سبقت کرونا از طرح‌ترافیک

اجرای دوباره طرح ترافیک در پایتخت با شلوغی اتوبوس‌ها و مترو همراه بود

سبقت کرونا از طرح‌ترافیک

«فقط 2 درصد، 2 درصد، با احدی شوخی ندارم.» وزیر بهداشت این دور و برها نیست ولی صدایش هست، توی گوش من،‌ توی گوش مردمی که می‌آیند و می‌روند،‌ توی گوش همه کسانی که کرونا را جدی گرفته‌اند،‌ صدای روز دوشنبه‌اش که رگه‌های عصبانیت داشت که در قاب تلویزیون از پشت ماسکی سفید رنگ گفته بود با احدی شوخی ندارم اگر بار مترو و اتوبوس فقط 2 درصد بیشتر شود و نیش کلام را روانه کرده بود به سمت طرح ترافیک و همه کسانی که فشار آورده بودند. 2 درصد را با چشم غیرمسلح چطور می‌شود محاسبه کرد؟ نمی‌شود،‌ ناممکن است. با چشم مسلح اما می‌شود، با صدها دوربین مترو می‌شود،‌ با مانیتورهای مرکز فرماندهی مترو می‌شود، با گیت‌های ورودی هم می‌شود ولی با چشم نه. با چشم می‌شود تقریبی گفت و تخمین زد،‌ می‌شود شلوغی را درک کرد و آب رفتن فاصله‌ها را دید، ولی نمی‌شود درصد اعلام کرد.

یک ساعت و ربع است که ورود به دو محدوده طرح ترافیک پایتخت دوباره پولی شده، ساعت 9 و 45‌دقیقه صبح است. شهرشلوغ است و زندگی عادی، آن‌قدرعادی که 55 دقیقه قبل در ایستگاه متروی جوانمرد قصاب، زنی چهل و چند ساله خودش را انداخته جلوی قطار، ‌مثل همه مردان و زنان قبل از خودش که با زندگی وداع کردند و برای عفریت مرگ دست تکان دادند و جلوی چشم صدها مسافر خودشان را انداختند روی ریل برق فشار قوی و تمام.
خبر را هنوز خیلی‌ها نشنیده‌اند، اما شاید حس کرده‌اند در خط یک مترو که تا جوانمرد قصاب کش می‌آید قطار مدتی است دیرکرده و جمعیت روی سکوها جمع شده. کرونا همین دور و برهاست، روی پله برقی که مردم به هم چسبیده‌اند، داخل آسانسور که مردم شانه به شانه هم داده‌اند، حتی روی صندلی‌ها که مردم کیپ به کیپ هم نشسته‌اند، ایموجی‌های سبزرنگ بدجنس چپیده‌اند بین مردم و حال ایموجی‌های زرد رنگ را که مردمند خراب می‌کنند؛ اینها را مانیتور ایستگاه دروازه دولت پخش می‌کند.  سکو شلوغ است، یک ایستگاه تقاطعیِ همیشه شلوغ که 2 درصد افزایش بار مسافرش را گرچه نمی‌شود چشمی محاسبه کرد، ولی می‌شود با گوشت و پوست درک کرد که امروز شلوغ‌تر از روزهای دیگر است. یک و نیم متر دوری و دوستی،‌ به اندازه بازکردن دست‌ها از دو سوی بدن؛ تابلوها جابه‌ جا فاصله‌گذاری را تبلیغ می‌کنند، ولی ما آدم‌های گرافیکی داخل تابلوها نیستیم که بتوانیم دو دست را از دو طرف باز کنیم و بین خودمان و دیگران فاصله بیندازیم.  ساعت10صبح است و دوری و دوستی نشدنی، مسافرها به هم نزدیک شده‌اند و فاصله‌ها به کمتر از 30 سانتی‌متر رسیده، در بعضی واگن‌ها حتی به کمتر از این. از بخش زنانه قطار می‌شود بخش مردانه را خوب دید،‌ مسیر شیبدار است و واگن زنانه بالاتر از مردانه رفته و از آن بالا می‌شود خیل مسافران مرد را دید که دیگر آدم‌های تک تک ایستاده کنار هم نیستند بلکه موجی انسانی‌اند که کف قطار را پوشانده‌اند. قطار از میدان فردوسی می‌گذرد و می‌رسد به تئاتر شهر،‌ به ایستگاه تقاطعی همیشه شلوغ خط کلاهدوز به ارم سبز که مسافران را در خط آزادگان - قائم نیزجابه‌جا می‌کند.قبل از رسیدن به ایستگاه، قطار اما ترمزی ناگهانی می‌کند و هر کسی می‌افتد روی بغل دستی‌اش؛ فاصله‌گذاری ناگهان صفر سانتی‌متر می‌شود.
