گفتوگو با بهروز رضوی، گوینده رادیو درباره نوشتن «نامه»
ملالی نیست جز دوری شما!
نوشتن از حرف زدن بهتر است.این را همه آنهایی که دستی به نوشتن دارند، میگویند، نوشتن برای خود یا نوشتن برای دیگری که به آن « نامه» میگویند.هر قدر حرف زدن میتواند سرسری باشد و بدون فکر و از روی عجله، نوشتن میتواند از روی صبر باشد و از روی فکر. در فیلمها زیاد دیدهایم که یک نفر نامهای مینویسد و بارها آن را پاره میکند، دوباره مینویسد و این تکرار و نوشتن و نوشتن، حرفهای سطحی و کمعمق او را از ذهنش پاک میکند تا کمکم احساس عمیق و واقعی به شکل کلمه پیدا شده و روی کاغذ نوشته شود. کلمه وقتی به نوشته تبدیل میشود، تاثیرگذارتر میشود، شاید برای همین است که نامههای بزرگان و شخصیتهای معروف وقتی در قالب کتاب منتشر میشود، برای دیگران هم جذاب شده و این کتابها معمولا به آثار پرخوانندهای تبدیل میشوند.کتابهایی مانند چهلنامه نادر ابراهیمی به همسرش، نامههای نیما به همسرش عالیه، نامههای سیمین و جلال به یکدیگر.نامههای غلامحسین ساعدی به خانمی به نام طاهره،نامههای فروغ فرخزاد و این اواخر نامههای عباس کیارستمی به همسرش. نامهها معمولا سبک زندگی و نوع تفکر آدمها را نشان میدهد، شاید برای همین است که مانند یک درام پرکشش برای دیگران هم جذاب است. داستان بابالنگ دراز را خیلیها خواندهاند و از روی این داستان که جین وبیستر آن را نوشته هم فیلمسینمایی ساخته شده و هم انیمیشن و بیشتر مردم دنیا با علاقه آن را دنبال کردهاند. اساس این کتاب، نامههایی است که یک دختر در مدرسه شبانهروزی برای پدرخواندهاش مینویسد.او روزمرگیهایش را مینویسد و در خلال این نامهها احساس خود، نوع زندگی در مدرسه، روابط و دیگر اتفاقات را روایت میکند.
عمق دادن به حوصله
قدیمترها که نامه نوشتن جزو فرهنگ ما ایرانیها بود، حتی سادهترین نامهها، پر از اتفاقات و احساساتی بود که آدمها آن را تجربه میکردند. نامهها معمولا با سلام و احوالپرسی شروع و در ادامه شرح از احوالات داده میشد، خوشیها، ناخوشیها و غمها، نیازها یا دلتنگیها.نویسنده نامه را معمولا سر صبر و حوصله مینوشت و گیرنده هم با حوصله آن را میخواند.حتی این فرصت را داشت نامه را چند مرتبه بخواند و در زمان مناسب جواب آن را بدهد.شتابی در کار نبود، برای همین حرفها پخته میشد و سوء تفاهمها کمتر.
قاعده نوشتن درست بود
بهروز رضوی، گوینده رادیو از نامهنوشتن تجربههای زیادی دارد.او میگوید: در جوانی به دلیل مشغله کاری معمولا از خانواده دور بودم، برای همین با نوشتن نامه با خانواده در ارتباط بودم.دوری و نبود امکانات الکترونیک باعث میشد نامهنویسی هم رایج باشد.برای نوشتن نامه معمولی برای خانواده، فرمولهای ثابتی وجود داشت.با سلامی شروع میشد و بیت شعری که احساس مرا به خانوادهام نشان میداد.در زمان نامه نوشتن ناخودآگاه قاعده اصلی نوشتن را رعایت میکردیم.نامهها مقدمه، متن و نتیجهگیری داشت.شبیه انشا نبود که توصیفی باشد، الان که از آن زمان فاصله گرفتهایم، متوجه میشوم قاعده کلاسیک نوشتن را در نامهها رعایت میکردیم.در آخر نامه هم مثلا مینوشتیم: ای نامه که میروی به سویش از جانب من ببوس رویش.... شاید این نوشته الان طنز به نظر برسد اما بار عاطفی زیادی داشت.حتی اگر به شوخی نوشته میشد اما باز هم پر از مهر و محبت بود که به طرف مقابل میدادیم.
