داستان غنیمت‌های فرهنگی جنگ

گفت‌وگو با مرتضی سرهنگی، درباره کتاب «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» که چاپ پنجم آن بعد از 3 دهه منتشر شده‌است

داستان غنیمت‌های فرهنگی جنگ

گمان می‌رود این اولین بار در طول تاریخ باشد که تعداد زیادی از اسرای یک جنگ، تصمیم به اعتراف و تعریف‌کردن خاطرات‌شان گرفته‌اند، آن هم به میل و علاقه و برحسب وظیفه. این کاری است که اسرای عراقی در ایران کرده‌اند، نه پارسال و امسال بلکه در همان دهه 60 و زمانی که هنوز جنگ تحمیلی در جریان بود. این اتفاق یگانه به همت مرتضی سرهنگی رقم‌خورده‌است؛ کسی که بعدها در سال ۱۳۶۷ همراه با هدایت‌ا... بهبودی دفتر ادبیات‌وهنر مقاومت را بنیان‌گذاری کرده و به گردآوری و تدوین خاطرات و آثار ادبی دوران دفاع مقدس پرداخته‌است. سرهنگی که استاد خاطرات جنگ شناخته می‌شود، هنوز به سومین دهه زندگی قدم نگذاشته بود که عصر یک روز پاییزی در دفتر روزنامه جمهوری، پیشنهاد مصاحبه با اسرای عراقی را مطرح کرد و چند ماه بعد یعنی اواخر دی‌ماه سال ۱۳۶۱ توانست اولین مصاحبه‌ها را به سرانجام برساند و اسفندماه همان سال در روزنامه منتشر کند. دو سال بعد، مجموعه مصاحبه‌های مرتضی سرهنگی با اسرای عراقی، در قالب یک کتاب در انتشارات سروش منتشر شد. کتاب «اسرار جنگ به روایت اسرای عراقی» همان اوایل دهه 60 به چاپ چهارم رسید و بعد دیگر منتشر نشد تا امسال که چاپ پنجمش روانه بازار شده و بهانه‌ای به‌دست‌داده تا پای حرف‌ها و خاطرات مرتضی سرهنگی بنشینیم.

چطور شد که توجه شما به اسرای عراقی جلب شد و روی خاطرات آنها کار کردید؟
در مقدمه کتاب در این‌باره نوشته‌ام. داستان از این قرار است که وقتی سربازان به کشوری حمله می‌کنند و شهری را اشغال می‌کنند و دیگر پادشاهان بی‌تاج‌وتخت آنجا هستند. هر کاری بخواهند می‌کنند. عراقی‌ها آمده بودند به شهرهای ما و هر کاری هم دل‌شان خواست، کرده بودند. بخشی از جنگ ما دست عراقی‌هاست و ما تا جایی که می‌توانیم باید این اطلاعات را گردآوری و منتشر کنیم و بدانیم آنها درباره جنگی که با ما داشتند چه می‌گویند.
برای همین است که این کتاب را غنیمت فرهنگی جنگ می‌دانید؟
بله. این کتاب و کتاب‌هایی که اسرای عراقی نوشتند. آنها بیشتر از ۶۰ عنوان کتاب در ایران نوشتند و رفتند. این کتاب‌ها جزو غنایم فرهنگی است و نوعی عذرخواهی ملی را می‌توان در این کتاب‌ها دید با این مضمون که ببخشید اگر کشورتان را ویران کردیم و داریم می‌رویم.
برخی هم نرفتند و ماندند!
 نمی‌خواهم بگویم به اسیران عراقی در کشورمان خوش گذشته اما ارتش ما سختگیری نکرد. ارتش ما پیشانی روشن و بلندی دارد و خوب به این افراد رسیدگی کرده‌است. همین باعث شد برخی از اسرا به کشور خودشان برنگردند و در ایران بمانند.
خوش‌رفتاری ایرانی‌ها با اسرای عراقی به نظرم یک درس است که شاید در کشورهای دیگر اتفاق نیفتاده باشد. نتیجه همین خوش‌رفتاری بود که اسیر جنگی در کشوری که اسیرش بوده خاطراتش را می‌نویسد و
منتشر می‌کند!
