کاش در خاطره‌ها ماندگار باشم

فریدون صدیقی؛ استاد پیشكسوت روزنامه‌نگاری و مدرس ارتباطات:

کاش در خاطره‌ها ماندگار باشم

بای بسم ا.../ صفا و مهرانگی و مروت و مهرآوری... ویژگی‌هایی که ازو می‌تابد، شعاع‌هایی است که تو را برمی‌افروزد، روشنت می‌کند آنگاه که نزدیکش باشی. با این‌که سالیان سال همکار بودیم، ولی حوزه و فضای جداگانه کاری، تنها مجال یک درود و سلام در هفته بیشتر به کمینه نمی‌داد؛ کوتاه‌زمانی که برای نهایی کردنِ ویژه‌نامه به جام‌جم می‌آمد همین اندک، چقدر دلبستگی ایجاد کرد! گاهی در مسیرش مرا می‌رساند چونان دو‌دوست کهن سخن می‌زدیم! چقدر رشک بردم و غبطه آنهایی را خوردم که همکار همیشه‌اش بودند و زیر سایه‌اش شکفته به شکوفایی رسیده‌اند؛ سعادتی که این قلم نداشت. فقط من نمی‌گویم خودتان جست‌وجو کنید و ببینید همه محور نگره استاد را خیر، دوستی، مهر، مهرورزی، خواستن و عشق می‌شمارند مخاطب و دوست در این‌باره توفیر چندانی ندارد. پیشکسوتِ دوست‌داشتنی سرشناس مطبوعات، خورشیدِ انجمن‌افروزِ این گفت‌وگوی آخرهفته‌ای جام‌جم است: فریدون صدیقی. از پرسش‌های متداول حرفه‌ای برگذشتیم و به‌خاطرِ منشِ ستودنی ایشان به آن ویژگی‌هایی پرداختیم که ساختار وجود فرخنده‌شان را چنین باآفرین ساخته. می‌خوانید و درمی‌یابید که با دوست‌کامی و مهرانه‌ها طرفید با راستکاری و صفای صداقت و مهرآیینی. پس از چند گفت و شنفت، متن را با هم بررسیدیم و چقدر خوب بود آن چند ساعتی که تا نیمه‌شب رسید. قطعه پازلی را درنظر بگیرید که به تنهایی مبهم و نارساست بدون او، جغرافیای ویژه است،کامل نیست سپس آن قطعه به اطرافش هویت و معنا می‌دهد و خودش هم هویت و معنا می‌یابد. کمال دیگران بسته به تحقق حضور اوست و تحقق خودش بسته به وجود دیگران... . با استاد به پیشنهاد چنین فضایی برای تیتر رسیدیم: «کاش، یک قطعه پازل برای خاطره جمعی رفقا باشم!» بخوانید و حظ ببرید!

   اگر امكان نطق آتشین داشتین؟
حالا كه كسی رو نداریم خودمون مواظب یكدیگر باشیم مسؤولان كه به فكر ما نیستن خودمون به فكر باشیم؛ ماسك بزنیم.
   فضای تحریریه روزنامه؟
بهترین فضایی كه در همه عمرم هست و توی حافظه دارم. واقعا اكسیژن تحریریه متفاوته، یه جور دیگه‌اس!
   صندلی خالی تحریریه؟
جای كسانی خالیه، سراغی از آنها بگیریم.
   خودكار؟
خودبه‌خود به من تاكید می‌كنه كه دارم یك پیام می‌دهم پس فكركن و بنویس.
   لحظه تیترزدن؟
حس پرتلالوییه كه تیترِ چندكلمه‌ای شما قلاب هر خواننده‌ای میشه.
   از تیترهایی كه هرازگاهی یادتون میاد و لبخند می‌زنین؟
برای هفته‌نامه حوادث تیتر زدم: مقتول در آخرین لحظه گفت شیلنگ.