تبدیل نامه به پیغام
از رضوی میپرسم وقتی جوان بودید نامه عاشقانه هم مینوشتید؟ میگوید: بله ! چند باری اینکار را کردم.نامههایی که پر بود از احساس و جملاتی معمولا غلو شده.چون ذات ابراز عشق غلو و بزرگنمایی است.نامههای عاشقانه مثل هر نامه دیگری باعث میشد بار احساسی زیادی از روی دوش نگارنده برداشتهشود.نامه را به صندوق پست میسپردیم و منتظر جواب میماندیم همین انتظار برای دریافت پاسخ، ما را پختهتر و صبورتر میکرد.همینها بود که وفاداری را بیشتر میکرد. آن زمان شتابی وجود نداشت. آدمها به اندازه امروز در دسترس نبودند كه از هم دلزده شوند. رابطه در هر نوعش دو طرفه است. در دوره نامهنوشتن، هرقدر زودتر جواب نامه را دریافت میكردیم، یعنی آنكه برایش نامه نوشتهایم به ما مشتاق است. اما وقتی جواب نامهها دیر به دستمان میرسید، یعنی باید كمكم خودمان را برای اتفاقات ناخوشایند آماده میكردیم. گاهی هم كه جواب نامه اصلا به دستمان نمیرسید و قضیه كلا تمام شده بود. حتی گاهی نامهها حاوی مطالب ناخوشایندی بود، اما این فرصت را به ما میداد تا فكر كنیم، قضایا را بسنجیم و به نتیجه بهتری برسیم. الان دیگر آدمها نامه نمینویسند. همه چیز در پیغامها خلاصه میشود. پیامها هرقدر كوتاهتر باشند، بهتر است؛ یعنی نه نویسنده حوصله توضیح دارد و نه گیرنده تحمل خواندن چند جمله یا كلمه بیشتر را. این سرعت باعث شده، واقعیت احساس آدمها بیان نشود.
پستچیها، پیامآوران شادی
رضوی میگوید: من پستچیها را دوست داشته و دارم. حتی حالا كه بیشتر برایمان نامههای اداری میآورند. پستچیها میآیند با دست پُر. جواب میآورند، حالا كاری ندارم كه این جواب خوب است یا بد. اما انتظار را پایان میدهند. همینكه جواب را به ما میرسانند باری از روی دوشمان برداشته میشود. آن دوره كه نامهنوشتن باب بود، پستچیها بهترین آدمهای روی زمین بودند. با دوچرخه یا موتور میآمدند و ما صدای وسیله نقلیه آنها را هم حتی میشناختیم. الان نامهها معمولا با ایمیل فرستاده میشوند یا از پیامرسانها استفاده میشود. پستچی به معنای یك موجود انسانی كمكم دارد حذف میشود، اما به نظرم پستچیها هیچوقت از ذهن ما پاك نخواهند شد. از رضوی میپرسم آیا تاكنون تجربه داشتهاید برای افراد خانواده كه با شما زندگی میكنند، نامه بنویسید، مثلا برای همسرتان، میگوید: نه! اما باید تجربه خوبی باشد. چون به نظرم وقتی با آدمها رو در رو صحبت میكنی، شاید خیلی از عوامل به تو اجازه ندهد حرف دلت را بگویی؛ اما وقتی نامه مینویسی، واقعیتها بیشتر و بهتر گفته میشود.
نامه؛ فرمی از قصهگویی
زندهیاد نادر ابراهیمی اما تجربه چنین كاری را داشته است. او نامههایی را كه در قالب كتاب چهل نامه به همسرم منتشر شد در خانه نوشته، در خانهای كه همسرش هم حضور داشته. در واقع او «فرمنامه نوشتن» را برای بیان سبكی از رفتار و زندگی انتخاب كرده است. سبكی كه قدیمی نشده و تاریخ مصرفش تمام نمیشود، چون نویسنده زمان نوشتن نامه فراتر از زمان و مكان میرود و آینده را میبیند و با حس قوی خود میتواند بخشی از آینده را پیشبینی کند و آنها را در قالب كلمات بنویسد.شاید به همین دلیل است وقتی كتاب او را میخوانی احساس میكنی بخشی از زندگی خودت را مرور میكنی یا تمایل داری مثل نگارنده آن نامهها زندگی كنی یا تصمیم بگیری و رفتار كنی.
