3 زن، یک نخ و مؤسسه لاغری

3 زن، یک نخ و مؤسسه لاغری

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

در جلسه افتتاحیه دوره جدید مؤسسه لاغری و زیبایی باریک‌اندیشان، دکتر باریک‌اندیش در سخنرانی انگیزشی‌ای که انجام داد و با پریدن به بالا و پایین و تاکید بر اهمیت اراده و اعتماد به نفس و شهریه‌های بالا، از متقاضیان ثبت‌نام در دوره جدید خواست برای آن‌که بتوانند زودتر به لاغری و زیبایی دست یابند و هیکل مطلوب خود را داشته‌باشند، هرچقدر هم که امروز چاق و عریضند، تصویری از خود را در زمانی که لاغر بوده‌اند به خاطر بسپارند و برای دیگران تعریف کنند و در طول دوره تلاش کنند به آن تصویر نزدیک شوند و ضمنا برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی شهریه را با استفاده از اپلیکیشن پرداخت نمایند. پس از اتمام سخنرانی، متقاضیان ثبت‌نام به سالن انتظار رفتند تا از طریق اپلیکیشن‌ها هزینه کلاس‌ها را پرداخت نمایند. سه زن که دور یک میز نشسته‌بودند، پس از آن‌که نگاهی به هیکل همدیگر انداختند و زیر لب خدا به‌دور گفتند، به هم لبخند زدند. در این لحظه یکی از زن‌ها رو به زن دوم و سوم کرد و گفت: من تا چندی پیش لاغر بودم، شما چطور؟ زن دوم و سوم گفتند: بله بله ما هم همین‌طور. زن اول گفت: من به حدی لاغر بودم که مادرم از کراوات‌های پدرم برایم مانتو می‌دوخت. زنان دیگر گفتند: وای. در این لحظه زن دوم گفت: من از این هم لاغرتر بودم. من به حدی لاغر بودم که یک‌بار که توری راه‌آب حمام خراب شده بود با جریان آب وارد لوله فاضلاب شدم و پدر و برادرم با بدبختی توانستند مرا از داخل لوله نجات دهند. زنان دیگر گفتند: واهای. در این لحظه زن سوم گفت: من حتی تا مدتی بعد از ازدواج نیز لاغر بودم، به حدی‌که روزی یک آلبالو را با هسته خوردم و آن‌روز هرکس به من می‌رسید می‌گفت: مبارک باشد، دختر است یا پسر؟ زنان دیگر گفتند: واهاهای. در این لحظه یک نخ، که مسؤول ثبت‌نام مؤسسه بود به نزد آنها آمد و به آنها تذکر داد و آنها نیز با دیدن میزان لاغری وی خاموش شدند و به ادامه نصب اپلیکیشن پرداختند.