گفتوگو با نویسنده، کارگردان و گوینده نمایش رادیویی «خاطرات سفیر» که پخش آن چندروزی است آغاز شده
یك نمایش با 2قصه
میشود به آنها نمایشهای شنیدنی هم گفت، مجموعه كارهایی كه مدتهاست رادیو نمایش سراغ آنها رفته تا برای خیلیهایی كه فرصت شنیدن داستان و تماشای نمایش ندارند، در قالب این فضا از این در و آن در بگوید. البته پیش از این مركز هنرهای نمایشی برای شبكههای مختلف تدارك میدید و متناسب با حال و هوای همان شبكه، نمایشهایی را روی آنتن صدا میبرد. حالا بگذارید بگوییم چه شد كه سراغ این قصهها رفتیم؟ شبكه رادیویی نمایش 24 ساعته كارهای مختلفی را پخش میكند و به همین خاطر تولید نمایش حتی با وجود روزهای كرونایی همچنان بدون وقفه در آنجا ادامه دارد. این روزها هم پخش یكی از تازهترین مجموعههای این شبكه با عنوان«خاطرات سفیر» شروع شده است، نمایشی كه اسمش شاید برای شما آشنا باشد و شما را یاد كتابی كه با این عنوان منتشر شده، بیندازد. اگر اینطور است كه درست حدس زدید، این نمایش برداشت آزادی از كتاب «خاطرات سفیر» نوشته نیلوفر شادمهر است كه میرطاهر مظلومی آن را كارگردانی میكند. در ادامه گپ كوتاهی با او و فاطمه حسنوند، نویسنده این نمایش داریم، دو چهرهای كه سالهاست در دنیای شنیدنیها حضور دارند و تا امروز كارهای مختلفی را ساختهاند. این مجموعه هفت قسمتی به تهیهكنندگی مهدی نمینیمقدم، صدابرداری جعفر جودتی، افكتوری محمدرضا قبادیفر و با هنرمندی مونا صفی، بهادر ابراهیمی، مهدی طهماسبی و مینو جبارزاده ساعت ۱۳ و 15 دقیقه روی آنتن رادیو نمایش میرود.
حسنوند، نویسنده این کار، نمایش خاطرات سفیر، میگوید: این نمایشنامه شامل دو قصه در دل هم است. داستان كتاب ماجرای نیلوفر شادمهر است كه در فرانسه دكترا میخواند و داستان دوم هم كه او نوشته، درباره دختری به نام شهرزاد است كه دانشجوی ترم آخر ارتباطات است و همراه نامزدش در حال آماده شدن برای آزمون اعزام به خارج هستند. این ماجراها در كنار بحث پایاننامهای كه باید تحویل دهد و ازدواجش كه نزدیك است باعث استرس شهرزاد و افسردگی او و افت تحصیلیاش شده است. شهرزاد در ادامه از مدیر گروهش كمك میگیرد و او كتاب خاطرات سفیر را به عنوان پروژه پایاننامه شهرزاد تعیین میكند. شهرزاد همزمان با قصه این كتاب از آنجا كه قرار است ایران را ترك كند، از نیلوفر الگو میگیرد.
در واقع این دو قصه در دل هم هستند و در اینجا علاوهبر آنكه زندگی شهرزاد را جلو میبریم، داستان این كتاب را هم از زبان او میشنویم. اتفاقی كه باعث میشود شاهد جریان نمایشیتری باشیم تا روایت صرف یك كتاب.
حسنوند میگوید: با این حال نمیشد همه اتفاقات آن كتاب را در دل این هفت قسمت آورد. به عنوان مثال گاهی صحبتهایی در كتاب مطرح میشد كه نمیشد در این نمایش نوشت برای همین بعضیوقتها محتوا كم میآوردیم. در اینجا بود كه تصمیم گرفتم دو داستان را كنار هم بگذارم و كار با دو گروه پیش برود.