از حرف تا سوءتفاهم
این روزها آدمها برای هم نامه نمینویسند. احساسات تبدیل به كلمههایی كوتاه شدهاند كه گاهی بهجای شكل دادن عاطفه یا عشقی باعث سوءتفاهم میشوند. درددلها تبدیل به استیكرها و شكلكهایی شدهاند كه دیگران ساخته و باب كردهاند. آدمها این روزها در دسترساند. ویدئو كال میكنند و اگر از نظر جغرافیایی از هم دور باشند باز به هم نزدیك میشوند و رو در رو حرف میزنند و حرفها شتابزده بوده و هستند. شاید در این بحبوحه پرشتاب روابط، نامه نوشتن بتواند نجاتمان بدهد. سر فرصت كلمات را روی كاغذ بنویسیم. میگویند كاغذ حس خوبی دارد، انرژی خوبی به آدم منتقل میكند. برای حرفهای مهممان وقت بگذاریم، آنها را بنویسیم و پست كنیم اگر آدمی كه برایمان مهم است، راه دوری نیست و در خانه زیر یك سقف با ما زندگی میكند، نامه بنویسیم، از احساس واقعیمان برایش بگوییم. حتی اگر دلخوریم، باز هم بنویسیم، حرفها وقتی به كلمه تبدیل میشوند، معنای عمیقتری پیدا میكنند. نادر ابراهیمی چندین سال قبل وقتی هنوز نامه نوشتن باب بود، با حس قوی خود فهمید در آینده این رفتار خوب آدمیان از بین خواهد رفت و هشدار داد كه نباید نامه نوشتن را نادیده بگیرم. نامه باورها و احساسهای واقعی ما را بیان میكند.
عمق دادن به حوصله
قدیمترها که نامه نوشتن جزو فرهنگ ما ایرانیها بود، حتی سادهترین نامهها، پر از اتفاقات و احساساتی بود که آدمها آن را تجربه میکردند. نامهها معمولا با سلام و احوالپرسی شروع و در ادامه شرح از احوالات داده میشد، خوشیها، ناخوشیها و غمها، نیازها یا دلتنگیها.نویسنده نامه را معمولا سر صبر و حوصله مینوشت و گیرنده هم با حوصله آن را میخواند.حتی این فرصت را داشت نامه را چند مرتبه بخواند و در زمان مناسب جواب آن را بدهد.شتابی در کار نبود، برای همین حرفها پخته میشد و سوء تفاهمها کمتر.
قاعده نوشتن درست بود
بهروز رضوی، گوینده رادیو از نامهنوشتن تجربههای زیادی دارد.او میگوید: در جوانی به دلیل مشغله کاری معمولا از خانواده دور بودم، برای همین با نوشتن نامه با خانواده در ارتباط بودم.دوری و نبود امکانات الکترونیک باعث میشد نامهنویسی هم رایج باشد.برای نوشتن نامه معمولی برای خانواده، فرمولهای ثابتی وجود داشت.با سلامی شروع میشد و بیت شعری که احساس مرا به خانوادهام نشان میداد.در زمان نامه نوشتن ناخودآگاه قاعده اصلی نوشتن را رعایت میکردیم.نامهها مقدمه، متن و نتیجهگیری داشت.شبیه انشا نبود که توصیفی باشد، الان که از آن زمان فاصله گرفتهایم، متوجه میشوم قاعده کلاسیک نوشتن را در نامهها رعایت میکردیم.در آخر نامه هم مثلا مینوشتیم: ای نامه که میروی به سویش از جانب من ببوس رویش.... شاید این نوشته الان طنز به نظر برسد اما بار عاطفی زیادی داشت.حتی اگر به شوخی نوشته میشد اما باز هم پر از مهر و محبت بود که به طرف مقابل میدادیم.
تبدیل نامه به پیغام
از رضوی میپرسم وقتی جوان بودید نامه عاشقانه هم مینوشتید؟ میگوید: بله ! چند باری اینکار را کردم.نامههایی که پر بود از احساس و جملاتی معمولا غلو شده.چون ذات ابراز عشق غلو و بزرگنمایی است.نامههای عاشقانه مثل هر نامه دیگری باعث میشد بار احساسی زیادی از روی دوش نگارنده برداشتهشود.نامه را به صندوق پست میسپردیم و منتظر جواب میماندیم همین انتظار برای دریافت پاسخ، ما را پختهتر و صبورتر میکرد.همینها بود که وفاداری را بیشتر میکرد. آن زمان شتابی وجود نداشت. آدمها به اندازه امروز در دسترس نبودند كه از هم دلزده شوند. رابطه در هر نوعش دو طرفه است. در دوره نامهنوشتن، هرقدر زودتر جواب نامه را دریافت میكردیم، یعنی آنكه برایش نامه نوشتهایم به ما مشتاق است. اما وقتی جواب نامهها دیر به دستمان میرسید، یعنی باید كمكم خودمان را برای اتفاقات ناخوشایند آماده میكردیم. گاهی هم كه جواب نامه اصلا به دستمان نمیرسید و قضیه كلا تمام شده بود. حتی گاهی نامهها حاوی مطالب ناخوشایندی بود، اما این فرصت را به ما میداد تا فكر كنیم، قضایا را بسنجیم و به نتیجه بهتری برسیم. الان دیگر آدمها نامه نمینویسند. همه چیز در پیغامها خلاصه میشود. پیامها هرقدر كوتاهتر باشند، بهتر است؛ یعنی نه نویسنده حوصله توضیح دارد و نه گیرنده تحمل خواندن چند جمله یا كلمه بیشتر را. این سرعت باعث شده، واقعیت احساس آدمها بیان نشود.