چالش صورت‌های بدون ماسك
رگال جوراب‌های ترك، كف قطار چرخ می‌خورد و می‌فروشد، بلوزهای حریر ساده و گل گلی روی دست زن دستفروش ارتفاع می‌گیرد و مثل برگ‌های كتاب ورق می‌خورد،‌ فروشنده ملزومات تلفن همراه می‌آید و كله یك شارژر دست به دست می‌شود و پسرك آدامس‌فروش آویزان چند نفر می‌شود. بعضی‌هایشان ماسك زده‌اند و بعضی‌هایشان نه،‌ آنهایی كه ماسك نزده‌اند دهانشان را باز می‌كنند و با حرارت حرف می‌زنند و بیم پاشیدن آب دهانشان به اطراف، چند نفری را كه نزدیك‌ترند، می‌ترساند.
نه فقط دستفروش‌های مترو كه عده‌ای از مسافران عادی هم زیر بار ماسك زدن نرفته‌اند. با این كه هفته دومی است كه ماسك زدن در مترو اجباری شده و گفته‌اند از ورود بدون ماسك‌ها جلوگیری می‌كنند، ولی صورت‌های بدون ماسك در مترو كم نیست، فارغ از جنسیت و سن و سال.  ایستگاه میدان ولی‌عصر است، حوالی ساعت11. زنی ماسك به صورت زده، شیلد محافظ رویش كشیده و یك اسپری ضدعفونی دستش گرفته و دارد با زنی درباره خواص سیاه‌دانه حرف می‌زند. زن می‌داند آمارها چند روزی است صعودی شده و می‌داند باید بهداشت بیشتر از هر زمان دیگری رعایت شود، مخاطبش اما گرچه دهان و بینی‌اش پشت ماسك مستور است، ولی به آمارها و صعودی شدنش شك دارد و می‌گوید كار، كار آنهایی است كه می‌خواهند مردم را با آمارها بترسانند.
قطار دارد به سمت ایستگاه قائم می‌رود، نرسیده به ایستگاه میدان جهاد. ماسك دارها و بی ماسك‌ها كنارهم مثل یك پارچه خال خالی شده‌اند، بی ماسك‌ها را می‌شود شمرد، حتی می‌شود چهره‌شان را به خاطر سپرد، آن مرد جوان با بازوهای ستبر و تیشرت آستین كوتاه، آن مرد لاغر اندام با موهای چتری، آن پیرمرد سبیلو، آن زن چادری چشم روشن و آن دخترجوان كه حرفش عجیب بود‌ كه با صدای بلند وقتی مسافری از او خواست ماسك بزند و مواظب خودش و دیگران باشد،‌ گفت من كه كرونا را باور نمی‌كنم و تا به حال ندیده‌ام كسی كرونا بگیرد. او به همه چیز شك داشت، می‌گفت كار، كار دولت است و اخبار جعلی از بیماری می‌سازد تا به اهدافی كه او نمی‌داند چیست برسد و استدلال می‌كند كه اگر غیر ازاین بود او و همه اطرافیانش كه هیچ‌كدام نه ماسك می‌زنند و نه كار خاص بهداشتی و مراقبتی می‌كنند باید تا به حال مریض می‌شدند.
