شـــــا هــیـــن  به خون قرمــز پرسپولیس نیاز دارد

روایتی متفاوت از «احسان عبدی‌پور»، کارگردان و فیلمنامه‌نویس بوشهری از مسابقه امشب پرسپولیس و شاهین بوشهر

شـــــا هــیـــن به خون قرمــز پرسپولیس نیاز دارد

از کلمه به کلمه نوشته‌های احسان عبدی‌پور، لحن جنوبی‌اش در هواداری از تیم شاهین بوشهر می‌بارد، می‌بارد و حالا غم می‌شود روی دل هواداران جنوبی‌اش. نوشته‌هایش، روایت‌هایش از یک موقعیت متناقض خنده‌دار حتی غم دارد، زیاد هم دارد. فوتبال برای او مثل خیلی از اهالی بوشهر فقط یک بازی نیست،‌ به رگ و خون و ایل و تبارشان بسته است، همین است که حالا ولوله‌ای است در بوشهر با این سوال هولناک که یعنی می‌شود این تیم بماند؟ نه که نماند هم پشت تیمشان نمانند اما حالا پشتشان به یک دلخوشی سهمگین بسته است که شاید در 8 بازی باقی‌مانده راهی باز شود تا شاهین بوشهر بماند. شاید همین سهمگینی اوضاع است که نوشته‌های احسان عبدی‌پور از فوتبال را همیشه تنیده به غم کرده است. حالا امروز در سکوت سهمگین آزادی، شاهین بوشهر به مصاف پرسپولیس می‌رود، بازی‌ای که عبدی‌پور آن را بازی پدر و پسری می‌داند، پدر در انتهای جدول باید امتیاز بگیرد تا مردم بوشهر حداقل یک فصل دیگر عیش‌شان تباه نشود و پسر غره از فاصله امتیاز کسب شده پی یک قهرمانی دیگر تکراری است. همین است که شاید روایت احسان عبدی‌پور قصه‌نویس و کارگردان اهل بوشهر که جزوی از خانواده شاهین است را از این بازی عجیب خواندنی می‌کند. او پیش از این هم در جای جای داستان‌هایش اشاره‌های پررنگی به فوتبال و تاثیرش بر سبک زندگی بوشهری‌ها کرده بود، جایی که همان نوشته‌ها را تقدیم کرده بود به همه «هواداران ته جدول لیگ‌های جهان، به سینه‌هایی که فوتبال اندوهگینشان می‌کند.». این شما و این هم احسان عبدی پور:

