌پی‌تی شد، قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل را نقض کرد، قطعنامه‌های متعدد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نقض کرد؛ ایران هم در پاسخ به این طیف وسیع نقض حقوق ایران در قالب معاهده ان‌پی‌تی باید اجرای معاهده را تعلیق
می‌کرد.
ثالثا: چون هیچ یک از سایر قدرت‌های جهانی عضو و غیرعضو برجام قادر به تامین و تضمین حقوق ایران در قالب برجام و معاهده ان‌پی‌تی نبودند و نیستند، لذا ایران بعد از توقف برجام و تعلیق ان‌پی‌تی؛ برای گفت‌وگو با ترامپ در مورد توافق جدید هسته‌ای اعلام آمادگی کند که این گفت‌وگویی از موضع قدرت خواهد بود.
 آیا این شرایط، تکرار همان روند گذشته نخواهد بود؟
چون در دوران گذشته به ویژه در دوران آقای احمدی‌نژاد با  ‌این که آمریکا پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل کشاند و همه حقوق مشروع هسته‌ای ایران را با شش قطعنامه نفی کرد و بدترین تحریم‌های اجماعی بین‌المللی را اعمال کرد، بازهم ما به اجرای معاهده ان‌پی‌تی ادامه دادیم. این نقطه‌ضعف ما در دوران آقای احمدی‌نژاد بود که در دوره ترامپ و آقای روحانی هم همین نقطه‌ضعف تکرار شد.منتهی اکنون آمریکا تصمیم گرفته با تمدید تحریم تسلیحاتی ایران ،ته‌مانده امتیاز برجامی ایران را جارو کرده، مزایای برجامی ایران را صفر کند و اگر نتوانست با استفاده غیرقانونی از مکانیسم ماشه، پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل برگردانده و تحریم‌های اجماعی بین‌المللی گذشته را احیا کند. در این صورت ماندن در برجام و متعهد ماندن به ان‌پی‌تی معنی ندارد.




راه‌های نرفته زیادی پیش رو داریم
حسین آبنیکی/ کارشناس مسائل هسته‌ای
روند کاهش تعهدات برجام دیرهنگام اتفاق افتاد اما به نظرم در دوره جدید مذاکرات هسته‌ای رویداد خوبی محسوب می‌شود. در تعاملاتی که با طرف غربی داشتیم روند کاهش تعهدات، اتفاق مبارکی بود. روند قبلی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای این گونه نبود که متناسب با رفتار طرف مقابل، عکس‌العمل نشان بدهد. از سوی طرف غربی عمدتا با بی‌تعهدی و بدعهدی مواجه بودیم این در حالی بود که ما از تعهدات خود نیز فراتر عمل می‌کردیم. بعد از مدتی وارد این فضا شدیم که بخشی از تعهداتی را که داشتیم در قبال اجرایی نشدن هیچ‌یک از قول و قرارهای غربی‌ها کاهش دهیم چون دستاورد جمهوری اسلامی از این توافق مساوی با هیچ بود. اما در عین حال باید به این نکته توجه داشت که روند کاهش تحولات هنوز باعث ایجاد تحول اساسی در صنعت هسته‌ای ایران نشده‌است. واقعیت این است که صنعت هسته‌ای قبل از سال 92 و پیش از دور اخیر مذاکرات، روندی بسیار خوب طی کرده‌بود. تعداد سانتریفیوژهای ما در آن دوره شامل تولید و نصب آن به سرعت در حال ارتقا بود و سوخت 5/3 درصد را برای نیروگاه آب سبک خود داشتیم و همچنین در حال تولید سوخت نیروگاه آب سنگین اراک بودیم. از سوی دیگر نیروگاه اراک هم پیشرفت قابل توجهی داشت و تقریبا در ابعاد و اجزای مختلف صنعت هسته‌ای با پیشرفت خوبی مواجه بودیم. اما با این وصف نتایج برجام و اجرای تعهدات این توافق باعث شد ما در این حوزه خیلی عقب بیفتیم و به عبارت دیگر حدود هفت و هشت سال روند پیشرفت را از دست بدهیم. به هر حال برنامه کاهش تعهدات برجامی اتفاقی مثبت است و باعث می‌شود روند ارتقای صنعت هسته‌ای کم کم سرعت بگیرد اما این مساله به این معنا نیست که به سرعت تحولات 92 رسیده‌باشیم و به نظر می‌رسد مسیر نرفته زیادی باقی مانده‌است. ما نیاز به این داریم که تحولاتی اساسی‌تر صورت بگیرد و هنوز هم در حوزه غنی‌سازی ما همان 50 یا 60 ماشین را داریم و گرچه صحبت از سانتریفیوژ‌های بالاتری است اما آن ماشین ها هنوز صنعتی نشده و در خط تولید نیامده‌است. در هر صورت کار رآکتور اراک در حال انجام است و به سمت عملیاتی شدن پیش می‌رود؛ اما همچنان تاخیر قابل توجهی در این زمینه وجود دارد. به هر حال فکر می‌کنم ما باید سرعت بیشتری به صنعت هسته‌ای بدهیم و نیاز کشور بسیار بیشتر از روند فعلی است.