   تیتری كه یادتون میاد و به فكر فرومی‌رین؟
شاه رفت.
   كاغذهای سفید؟
میگه من رو بنویس من رو خط خطی كن.
   دكه مطبوعات؟
امكان نداره رد بشم حتما وامیستم اگه وانستم به خودم توهین كردم.
   سطل كاغذ مچاله‌ها؟
توی عمرم مطلبِ كسی رو دور نریختم مگه این كه صداش كردم و بهش توضیح دادم نارسایی‌هاش رو و راهكار خوب ترشدنِ مطلبش.
   كجای كار سختگیر بودین؟
صحت و دقت در عناصر لازم برای هر موضوع.
   درباره این جمله: چه خبرنگار سمجی؟
عالیه باعث خوشحالیه. خبرنگار باید سمج باشه.
   روزنامه‌نگار خوب؟
همیشه گفتم: غیرمنتظره و غیرقابل پیش بینی است وَ نه كلیشه‌ای.
   كسی كه روی روزنامه خوابیده؟
این روزها بهش حق میدم.
   خبر محرمانه؟
ظاهرا همه خبرها محرمانه است و قابل چاپ نیست مگر خبرهایی كه بیش از چندین بار تكرار شده.
   كی درجه امیدتون میره بالا؟
همیشه آدم امیدواری ام.
   امیدوارم پس...؟
راه میرم. اگه بتونم كارِ خلاقه می‌كنم.
   از مشهورترین مصاحبه‌هاتون؟
اون كه خیلی مطرح شد گفت‌وگو با مرده‌شوری بود بازتاب خوبی داشت...یا گفت‌وگو با كارآگاه كیهانی كاشفِ سرقت از موزه رضاعباسی.
   خط قرمز روزنامه‌نگار؟
منافع و مصالح ملی.
   وقتی روزنامه‌نگار نمی‌تونه چیزهایی رو بگه كه به منافع و مصالح ملی ربطی هم نداره؟
مسؤولان بیشتر ضربه می‌خورن.
   راز جاودانگی در روزنامه‌نگاری كه محورش فقط روزآمدهاست؟
اگه داستان نویسی می‌كردم شاید می‌شدم یكی از ده رمان‌نویس نسبتا خوب؛ دست كم نفر دهم. در روزنامه‌نگاری چیزی نمی‌مونه و تولیداتت همون روز می‌میره. تاثیری اگه دارین بر آدم‌هایی است كه در كنارتون هستن.
   از معیارها و باورهای شخصی؟
آدم‌ها ابتدا باید دیگران رو با قلب‌شون قضاوت كنن بعد با عقل‌شون.
   دست تون كی پُره؟
هروقت از نظر عقلی ظرفیتِ مدیریت خودم رو داشته‌‌باشم.
   استاد! با چه جور كسانی هیچ وقت كنار نمی‌یاین؟
آدم‌هایی كه از جنس من نیستن.
   وقتی ناگزیر باشین چی؟
در حد یك سفر میشه اما نمیشه باهاشون زندگی كرد.
   از بایدهای نباید؟
(آفرین ! این خوبه!) آدم‌ها باید رویا داشته‌‌باشن ولی نباید با رویا زندگی كنن مگر این‌كه رویا اسم زن‌شون باشه.
   آب‎تان با كی‌ها توی یه جوی نمیره؟
آدم‌هایی كه با قلب‌شون زندگی نمی‌كنن.
   چه‌جور كسانی به شما انگیزه میدن؟
هر آدمی كه به خودش احترام میذاره. معناش اینه كه به من هم احترام میذاره.
   دوست برگزیده شما باید...
صادق باشه.
   چه‌جور انسانی ارزشمنده؟
آدم خلاق و صادق و شریف.
   چه‌جور با كسی كه ازتون بریده ولی خیلی انسانه خوبیه پیوند برقرار می‌كنین؟
هر انسانی پازل خودش رو داره كافیه پازل فراموش‌شده یا فراموش‌كرده اون رو دوباره پیدا كنیم.
