پاسخ به پیشنهاد عباس عبدی
چرا روحانی استیضاح نمیشود و نباید استعفا کند؟
جعفر حسن خانی پژوهشگر اندیشه سیاسی
عباس عبدی، روزنامهنگار اصلاحطلب -که در برخی جریدههای این جریان از او به عنوان «عقل سرد اصلاحات» یاد شده- در یادداشتی با عنوان «پیشنهاد کنارهگیری رئیسجمهوری» خواستار استعفای روحانی - آن هم 10ماه مانـده بـه پــــایـان دوره ریاستجمهوریاش -شده است. درباره ناصواب بودن این پیشنهاد چند نکته قابل ذکر است.
چرا روحانی تا1400 باید بماند؟
عباس عبدی در یادداشت خود مینویسد: «با آغاز به کار مجلس جدید، وضعیت روحانی برای آنان مثل استخوانی شده که در گلو گیر کرده، نه میتوانند آن را قورت دهند و اگر قورت هم دهند نمیتوانند هضم کنند و نه میتوانند آن را بالا بیاورند. به همین دلیل مدعی شدند او را تحمل میکنند، ولی این تحمل از روی ناچاری است و نه اختیار. به همین علت در تیر ماه یادداشتی نوشتم که «تحمل لازم نیست، استیضاحش کنید»، ولی اجازه این کار را نیز ندارند یا توانش را ندارند». (روزنامه اعتماد 99/07/06 )
سوال اینجاست که چرا منتقدان رئیسجمهور توان و قدرت استیضاح او را ندارند؟ عقبه اجتماعی و طبقه حامی روحانی پس از ناکامیهای دولت در تحقق وعدهها نه تنها از او مایوس شدهاند، بلکه به جرگه منتقدان روحانی و دولت پیوستهاند. فرض هواداران سابق و منتقدان امروز روحانی این است که در شرایط حاضر هر که سینه به سینه رئیسجمهور در برابر او بایستد میتواند بر ضریب حمایت اجتماعی خود در جامعه بیفزاید. همه مکانیسمهای سنجش، روحانی و همه حامیان مطرح او را از منظر مردم نه تنها دارای اقبال، بلکه بسیار دارای ادبار نشان میدهد. در شرایطی که با ناکام شدن ایده اصلی دولت برای اداره کشور و سلسله وقایع ناگوار اقتصادی و کوچک شدن سفره مردم، دولت با چالشهای جدی دست و پنجه نرم میکند، اندک توانی برای کنار زدن او کافی است. مهمتر از همه در جریان و هنگامه سهمیهبندی بنزین در آبان98 همه چیز برای استیضاح روحانی مهیا بود، اما این اتفاق نیفتاد و حاکمیت برای حراست از مردمسالاری حاضر شد متحمل هزینه شود. واقعیت این است که توان و قدرت کافی برای کنار زدن روحانی همواره وجود داشته، اما این اتفاق نیفتاده است.
این تصمیم حاکمیت است که روحانی و هر رئیسجمهور دیگر بماند و ایده خود را به پیش براند؛ هر چند ایدهاش در تعارض بنیادی یا کارکردی با برخی وجوه جمهوری اسلامی باشد. او و ایدهاش تحمل میشوند؛ چرا که این هر دو محصول خواست عمومی در مکانیسم مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی است. نهال مردمسالاری در ایران نحیف و نوپاست و نباید آن را تحدید و تهدید کرد. نباید به هر بهانهای فرآیندهای قانونی را فعال کرد تا خواست عمومی برآمده از مکانیسمهای مردمسالاری دینی کنار گذاشته شود. در زمانهای که نهال مردمسالاری دینی در صفر پیدایش خود در وضع شکنندهای قرار دارد نباید فرآیندهای قانونی را علیه آن فعال کرد؛ چرا که فعال کردن آن میتواند در این وضع شکننده به یک رویه متداول قانونی برای تحدید مردمسالاری دینی تبدیل شود. مهمتر از بودن یا نبودن روحانی، حفظ و رشد نهال مردمسالاری دینی در کشور است و این مهم هزینه دارد هر چند گزاف. روحانی با همه ناکامیها و شکستهایش تحمل میشود نه به این دلیل که توان و قدرت عبور از او وجود ندارد، بلکه به این دلیل که اراده حاکمیت صیانت از نهال مردمسالاری دینی است. این مهم را رهبر انقلاب بهصراحت بیان کردهاند. در