جنگ جهانی دوم چه بازتابی در ادبیات ایران داشته است؟
گورستان متفقین در تهران
اعلام بیطرفی کردیم؛ خب نه سر پیاز بودیم نه تهش اما خب زبان آدم که حالیشان نبود! از شمال و جنوب ریختند توی مملکت و همین شد که بدون حضورمان در جنگ، حالا با 200 کشته، در فهرست کشورهایی قرار داریم که در جنگ دوم بینالملل تلفات دادهاند. اما ادبیات داستانی ایران در قبال آسیبهای وارده جنگ جهانی دوم به کشور، تقریبا ساکت بوده است. جز چند اثر در ادبیات داستانی و شعر، هیچ.
«سووشون» سیمین دانشور مهمترین صحنه بروز و ظهور جنگ جهانی دوم در ادبیات داستانی ایران است؛ دانشور به عنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو فعالیت میکرد و از همین رو با خبرنگاران جنگی که به ایران میآمدند در ارتباط بود. همین شد که ماجرای سووشون را از سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و ورود نیروهای متفقین آغاز کرد و زندگی روزمره خانوادهای شیرازی در حضور اشغالگران را پرداخت.
اگر گذرتان به خیابان دولت تهران افتاده باشد آن در همیشه بسته گورستان متفقین را دیدهاید که سالی یکبار باز میشود تا مراسم یادبود سربازان جنگ جهانی اول و دوم که در آن مدفونند برپا شود. شاپور جورکش در کتاب شعر «نام دیگر دوزخ» تصویری درخشان از روزی ارائه داده که فرزندان این سربازان در مراسم یادبود به هم میرسند و ممکن است عاشق یکدیگر شوند: «و چه بسیار/ پسری/ از گلهای رسته از گور پدران/ گُلَکی/ به دختری نوبالغ/ هدیه کرده/ دختری که شاید از نطفه قاتلِ پدرش بوده ـ/ و چه بسیار/ دخترانی که از نطفه دشمنان پدران/ بارور شدهاند/ و حالا در لندن/ کودکانی هستند/ که ناگهان دلشان هوای مسکو میکند/ بیآن که از مرزهای جغرافیاییِ خود/ قدمی بیرون/ نهاده باشند.
«دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد مشخصا به جنگ جهانی دوم نپرداخت اما خب تاثیرات جنگ بر آدمهای رمان پیداست؛ بهخصوص بر خود داییجان که شد سمبل سادهاندیشهایی که دچار توهم انگلیسی ترسی هستند.
اگر گذرتان به خیابان دولت تهران افتاده باشد آن در همیشه بسته گورستان متفقین را دیدهاید که سالی یکبار باز میشود تا مراسم یادبود سربازان جنگ جهانی اول و دوم که در آن مدفونند برپا شود. شاپور جورکش در کتاب شعر «نام دیگر دوزخ» تصویری درخشان از روزی ارائه داده که فرزندان این سربازان در مراسم یادبود به هم میرسند و ممکن است عاشق یکدیگر شوند: «و چه بسیار/ پسری/ از گلهای رسته از گور پدران/ گُلَکی/ به دختری نوبالغ/ هدیه کرده/ دختری که شاید از نطفه قاتلِ پدرش بوده ـ/ و چه بسیار/ دخترانی که از نطفه دشمنان پدران/ بارور شدهاند/ و حالا در لندن/ کودکانی هستند/ که ناگهان دلشان هوای مسکو میکند/ بیآن که از مرزهای جغرافیاییِ خود/ قدمی بیرون/ نهاده باشند.
«دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد مشخصا به جنگ جهانی دوم نپرداخت اما خب تاثیرات جنگ بر آدمهای رمان پیداست؛ بهخصوص بر خود داییجان که شد سمبل سادهاندیشهایی که دچار توهم انگلیسی ترسی هستند.