برای ما چقدر خواندن این خاطرات مفید است؟ برای مایی که از جنگ هشت‌ساله درد داریم، این عذرخواهی ملی می‌تواند التیام‌بخش باشد؟
نمی‌خواستیم دردی را با این کتاب‌ها درمان کنیم. می‌خواهیم نشان بدهیم کشوری که با ما جنگیده، چطوری به ما نگاه می‌کرده‌است. این آگاهی، شناخت ما را بالا می‌برد. هم عراقی‌ها و هم ما می‌دانیم جنگ هشت‌ساله ابتدا به عراقی‌ها تحمیل شد و بعد به ما. آنها حتی هنوز درگیر جنگ هستند. ما با هیچ کشوری مثل عراق این همه علقه معنوی، عاطفی، دینی و مذهبی نداریم. کربلا در خاک عراق است، نجف را داریم، کاظمین و سامرا را.
این جنگ به صدام دیکته شد، چون قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر پیش از این‌که یک قرارداد بین دو کشور ایران و عراق باشد، یک قرارداد جهانی و بین‌المللی است. در تمام زمان‌ها و در تمام دولت‌ها این قرارداد بین ایران و عراق معتبر است. کما این‌که امروز هم این قرارداد معتبر است و زمان پهلوی دوم هم معتبر بوده. قرارداد الجزایر قابل نقض نبود و این فرصت را به صدام دادند که این قرارداد را نقض و به ایران حمله کند درحالی‌که در بند بند آن سه کلمه تاکیدی وجود دارد: قطعی، دائمی و غیرقابل نقض.
کشور ما 7/3 برابر یعنی نزدیک به چهار برابر کشور عراق است. جمعیت کشورمان هم، زمان جنگ سه‌برابر عراق بود و هنوز هم هست. درمجموع ما هفت‌برابر برتری طبیعی نسبت به عراق داشتیم و دنیای قدرتمند مشوق عراق بود که به ایران حمله کند، به‌طوری‌که ما در ایران از ۱۵ کشور اسیر جنگی داشتیم. بسیاری از آنها را دیده‌ام و با آنها صحبت کرده‌ام.
از کدام کشورها؟
از مصر، اردن، یمن، تونس، مراکش، کویت، عربستان و... .
وقتی پای صحبت این اسرا که می‌نشستید، دنبال چه چیزی بودید؟
جنگ فقط در حد یک خبر به اطلاع ما می‌رسید، در حالی که خیلی چیزها در بطن این خبر وجود داشت که باید آنها را می‌یافتیم. باید جنگ را بهتر و بیشتر بشناسیم، چون آن‌وقت است که می‌توانیم درست‌تر قضاوت کنیم.
جنگ اتفاق مهمی است؛ مبدا تاریخ است. در محاوره روزمره هم این عبارات را شنیده‌ایم: قبل از جنگ، بعد از جنگ یا مثلا قبل از جنگ جهانی دوم یا بعد از جنگ جهانی دوم. مبدا تاریخی باید سند داشته باشد و بخشی از سند جنگ هشت ساله ما، نزد عراقی‌هاست که تا حد ممکن تلاش کردیم به این بخش از سند جنگ هم دست پیدا کنیم.