پستچیها، پیامآوران شادی
رضوی میگوید: من پستچیها را دوست داشته و دارم. حتی حالا كه بیشتر برایمان نامههای اداری میآورند. پستچیها میآیند با دست پُر. جواب میآورند، حالا كاری ندارم كه این جواب خوب است یا بد. اما انتظار را پایان میدهند. همینكه جواب را به ما میرسانند باری از روی دوشمان برداشته میشود. آن دوره كه نامهنوشتن باب بود، پستچیها بهترین آدمهای روی زمین بودند. با دوچرخه یا موتور میآمدند و ما صدای وسیله نقلیه آنها را هم حتی میشناختیم. الان نامهها معمولا با ایمیل فرستاده میشوند یا از پیامرسانها استفاده میشود. پستچی به معنای یك موجود انسانی كمكم دارد حذف میشود، اما به نظرم پستچیها هیچوقت از ذهن ما پاك نخواهند شد. از رضوی میپرسم آیا تاكنون تجربه داشتهاید برای افراد خانواده كه با شما زندگی میكنند، نامه بنویسید، مثلا برای همسرتان، میگوید: نه! اما باید تجربه خوبی باشد. چون به نظرم وقتی با آدمها رو در رو صحبت میكنی، شاید خیلی از عوامل به تو اجازه ندهد حرف دلت را بگویی؛ اما وقتی نامه مینویسی، واقعیتها بیشتر و بهتر گفته میشود.
نامه؛ فرمی از قصهگویی
زندهیاد نادر ابراهیمی اما تجربه چنین كاری را داشته است. او نامههایی را كه در قالب كتاب چهل نامه به همسرم منتشر شد در خانه نوشته، در خانهای كه همسرش هم حضور داشته. در واقع او «فرمنامه نوشتن» را برای بیان سبكی از رفتار و زندگی انتخاب كرده است. سبكی كه قدیمی نشده و تاریخ مصرفش تمام نمیشود، چون نویسنده زمان نوشتن نامه فراتر از زمان و مكان میرود و آینده را میبیند و با حس قوی خود میتواند بخشی از آینده را پیشبینی کند و آنها را در قالب كلمات بنویسد.شاید به همین دلیل است وقتی كتاب او را میخوانی احساس میكنی بخشی از زندگی خودت را مرور میكنی یا تمایل داری مثل نگارنده آن نامهها زندگی كنی یا تصمیم بگیری و رفتار كنی.
از حرف تا سوءتفاهم
این روزها آدمها برای هم نامه نمینویسند. احساسات تبدیل به كلمههایی كوتاه شدهاند كه گاهی بهجای شكل دادن عاطفه یا عشقی باعث سوءتفاهم میشوند. درددلها تبدیل به استیكرها و شكلكهایی شدهاند كه دیگران ساخته و باب كردهاند. آدمها این روزها در دسترساند. ویدئو كال میكنند و اگر از نظر جغرافیایی از هم دور باشند باز به هم نزدیك میشوند و رو در رو حرف میزنند و حرفها شتابزده بوده و هستند. شاید در این بحبوحه پرشتاب روابط، نامه نوشتن بتواند نجاتمان بدهد. سر فرصت كلمات را روی كاغذ بنویسیم. میگویند كاغذ حس خوبی دارد، انرژی خوبی به آدم منتقل میكند. برای حرفهای مهممان وقت بگذاریم، آنها را بنویسیم و پست كنیم اگر آدمی كه برایمان مهم است، راه دوری نیست و در خانه زیر یك سقف با ما زندگی میكند، نامه بنویسیم، از احساس واقعیمان برایش بگوییم. حتی اگر دلخوریم، باز هم بنویسیم، حرفها وقتی به كلمه تبدیل میشوند، معنای عمیقتری پیدا میكنند. نادر ابراهیمی چندین سال قبل وقتی هنوز نامه نوشتن باب بود، با حس قوی خود فهمید در آینده این رفتار خوب آدمیان از بین خواهد رفت و هشدار داد كه نباید نامه نوشتن را نادیده بگیرم. نامه باورها و احساسهای واقعی ما را بیان میكند.
تیتر خبرها