 من نمی‌دانم چند شهر در ایران و دنیا هست که می‌شود کل روایت زندگی در آنها، تبار شناسی آدم‌ها و فرهنگ و زیرلایه‌های فکری ساکنانش را از قِبَل یک چیز نشان داد. مثلا وقتی می‌گوییم اسب، یاد گنبد و کورس‌های پر هیاهوی بهاره یا پاییزه‌اش می‌افتیم یا با واژه کشتی با چوخه، ذهن به گودهای مخوف و گلادیاتور‌واری پرواز می‌کند که در اسفراین، ریواده، قوچان و فاروج در خراسان‌شمالی بنا شده تا پهلوان پشت به خاک شوند. در واقع برخی اسم‌ها رمز شب برای عبور از یک سرزمین‌اند. درست مثل اسم شاهین برای بوشهر. اگر یک آچاری وجود داشته باشد که بتوان با آن، بوشهر را مثل موتور یک ماشین، باز کرد، سرهم بندی کرد و دوباره بست، همین تیم فوتبال شاهین است.
البته تا می‌گوییم شاهین پای «ایرانجوان» هم وسط می‌آید. در واقع هر تزی با آنتی‌تزش خلق می‌شود. وقتی من می‌گویم شاهین، تصویر نهایی همین کوبل دوگانه شاهین و ایرانجوان است. وقتی از شاهین بوشهر حرف می‌زنیم، داریم از همه چیز حرف می‌زنیم؛ زن‌ها در آن هستند، مردها در آن هستند، زندگی‌ها هستند، شادی‌ها هستند، غم‌ها هستند و دعواها... شاهین یک تیم فوتبال نیست، چون حتی آدم‌هایی که هیچ از فوتبال نمی‌دانند هم، غروب‌ها معطل نتیجه تیم فوتبال شاهین هستند؛ پیر‌زنها، پیر‌مردها و آدم‌های دیگر.
چه اتفاقی می‌تواند در یک شهر بیفتد که 3 ماه بعدش یَزله و پایکوبی دنبال خودش بیاورد. من نمی‌دانم الان که لیورپول بعد از 30 سال قهرمان لیگ‌برتر انگلیس شده، آیا مردم در جنوب‌غربی شهر بندری لیورپول تا سه ماه مشغول بزن و بکوب می‌شوند یا خیر؟ اما می‌دانم وقتی فرانسه قهرمان جام‌جهانی شد، در پاریس و نانت و شهرهای دیگر، خبری از سه ماه شادی نبود. با این حال در بوشهر به چشم خودم این جشن و شادی را دیدم. پارسال که تیم شاهین به لیگ‌برتر صعود کرد، تا سه ماه و تا قبل از شروع فصل جدید، در گوشه‌گوشه بوشهر صدای یزله و نی‌همبون و ترانه توی هوا بود. یک کنداکتور شهری،  پر از جشن و شادی و رقص. بیژن شیرالی و چند نفر از دیگر لیدرهای قدیمی شاهین، طوری برنامه‌ریزی کرده بودند که این جشن‌ها با هم تداخل نداشته باشد. همه می‌دانستیم چه روزی، چه ساعتی و در کدام محله قرار است دور هم جمع شویم برای جشن‌و‌سرور.
و حالا شاهد یک بازی عجیب هستیم. یک بازی پدر و پسری. همه می‌دانیم که شاهین جد پرسپولیس است و الان زنده‌ترین شاهین در رینگ فوتبال ایران، همین شاهین بوشهر است. البته همه شاهین‌ها به نظر من دراماتیک بودند؛ از شاهین تهران بگیر تا شاهین اهواز و همین شاهین بوشهر. یک روز داشتم فکر می‌کردم ای کاش گل‌گهر نتیجه نگیرد تا شاهین بیاید بالا! بعد با خودم گفتم خاک بر سرت پسر! چرا برای این‌که یک تیم کم‌جانی بقا پیدا کند، دلت می‌خواهد یک تیم کم جان دیگر بمیرد. بعد با خودم گفتم کمی رابین‌هود‌وار فکر کن و از بالا‌دستی‌ها بگیر، برای بقای شاهین. من خودم پرسپولیسی هستم، اما امشب با تمام وجودم و با تمام سلول‌های بدنم، دوست دارم شاهین بوشهر در سکوت آزادی از پرسپولیس امتیاز بگیرد و حتی جفت شش از روی حریف قلدرش رد شود. امتیازات بازی امشب برای شاهین، مثل خونی است که پسری در اتاق عمل به پدرش می‌دهد. یک O منفی نایاب یا چیزی نایاب‌تر از آن. به نظر من شاهین به این خون قرمز پرسپولیس نیاز دارد برای بقا.
می‌دانم تعداد آدم‌هایی که دوست دارند سوت پایان بازی امشب با برتری شاهین به صدا در بیاید خیلی کمتر از هواداران پرسپولیس است اما به نظر من خیلی غلیظ‌تر و چگال‌تر هستند و خون، خیلی ویرانگرتر در قلب آنها پمپاژ می‌کند. در واقع اوج و حضیض زندگی برای هواداران شاهین، بعد از بازی امشب، خیلی عیان‌تر از آن چیزی است که هواداران پرسپولیس تجربه می‌کنند؛ علی‌الخصوص الان که پرسپولیس با یک امنیت بالایی صدرنشین است.
 دعا می‌کنم برای شاهین بوشهر و همه قصه‌هایی که اطراف این تیم وجود دارد. شاهین امشب شبه جزیره‌ای است که خودش را در  11 فوتبالیست خلاصه می‌بیند. 11 مبارز که قرار است در پایتخت ایران و در ورزشگاه خاطره‌انگیز آزادی که یکی از نوستالژیک‌ترین و بزرگترین ورزشگاه‌های فوتبالی دنیاست، به مصاف قهرمان سه دوره اخیر لیگ برود. به مصاف یک تیم پرستاره. همه مردم بوشهر می‌دانند که امتیاز گرفتن از این بازی چقدر سلحشورانه است.