فکر می‌کنید اسرا به اندازه کافی صادقانه با شما همکاری می‌کردند؟
من بنا را بر حقیقت گذاشتم، چون اجباری در کار نبود. آنهایی که نمی‌خواستند حرف بزنند اصلا پا پیش نگذاشتند. بعضی از اسرا نگاهم نمی‌کردند، بس که از من بدشان می‌آمد. آنهایی که با من مصاحبه کردند، اجباری نداشتند و من هم نمی‌خواستم کسی به زور بیاید صحبت کند. اگر قرار بود مجبورشان کنیم و حرف‌های غیرواقعی بشنویم چه ارزشی داشت و به چه دردی می‌خورد؟! من دنبال حقیقت بودم و این کتاب، تمام کاری بود که می‌توانستم بکنم. کاری که یک نفر می‌توانست بکند. بیشتر از این نمی‌توانستم. من یک نفر بودم که صبح می‌رفتم اردوگاه اسیران عراقی و شب برمی‌گشتم، بیشتر از من بر نمی‌آمد. بعدها تشویق‌شان کردم خاطراتشان را بنویسند، کمک‌شان کردم و نوشته‌هایشان را ترجمه و منتشر کردم. این اتفاقی بود که ما توانستیم انجام بدهیم، اما عراقی‌ها نتوانستند از اسرای ما چنین کتاب‌هایی بگیرند.
خاطرتان هست که در مجموع با چند نفر مصاحبه کردید؟
یادم نیست. سی و چند سال پیش بود. زمانی که این کار را شروع کردم مجرد بودم و حالا نوه دارم.
در مقدمه کتاب این را هم نوشته‌اید که به چه دلیل اسم و رتبه نظامی اسرای عراقی را پای هر مصاحبه ذکر نکرده‌اید. این تصمیم شما به تهدیدهای حزب بعث مربوط بود، اما حالا دیگر حکومت صدام سقوط کرده، چرا در چاپ پنجم این اطلاعات را اضافه نکردید؟
مشخصات را نگاه داشته‌ام و در چاپ‌های بعدی به کتاب اضافه خواهد شد.
برخورد سینما با جنگ این‌طور است که در جریان وقوع جنگ، فیلم‌های سلحشوری و قهرمانانه ساخته می‌شود. بعد از جنگ تلخی‌ها، دردها و زخم‌های جنگ به تصویر درمی‌آید و کمی بعدتر حتی زمینه برای نقد جنگ باز می‌شود. آیا در ادبیات هم همین‌طور است؟
جنگ دو دستور زبان دارد. یکی دستور زبان عصر جنگ که دستور زبان تبلیغی، شعاری و حماسی است. چون باید مردم را برای مقابله با ناملایمات جنگ آماده کند. اینجا و همه جای دنیا همین دستور زبان متداول است، اما دستور زبان بعد از جنگ، تعقلی است. تبلیغ با تعقل فرق می‌کند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم تبلیغ با نوعی مبالغه توام است؛ حتی درباره یک کالا بازرگانی. این روند در ایران و هر کشور دیگری طبیعی است و در ادبیات هم همین روند وجود داشته است.
در کشورهای دیگر جهان، سابقه دارد که اسرای جنگی درباره خاطراتشان در کشوری که اسیر بوده‌اند کتاب بنویسند؟
تلاش کردم پیدا کنم، ندیدم شاید باشد، اما اسیر جنگی وقتی به خانه‌اش برمی‌گردد قلم و کاغذ برمی‌دارد و می‌نویسد چه بر او گذشته است.
بیش از ۶۰ عنوان کتاب را اسرای عراقی با حمایت شما در ایران نوشته و منتشر کرده‌اند. این افراد جزو کسانی بودند که در جریان تدوین کتاب با آنها آشنا شده بودید؟
بله، با تعدادی از آنها در اردوگاه آشنا شده بودم.
تا به حال کارگردانی خواسته بر اساس این خاطرات فیلم بسازد؟ و آیا این کار شدنی هست؟
سینما دنیای من نیست، اما به اقتباس ادبی در سینما اعتقاد دارم.
فکر می‌کنید مخاطب بعد از خواندن این کتاب به چه قضاوتی خواهد رسید؟
نمی‌دانم مخاطب به چه قضاوتی خواهد رسید، اما خودم می‌دانم چه کرده‌ام. رفته بودم ببینم عراقی‌ها جنگ را چطور می‌دیدند، آنها چه کرده بودند و چه فکرهایی می‌کردند. در همین حد! وقتی به صورت پاورقی در روزنامه منتشر می‌شد، استقبال خوبی کردند و بعدها هم کتاب خواهند شد، اما درباره قضاوت مخاطب نظری ندارم.