حسنوند كه به گفته خودش 25 سال است مینویسد و حدود 17 سال است در اداره نمایشی است، درباره دور شدن از تكرار و كلیشه و روشهایی كه برای چنین مسالهای درنظر میگیرد، بیان كرد: برای جلوگیری از بحث شعار و پیامهای مستقیمی كه مخاطب چندان با آن به صورت مستقیم ارتباط برقرار نمیكند؛ ما به شخصیت شهرزاد آزادی عمل دادیم و او در كنار درگیریهای شخصیاش در گیر و دار این پروژه، سوالاتی را مطرح میكند كه در طول تحقیقاتش به جواب میرسد. در واقع تعامل شهرزاد با كتاب خاطرات سفیر و گرههایی كه در داستان آن زن وجود دارد، قصه را به شكلی پیش میبرد كه هم دغدغههای او را مطرح میكند و هم به موضوعات مختلف مثل حجاب و عفاف میپردازد. این شیوهای است كه باعث میشود شنونده با شنیدن نمایش دلزده نشود و در حین داستان همراه با شخصیت اصلی قصه با موضوعات و سوالهایی برخورد کند كه ممكن است گاهی او را هم همراه شهرزاد به فكر فروببرد. این اتفاقی است كه اگر در كاری رخ دهد، شنونده را به خود جلب میكند و باعث میشود تا آخر قصه همراهیاش كند.
ماجرای كتاب
اما اصلا داستان این كتاب چیست؟ نیلوفر شادمهری در كتاب خاطرات سفیر به بیان چالشهای یك بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه میپردازد كه با نگارشی ساده، خواننده را به خوابگاهی در پاریس میبرد و او را با رویدادها، تجربهها و خاطراتش شریك میكند. خاطرات دختر مسلمانی كه در كشور فرانسه، هر چند برای ادامه تحصیل در مقطع دكترا حضور دارد، اما سفیری شده برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجهه او با آدمهای مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذابتر میكند، از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه به دلیل حجابش و دستندادن با استادان مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای كمیل برای «یك سلیمالنفس». نیلوفر شادمهری در این كتاب، حدود 30خاطره را به رشته تحریر درآورده كه این مجموعه در واقع بخشی از تمام خاطرات ایشان است.
مظلومی میگوید كه در خاطرات سفیر خبری از شعارزدگی نیست و داستانی شكل دادهشده كه حرفی برای گفتن دارد، بدون آنكه به شكل مستقیم قصد رساندن پیامی را داشته باشد.
او كه علاوهبر این، سریالهای مختلفی را روی آنتن رادیو نمایش برده است، درباره مجموعه اخیرش یعنی «كارناوال تهران» هم بیان كرد: این مجموعه هم جزو كارهای تاریخی است كه به زمان مشروطه و به توپ بستن مجلس برمیگردد. در این قصه سردبیر روزنامه حقیقت (ادیبالملك) دختر و پسرش حضور دارند كه از فضای آن روزها میگویند. زمانی كه خیلی از مشروطهخواهان را كشته بودند و این خانواده هم قصد فرار از تهران را دارند. در ادامه آنها سر از بادكوبه در میآورند و آنجا با اسنادی از بحث نفت و خیانتهایی كه در این زمینه شده روبهرو میشوند. همین باعث میشود كه برگردند و با رو كردن این اسناد جلوی ادامه خیانت را بگیرند. كارناوال مرگ هم مثل كار قبلی او یعنی مرزبان، فضای تاریخی دارد، حوزهای كه گویا جزو علاقهمندهای همیشگی اوست و دربارهاش گفت: من اصولا به نویسندههایی كه با آنها كار میكنم هم میگویم كه داستانهای تاریخی را از زوایای متفاوتی ببینند و بنویسند. مثلا استاد علی حاتمی وقتی هزاردستان را میساخت، تمام اتفاقات برگرفته از تاریخ بود. اما روایت علی حاتمی بود و در لایههای زیرین داستان، این ماجراها وجود داشت و به نمایش درمیآمد.
