11 سال بلاتکلیفی به خاطر قتل شوهرخواهر

11 سال بلاتکلیفی به خاطر قتل شوهرخواهر

مرد جوان که متهم است 11 سال قبل در پی اختلاف مالی شوهرخواهر خود را به قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده است، در دادگاه تقاضای تعیین تکلیف کرد.
به گزارش خبرنگار جام‌جم، اواسط سال 88 زمانی که همسر خسرو از مهمانی به خانه برگشت، با صحنه عجیبی روبه‌رو شد. خبری از شوهرش نبود و آثار به‌هم‌ریختگی و خون در خانه دیده می‌شد.
به همین خاطر به موضوع مشکوک شد و ماجرا را به پلیس گزارش داد.  تحقیقات پلیس ورامین در این رابطه آغاز شد و تحقیقات نشان داد شب حادثه، خسرو با برادر همسر خود قرار داشته و برادر همسرش به نام مجتبی تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: آن شب ملاقات کوتاهی با خسرو داشتم و بعد به خانه برگشتم و دیگر از او خبر ندارم.
ضدونقیض‌گویی‌های مجتبی ظن ماموران را به او بیشتر کرد اما متهم همچنان از سرنوشت شوهرخواهرش اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد تا این‌که بعد از دو ماه لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و گفت: با خسرو اختلاف حساب داشتم و آن شب به من زنگ زد که با او در مورد مسائل مالی صحبت کنم. یکدفعه جر و بحث‌مان بالاگرفت و من یک مشت به سر او کوبیدم و نقش زمین شد. خیلی ترسیده بودم و برای همین جسد را به بیابان‌های اطراف قرچک بردم و به آتش کشیدم و همان جا دفن کردم.
با اطلاعاتی که مجتبی در اختیار ماموران قرار داد، جسد خسرو کشف و با شکایت اولیای دم پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
با درخواست دو فرزند مقتول و برادر او که ورثه پدر و مادرش بود، رای قصاص متهم صادر شد اما چندی بعد فرزند ارشد مقتول از قصاص دایی خود گذشت کرد و اجرای حکم در حالت تعلیق قرار گرفت.
روز گذشته متهم بعد از گذشت 11 سال با دادخواست تعیین تکلیف به دادگاه آمد و در بیان دادخواست خود گفت: 11 است در زندان هستم و همین باعث شده تنبیه شوم. دختر بزرگ خواهرم از قصاص اعلام گذشت کرده و فرزند دیگر او هم که حالا رشید محسوب می‌شود می‌خواهد در دادگاه اعلام گذشت کند. از دادگاه تقاضا دارم تکلیف من را زودتر مشخص کند.
قضات دادگاه بعد از شنیدن دادخواست متهم برای تصمیم‌گیری در مورد پرونده وارد شور شدند.



عاشق روزنامه هستم
جلسه دادگاه که تمام می‌شود دقایقی را به گفت‌وگو با متهم می‌نشینیم تا جریان پرونده‌اش را از زبان خودش بشنویم.
 چرا با او اختلاف حساب پیدا کردی؟
در جایی سرمایه‌گذاری کرده بودیم و در مورد سود آن با هم اختلاف حساب داشتیم. اما اختلاف ما در حدی نبود که کار به اینجا کشیده شود. ما با هم ارتباط خوبی داشتیم و هم‌سفره همدیگر بودیم. سال‌ها بود او را می‌شناختم و نیمی از بهترین خاطرات زندگی‌ام با او ساخته شد. اما نمی‌دانم شب حادثه چه شد که عصبانی شدم و به او مشت زدم.
 به او چاقو هم زده بودی؟
نه، من فقط یک مشت زدم. نمی‌دانم چرا در خانه‌اش خون ریخته بود. بعد هم از ترس جسدش را به آتش کشیدم و بقایای او را دفن کردم.
 این همه سال را در زندان چطور گذراندی؟
قبل از دستگیری کشتی‌گیر بودم و مقام هم آورده بودم. گاهی ورزش می‌کنم و در دارالقرآن زندان فعالیت می‌کنم. عاشق روزنامه هستم و با یکی از دوستانم اشتراک روزنامه جام‌جم گرفته‌ایم که هر روز برایمان بیاورند اما الان به خاطر کرونا مدتی است روزنامه به زندان نمی‌آید.
 دوست داری بعد از آزادی چه کنی؟
وقتی دستگیر شدم همسرم پا به ماه بود. الان یک فرزند 11 ساله دارم که فقط چند بار او را در ملاقات زندان دیده‌ام. یک دختر هم دارم که آن موقع 7‌ساله بود و الان جوان و بالغ است. آنها با فرزندان خسرو نزد برادرم زندگی می‌کنند. دلم می‌خواهد کار فنی کنم و آینده بچه‌های خودم و بچه‌های خسرو را بسازم.