   دوست خوب؟
از منافع خودش به نفع شما می‌گذره.
   خودتون رو دوست خوب می‌دونین؟
خیلی امیدوار نیستم دعامی‌کنم دست‌کم برای دوسه نفر بوده باشم.
   این روزها از چه چیزی خیلی شاكی هستین؟
عدم پایبندی به مسؤولیتی كه پذیرفتیم در همه سطوح. از مسؤولیت خانواده تا مسؤولیت سیاسی.
   چه چیزی باعث تسكین خاطرتونه؟
حال خوشِ همه، حال من رو خوب میكنه.
   به چی خیلی امید دارین؟
به آمدنِ فردا.
   از چه چیزی خیلی بدتون میاد؟
به رفتنِ دیروز.
   به چی بسی دلبستگی دارین؟
آدم زنده است كه زندگی كنه. زنده‌مانی موضوع ما نیست، زندگانیه.
   حساب تون از كی‌ها جداست؟
نامردها.
   به چه‌جور انسان‌هایی دلبستگی خاص‌دارین؟
وجه گمشده شما را كشف می‌كنه و حالت رو خوب می‌كنه.
   نیمه گمشده تون رو پیداكردین؟
باور ندارم هركسی نیمه گمشده داره. باور دارم هر انسان یك جهانه.
   درباره چی حاضرین سروجان فدا كنین؟
خانواده؛ چون اگر براشون جانبازی کنم اون وقت می‌تونم دستگیر دیگران باشم.
   چی براتون مهمه؟
مناسبات متوازن اجتماعی و شخصی.
   و در مناسبات كلی تر؟
صداقت و فضیلت و دانستگی آدم‌ها برام مهمه.
   آرزو دارین كه...
فردا روزی بهتر از امروز باشه.
   براتون خیلی جدیه؟
فكر می‌كنم همه چیز جدیه نسبت به میزان رابطه ما با اون.
   نظرتون درباره چی همیشه مثبته؟
درباره نفس زندگی.
   چه چیزی رو هرگز نمی‌پذیرین؟
نتونم باهاش رابطه برقراركنم، از آنِ من نباشه.
   شما را چه مولفه‌هایی به خودتون و شناخت تون نزدیكتركرد؟
سهم به‌سزا از آنِ نویسندگان جهان دیده و صاحب سبك، متفكران حوزه علوم اجتماعی و فیلمسازان مولف است.
   انگیزه‌ها، امیدهاتون از كدوم سرچشمه‌ها آب‌می‌خوره؟
ایمان آدما. من آدمِ باورمندی هستم قاعده و اصول دارم.
   اگه كسی این رو نداشته‌‌باشه ؟
برای همیشه رهاشده و بلاتكلیفه.
   در چی‌ها ریشه دارین؟
نمی‌دونم. خوشحال می‌شم دست‌كم یه اثر انگشتی از من در خاطره شخصی و حرفه‌ای دوستان و همكاران وَ ...  باقی بمونه.
   رفتارتون در برابر حسودها؟
متاسف می‌شم چون تا آخر عمر با خودشون درگیرند.
   ویرانگرترین خصلت در انسان؟
همچنان حسادت.
   اگه شاگردتون از شمای استاد پیش بیفته؟
خیلی پُزش رو میدم.
   نشونه یه كار خوب و برجسته در روزنامه نگاری؟
اثری كاربردی با مخاطب فراگیر.
   مسائل حاشیه‌ای چقدر روی روحیه یا كار شما تاثیر میذاره؟
وقتی كه حاشیه بر متن غلبه می‌كنه موجب آزار هر كسی می‌شه؛ روزنامه نگار كه جای خود داره.
   وقتی دوست تون ازتون خشمناكه؟
لابد حق با اونه.
