پایان مرگبار ازدواج اینترنتی

گفت‌وگو با قاتلی که زندگی‌اش را در سایت همسریابی باخت

پایان مرگبار ازدواج اینترنتی

 همه چیز از یک سایت همسریابی شروع شد. وقتی در آنجا با زنی که 25 سال از خودش بزرگ‌تر بود، آشنا شد فکرش را نمی کرد پایان این آشنایی جنایت است. جنایتی که او را در برابر مجازات اعدام قرار داده است. در پشت صحنه این هفته پای صحبت‌های این قاتل نشسته ایم و بازپرس جنایی ریشه‌های وقوع آن را تحلیل کرده است.
بامداد 27آذر97 بود که  زن میانسالی در یکی از محله‌های   شرقی تهران به قتل رسید. با دستور بازپرس جنایی پایتخت تحقیقات آغاز و  معلوم شد او با شلیک دو گلوله  در نبود دخترش در خانه به  قتل رسیده و متهم به قتل بعد از سرقت گوشی تلفن همراه ،پول ، طلا و لپ تاپ  او گریخته   است. سرانجام رد پسر 20 ساله‌ای در این پرونده  به دست آمد و وی بعدازیک ماه فرار به ترکیه زمانی که به تهران برگشت،بازداشت شد.متهم در جریان تحقیقات پلیسی  گفته بود چون مقتول فیلم و عکس‌های خصوصی او را پس نمی‌داده و از وی پول می‌خواسته با اودرگیر شده و وی را به قتل رسانده است.او با اعتراف به جنایت وبازسازی صحنه قتل روانه زندان رجایی شهرکرج شد . پسرجوان که روزی قهرمان رشته تکواندو بود،حالا قرار است به اتهام قتل دردادگاه محاکمه شود . 



رابطه نامتعارف
آغاز یک جنایت
 دراین پرونده پسری جوان  به قصد تفریح  سراغ سایت همسریابی  می‌رود و با   زنی که 25  سال از او بزرگ‌تر بوده  آشنا شده و به این طریق رابطه غیر اخلاقی را با آن زن آغاز می کند. وقتی با آن زن درگیر می شود و نمی تواند خواسته او را که تامین
صد میلیون تومان پول است،انجام دهد همین باعث می‌شود ، زن برای رسیدن به خواسته اش سراغ تهدید برود.همین تهدید و ترس از افشای عکس‌ها آغاز نقشه پسر جوان برای قتل شد. اگر او راه درست استفاده از فضای مجازی را می دانست و  به جای استفاده از سایت همسریابی   به سمت یک ارتباط درست با فردی برای ازدواج می رفت،  این رابطه پنهانی شکل نمی‌گرفت و به جنایت دست نمی‌زد و اکنون  می توانست به ورزش قهرمانی خود ادامه دهد. خانواده‌ها باید نظارت بیشتری روی فرزندان خود،نوع استفاده آنها از فضای مجازی و ارتباط  فرزندشان در این فضا با افراد غریبه  داشته باشند تا شاهد مشکلات  کمتری برای آنها باشند واین چنین آنها  از راه درست خارج نشوند و زندگی تلخی برایشان رقم بخورد.


عکس و فیلمم را نداد او را کشتم
پسر جوان آن‌قدر ریز نقش است و آرام حرف می زند که باور نمی‌کنی قاتل است.خودش هم باورش  نمی‌شود روزی قهرمان تکواندو  بوده  و حالا  دستش به خون آلوده شده و  باید منتظر محاکمه به اتهام قتل باشد .

قبل  از زندان چه کار می کردی؟
چند سال می‌شدکه ازشهرستان به تهران آمده بودم وکارم نصب کفپوش و کاغذ دیواری  بود.
سابقه داری ؟
نه.اولین بار است دستگیر می‌شوم. پیش از این ورزشکار و قهرمان بودم، اما اکنون قاتل شدم و بدترین سابقه در زندگی‌ام شد.
ورزشکار چه رشته ای ؟
11  سال در رشته تکواندو فعالیت داشتم. مقام های زیادی همراه مدال‌های رنگارنگ  تکواندو در سطح استانی وکشوری آوردم. یک قدم تا تیم ملی تکواندو فاصله داشتم که قاتل شدم.
از آشنایی با مقتول بگو.
20 ماه پیش یکی از دوستانم به من گفت برای تفریح عضو سایت همسریابی شوم که قبول کردم و با پرداخت صدهزارتومان  عضو آن شدم. چند هفته بعد با زن  میانسالی درهمان سایت آشنا شدم. شرایطم را دید وقبول کرد که ارتباطمان شکل بگیرد .چند بار بیرون از خانه همدیگر را دیدیم وبعد از آن در نبود فرزندانش  به خانه اش می رفتم. او به من علاقه مند شده بود،اما چون از من 25 سال بزرگ‌تر بودبرای تفریح با او بودم.
چرا او را کشتی ؟
  می گفت  صد میلیون تومان پول  می‌خواهد تا خانه اش را جا به جا کند. گفتم پولی ندارم به او بدهم و او را ترک کردم، اما آن زن دست بردار نبود واین بارگفت فیلم و عکس‌های خصوصی ازرابطه‌مان تهیه کرده  و اگر پول رابه او نپردازم ،فیلم وعکس‌ها را منتشرمی کند وآبروی  من و خانواده ام را می برد . هدفم فقط ترساندن آن  زن بود.نمی‌خواستم بمیرد وقاتل شوم.رفتم غرب  کشور و یک قبضه کلت خریدم و  برگشتم  تهران تا او را  بترسانم.
 از شب جنایت بگو .
آن شب  به بهانه  این‌که مقداری از پول درخواستی را تهیه کردم به خانه اش رفتم.او تنها بود.با هم حرف زدیم  وخواستم فیلم وعکس های خصوصی‌ام را پس دهد که   قبول نکرد و  وقتی فهمید پول نیاورده ام با من دعوا کردوبا شدت درگیری سلاح را  برای ترساندن او سمتش  گرفتم و دو تیر به او شلیک کردم که فوت شد. پول ، طلا و گوشی تلفن همراه  و لپ تاپ مقتول را دزدیدم و فرارکردم.
بعد از فرار کجا رفتی ؟
با فروش اموال مقتول 70 میلیون تومان دستم آمد و با  جوانی که دوست شده  بودم  به ترکیه رفتیم و یک ماه آنجا بودم. درآنجا با دختری که برای تفریح آمده بود،آشنا شدم و  بعداز برگشتم به تهران اوراچند باردیدم و روزی که به خانه‌اش رفتم، پلیس ردم را زد و بازداشت شدم.
با خانواده ات ملاقات داشتی؟
خانواده ام باورشان نمی‌شد که قاتل شدم. پدرم نمی توانست باورکند تنها پسرش قاتل شده و دو بارسکته کرد و تا مرز مرگ پیش رفت.
روزهای کرونایی در زندان چطور می‌گذرد ؟
من و بقیه زندانیان مثل  افرادی که بیرون زندان هستند سعی می‌کنیم بهداشت را رعایت کنیم. از زمانی که  بیماری کرونا آمده، ملاقات‌ها لغو و خانواده‌ام را در این چند ماه  ندیده ام.