داستان كارناوال تهران هم هولناك بود، قصه 15قسمتی كه در طول آن قرار است تا بازهم مردم كارناوالی راه بیندازند كه جلوی شاه بیایند و از اتفاقاتی كه در مملكت توسط آنها در حال رخدادن است، جلوگیری كند. او اضافه كرد: برای این مجموعه كاملا تنظیم رادیویی انجام شده و جالب است كه شنوندگان زیای آن را دنبال میكنند. در دل این قصه هم تاریخ بیان میشود و هم درامی كه باید در آن شكل گرفته با این حال در نهایت در لایه زیرین این نمایش تراژدی غریبی نهفته است كه شنونده باید از آن برداشت كند.
دشواریهای صحنهسازی
صحنهسازی در نمایشهای رادیویی هم از آن مواردی بود كه مظلومی با اشاره به سختیهایی كه در این فضا وجود دارد، گفت: در این داستان و در كل كارهای تاریخی فضاسازی كه باید رخ بدهد خیلی سخت است. از صدای درشكه گرفته تا بوق كشتیها كه با افكتهای امروزی متفاوت است. خلق صحنه آن هم برای نمایشهای رادیویی یكی از سختترین و البته مهمترین كارهایی است كه برای هر اثری باید اتفاق بیفتد تا بتواند شنونده را باخود همراه كند. در نمایشهای دنیای صدا، مخاطب تنها صوت را میشنود. به همین دلیل باید همه چیز آنقدر هماهنگ و واقعی باشد كه او بتواند خودش را مقابل صحنه تجسم كند، درست انگار به تماشای یك نمایش نشسته است. برای كار خاطرات سفیر هم ما این دشواریها را داشتیم چون باید فضای خارج از ایران را هم به شكلی بازسازی میكردیم و امیدوارم شنوندگان هم آن را دوست داشته باشند. مظلومی درباره كرونا و حال و هوای استودیوهای رادیویی هم گفت: در این روزها بهشدت در حال رعایت پروتكلها هستیم و همه با جدیت ماسك میزنیم. موضوعی كه توصیه میكنم همه آن را جدی بگیرند. این ویروس نهتنها ما را كه همه دنیا را پر از استرس كرده و باید تا جایی كه میتوانیم حواسمان به آن باشد.
با رادیو زندگی كردهام
مظلومی در پاسخ به اینكه چه چیزی باعث شده با همه سختیهایی که در این حوزه وجود دارد در این فضا بماند، بیان كرد: من عاشق رادیو هستم و اینجا خانه اول من است. من سالهاست در این فضا كار كردهام و به قولی جوانیام را اینجا گذاشتهام. ما هر بار نمایشنامههای مختلف را كه كار میكردیم انگار داشتیم یك كتاب را مرور میكردیم و بهواسطه همین كارها درصد مطالعه در بچههای رادیو خیلی بالاست. چون برای هر نقشی لازم است از سابقه آن شخصیت مطلع باشید و به همین خاطر باید دربارهاش مطالعه كنید و در جریان داستان قرار بگیرید. خلاصه آن كه من نمیتوانم از این فضا جدا شوم چون با آن زندگی كردهام.
-
رویای بزرگ دختر زاگرسی
-
آزمـــون قطـــع و وصـــل
-
یقین داریم کرونا را مهار خواهیم کرد
-
مسافری از اعماق فضا
-
جهاد ادامه دارد
-
گزارش یک جشنواره
-
خانه امید ملت باشید
-
ما به مسی باختیم، نه آرژانتین
-
شاید ویروس کرونا قویتر شود
-
در مرز محرومیت
-
خیلی هم موفق هستم!
-
خوب بمانید
-
مبنای تصمیمات در دنیای امروز، زور است
-
یك نمایش با 2قصه