خودمختاری در اتوبوس
اتوبوس زرشكی مثل ماری رام، میدان را دور می‌زند و در ایستگاه آرام می‌گیرد. ساعت از 11 گذشته و خیابان ولی‌عصر تهران چندان در قرق ماشین‌ها نیست. پارچه خال خالی ماسك دارها و بی‌ماسك‌ها دوباره اینجا هم پهن می‌شود بدون این كه كسی به كسی باشد و كسی به كسی كاری داشته باشد همه سوار می‌شوند.  فرمول دوری و دوستی و سلامت دوباره به هم می‌ریزد. صندلی‌هایی كه قبلا ضربدر خورده بودند حالا همه زیر فشار بدن مسافران مدفون‌اند و علامت‌های راهنمای ایستادن در نقاط مشخصی از كف اتوبوس حالا بی‌معنی به نظر می‌رسند و وجب به وجب كف، لگدمال می‌شود. در خطوط اتوبوسرانی تهران به‌خصوص در خطوط شلوغ بی آرتی، جمعیت كه موج می‌زند فاصله‌گذاری اجتماعی هم مواج می‌شود و سرگیجه می‌گیرد؛‌ نه نظارتی، نه تذكری و نه حتی چشم نظاره‌گری.  مامور ایستگاه حوالی پارك ساعی مسافران را خوب می‌پاید، او سرك می‌كشد و ایستگاه دور و دراز را با خم كردن كمر و كشیدن بدنش به سمت راست و ایستادن روی یك پا، برانداز می‌كند تا نكند از آن سر ایستگاه كه مامور ندارد كسی بدون بلیت سوار شود، ولی این دو چشم عقابی كاری به كار ماسك نزدن مردم ندارد.  مرد دستفروش ماسک ندارد، پسر کوچک فال‌فروش هم ماسک ندارد، ‌زن دستفروش هم فقط دستکش دارد و این سه نفر میان مسافران می‌لولند و با مسافران پیر و جوانی که ماسک ندارند یک کاسه می‌شوند. اتوبوس‌های تهران مقر خودمختارهای شهر است. با این که‌ مدیرعامل اتوبوسرانی گفته‌است همزمان با اجرای طرح ترافیک، اتوبوسرانی هم کاملا آماده‌است ولی این آمادگی اگر رعایت فاصله‌گذاری یا نظارت بر استفاده از ماسک تعبیر شود باید گفت اتوبوسرانی اصلا آماده نیست.  شعبده‌بازی نیست که بشود حال بد ناوگان اتوبوسرانی پایتخت را یکدفعه خوب کرد، شامورتی بازی نیست که بشکنی زده شود و اتوبوس‌های جدید که از سال90 به این ناوگان تزریق نشده‌اند یکهو از آسمان نازل شوند و به فاصله‌گذاری کمک کنند. تهران همان تهران همیشگی است،‌ با کمبود دست کم 3000 اتوبوس و لااقل هزار واگن مترو و ایضا بدقولی‌های مکرر دولت‌ها برای کم کردن از این عددها، تهرانی که با یک جمعیت میلیونی نه تاب آزاد گذاشتن خودروهای شخصی را دارد و نه ظرفیت سر و سامان دادن این جمعیت درحمل و نقل عمومی را.
نتایج روز اول
آنهایی که روزها و هفته‌ها به وزیربهداشت فشار آوردند تا طرح ترافیک اجرا شود و دغدغه‌شان نیز نه لزوما آلودگی هوا و ترافیک خیابان‌ها بود حالا حتما خوشحالند. یک بار به سعید نمکی گفته‌شده‌بود وقتی همه محدودیت‌ها برداشته می‌شود چرا طرح ترافیک نباید از سر گرفته‌شود و وزیر آنقدر این حرف را شنیده‌بود و از قدرتش به عنوان فرمانده مقابله با کرونا استفاده کرده ‌بود که هفت بار جلوی اجرای طرح را گرفت. این بار آخرهم که نمکی با اجرای طرح موافقت کرد معلوم بود دل چرکین است، ولی با شرطی که گذاشت، به 2 درصد افزایش بار مترو و اتوبوس که اشاره کرد و با خط و نشان نرمی که برای اصرار کنندگان کشید به نوعی شرح داد که اوضاع چندان خوب نیست. با این همه اما طرح ترافیک در تهران اجرا شد و حرف جبهه مقابل وزارت بهداشت به کرسی نشست، تا 13 روز دیگر هم طرح اجرا می‌شود تا آن وقت که ‌مسؤولان جمع‌بندی کنند و به این نتیجه برسند که آیا اجرای مجدد طرح ترافیک به جهش بیماری منجر شده یا خیر. البته آمارها دست کسانی است که مدافع اجرای طرح ترافیک هستند؛‌ شاید با آمارها بازی شود، شاید کوچک نمایی شود و شاید نتیجه گرفته‌شود که بار مترو و اتوبوس زیاد نشده‌است.  فعلا اما آنچه درتهران لمس می‌شود شلوغی محسوس ناوگان حمل و نقل عمومی مخصوصا مترو به ویژه درخطوط و ایستگاه‌های پر تردد است. درمعابر نیز آنچه دیده می‌شود جابه جا شدن ساعت ترافیک است نه از بین رفتن آن.  محمد رازقی،‌ رئیس مرکز فرماندهی و کنترل ترافیک پایتخت همین را تصدیق کرده و گفته‌است گرچه ترافیک ازساعت 8 و30 دقیقه که شروع اجرای طرح است روان شده ولی بار ترافیکی، شروعی زودهنگام داشته و به قبل از ساعت6 صبح منتقل شده که بیشتر در بزرگراه‌های نواب، همت،حکیم، شهید فهمیده، شهید لشکری، امام علی( ع) و خیابان‌های آزادی و دماوند دیده شده‌است.