   آدمی كه خودش رو گم كرده و اصلش رو از یاد برده چه‌جوریه؟ چه نشونی داره؟
ببخشین این كلمه رو به كار می‌برم: مزخرف.
     و نوكیسه‌ها؟
سیاره شون رو گم می‌كنن، امیدوارم سیلی روزگار بیدارشون كنه.
   وقتی انسان بدونه كجای زمان و تاریخ ایستاده؟
اگه من رو میگی من آدم معاصری نیستم.
   آدم معاصر؟
در پس فردا زندگی می‌كنه.
   آدم‌های معاصرِ ما؟
متاسفانه در دیروزهاشون موندن. من دست كم این صداقت رو دارم كه می‌گم معاصر نیستم.
   آرزوی نرسیده، كارِ نكرده؟
دوست می‌داشتم به زبان دومی مسلط بودم تا شاید یك آدم و نصفی باشم.
   وقتی خودتون رو بررسی و ارزیابی می‌كنین؟
نمره منفی به خودم نمی‌دم، شاید با ارفاق.
   چه‌جور خستگی در می‌كنین؟
برای دقایقی چشمام رو ببندم یه خیال خوب ببینم، یه شعر خوب بشنوم یا یه موسیقی آروم من رو به رودخونه‌ای خروشان پیوند بده.
   از چیزهایی كه خیلی دوست دارین.
فیلم خوب. رمان خوب. موسیقی روح‌افزا.
   از عادت‌های اكید شما.
وقتی كه اختیار با منه و انتخابگرم حتما توازن و‌‌هارمونی رو فراموش نمی‌كنم.
   وسواس تون در پوشش.
قاتی پاتی نپوشم قرمز و زرد و...‌هارمونی داشته‌‌باشه.
   فیلم‌های ماندگار ما.
به شمارِ انگشت دو دست البته می‌رسه.
   مثلا؟
باشو غریبه كوچك استاد بیضایی.
   یه مثلا دیگه.
لیلای استاد مهرجویی.
   یه حرف مگو درباره شما.
من آدم ساده‌ای هستم این رو دوستانم میگن البته برای این‌كه همچنان شهرستانی باقی موندم.
   ولی این سادگی به معنای نداشتن پیچیدگی نیست كه؟
نه. شاید عده‌ای فكر كنن من رهگذرم فقط نگاه می‌كنم و نمی‌بینم؛ ولی من می‌بینم اتفاقا چون باوردارم روزنامه نگار، آدمِ اتفاقی نیست آدمِ تحلیلیه.
   تكیه كلامی كه دوستاتون میگن امضای سخنِ شماست.
«وَ و وَ و وَ» یا «هزارسالِ پیش».
   از خدا چه خواهشی دارین؟
تا حالا كه به من لطف داشته در بزنگاه‌های تاریخی به دادم رسیده. امیدوارم همچنان مشمول الطافش باشم.
   یه نكته مهم به خودِ من می‌فرمایین؟
خودت رو بشناس؛ چون هركسی اونی نیست كه خودش میگه اونیه كه دیگران میگن.
   شما یكی از دیگران، درباره‌ام چی می‌فرمایین استاد؟
از دیگران بپرس!
   شما در یه جمله؟
فریدون صدیقی. صاحب دو دختر. یكی دكترِ روان‌شناس. یكی كارشناس ارشد روان‌شناسی.
   دامادهاتون؟
یه دامادم دكتر روان‌شناسه و داماد دیگه مهندس راه و ساختمان.
   نوه‌هاتون كه ماشاا... صداشون موسیقی متنِ این بخش از گفت‌وگومون شده؟
چهار نوه‌ام هم دختر است.
   برای خداحافظی چی می‌فرمایین؟
همان حرف احمد غلامی دوستم كه جایی گفته‌‌بود ای مردمی كه مصاحبه مرا می‌خوانید امیدوارم حوصله‌تون سر نره و مرا به‌خاطر ندانستگی‌هام ببخشین.