چه مبارک بود این خروج

محسن پاک‌آیین/ تحلیلگر ارشد سیاست خارجی
در سالگرد خروج دولت آمریکا از برجام، آمریکا بیشتر از همیشه، ماه‌های پایانی حضور جمهوریخواهان در قدرت را تجربه می‌کند. از هیمنه و کبکبه ابرقدرت سابق، چیزی جز لفاظی‌های تند و شعارهای بی پشتوانه ترامپ و پومپئو مشاهده نمی‌شود. این در حالی است که ماهواره ایرانی «نور» با قرارگرفتن در مدار، روزی ۱۶بار دور زمین می‌چرخد و بارها از فراز آسمان آمریکا رد می‌شود. ایرانی‌ها رصد دقیق‌تری از کاخ سفید و توطئه‌های آن دارند و دانشمندان ایرانی، تسلط خود بر فضا را به رخ جهانیان کشیده‌اند. جمهوری اسلامی ایران تحریم‌های سخت و ظالمانه آمریکا را پشت سرگذاشته و ایجاد جهش در تولید و قطع وابستگی به نفت را هدف قرار گرفته است. ترامپ در تاریخ ۱۸ اردیبهشت‌ 97 به حضور آمریکا در برجام خاتمه داد. او بسیار امیدوار بود با اعمال فشار همه‌جانبه علیه ایران، متحدان خود را به خروج از برجام و حمایت از تحریم‌های یکجانبه علیه ملت ایران متقاعد کند. اما موج حمایت از چندجانبه‌گرایی، مولفه‌های قدرت و مقبولیت آمریکا در جامعه جهانی را به چالش کشید. اختلافات فزاینده‌آمریکا با قدرت‌های برتر جهان همچون روسیه و چین، ورود در جنگ تجاری با خروج از سازمان تجارت جهانی، بی‌اعتنایی نسبت به نهادهای بین المللی همچون یونسکو، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و سازمان جهانی محیط زیست از جمله چالش‌های آمریکا پس از خروج از برجام بود. ترامپ با تداوم اشتباه‌های خود، استیضاح در کنگره را هم تجربه کرد و اینک نیز به دلیل ناکارآمدی در مهار کرونا، روزهای پردردسری را طی می‌کند. مقبولیت آمریکا با حمایت از جنایات حقوق بشری اسرائیل و عربستان در فلسطین و یمن و همچنین تلاش برای احیای تروریست‌های داعش و القاعده در سوریه و عراق، دچار فرسایش شده و افکار عمومی دیگر از آمریکا حمایت نمی‌کند.
امروز حاکمیت ملی کشورها اصالت پیداکرده و ملت‌ها برای مقاومت در مقابل اهداف سلطه‌طلبانه آمریکا تشجیع شده‌اند. هژمونی از دست رفته آمریکا دیگر قابل برگشت نیست و قطب مخالف یکجانبه‌گرایی، قوت گرفته‌است و اینها همه از نتایج خروج دولت ترامپ از برجام است و چه مبارک بود این خروج.