این باره ایشان میفرمایند: «مسؤولانی هستند که همه تقریبا مستقیم یا غیرمستقیم انتخاب خود مردمند، دارند هم کار میکنند. باید کمک کرد. همه باید به مسؤولان کمک کنند تا بتوانند کار خوب انجام بدهند. بنده البته تذکراتی میدهم -عرض کردم، آنچه من گاهی علنی میگویم، یکدهم آنچه در جلسات خاص با آقایان عرض میکنیم هم نمیشود. گاهی هشدار میدهیم، گاهی دعوا میکنیم. معمولا مسائل گوناگون را تذکر میدهیم- منتها خب عرض کردیم، بهقدر وسع. بنده این را به همه عرض بکنم: من مردمسالاری دینی را صادقانه قبول کردهام. ما واقعا قبول داریم مردمسالاری دینی را، هر کسی را که این مردم انتخاب بکنند، ما او را رئیس میدانیم، او را مسؤول میدانیم، کمک به او را لازم میدانیم و وظیفه خودمان میدانیم. با همه دولتها اینجور بوده، با این دولت هم همینجور است. بنده به همه دولتها کمک کردهام. البته من در کارهای جزئی اینها دخالت نمیکنم، در وظایف ویژه اینها دخالتی نمیکنم اما کمکشان میکنم. همه دولتها را بنده کمک کردهام. به این دولت محترم هم همینطور، کمک میکنم.» (بیانات در جمع مردم قم 96/10/19)
چرا رئیسجمهور نباید استعفا کند؟
آقای عبدی در بخشی از یادداشت خود همچنان که از عنوان یادداشتش مشخص است به رئیسجمهور پیشنهاد استعفا میدهد و چنین مینویسد: « طی 10ماه گذشته هیچ مشکلی حل نشده، که بر مشکلات اضافه هم شده است. در این 10ماه کدام چشماندازی تیره بود که تیرهتر نشده است. بنابراین عاقلانه نیست که این وضع ادامه یابد... پیشنهاد میکنم روحانی شخصا دست به کار شود. کنار رفتن نه به معنای اعتراض، بلکه به معنای گشودن راه برای حل ماجرا. متاسفانه در ایران استعفا هم به سرنوشت طلاق دچار شده است. هر زوجی که طلاق میگیرند، حتما باید با دشمنی و نفرت و کینهورزی و بدگویی حتی زد و خورد و دعوا همراه باشد، در حالی که میتوان دوستانه هم طلاق گرفت. اگر دو نفر متوجه شدند به هر علتی نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند میتوانند دوستانه و مدنی از یکدیگر جدا شوند.»
این پیشنهاد را میتوان دارای سویههای ذیل دانست:
الف- پیشنهاد به استعفا بنا به توضیح پیش گفته را باید پیشنهادی در تعارض با روندهای مردمسالارانه دانست. رویه شدن توصیه به اسقاط روندهایمردمسالارانه حتما در جهت بسط وضع مردمسالارانه نیست.
ب- علاوه بر مورد اول، مهمتر آنکه این پیشنهاد سویههای پررنگ مسؤولیتگریزانه دارد. نه 10ماه بلکه طی هفت سال گذشته، دولت اعتدال با ایده سیاست خارجی توسعهگرا با تصوری ایدهآلیستی و رمانتیک از روابط بینالملل با حمایت همهجانبه جناح مورد علاقه آقای عبدی بر اریکه قدرت تکیه زده و ظرفیت کشور را صرف آن کرده است و در نتیجه، آنچه امروز دچار آن هستیم حاصل همین ایده و تصور است. از منظر افکار عمومی، رها کردن کشور در وضع خودساخته، هم برای روحانی و هم برای جریانهای سیاسی حامی او یک اقدام مسؤولیتگریزانه تلقی خواهد شد و حتی ضربه مهلکی بر سرمایه اجتماعی نحیف ایشان وارد میکند.
ج- پیشنهاد به استعفا، پیشنهادی مسالمتجویانه نیست بلکه بهشدت ستیزهجویانه است. سیاست را صفر و صد تحلیل کردن، اقدامی رادیکال است. ما در میانه دو انتخاب سیاه و سفید ادامه وضع موجود با روحانی و تغییر وضع موجود بدون روحانی نیستیم. در میانه این دو تصمیم صفر و صدی میتوان به طیفی از تصمیمها اندیشید. اصلاح وضع موجود، اصلاح ایده ناکام رئیسجمهور و روندهای حاکم بر دولت راه میانه است که میتوان به آن اندیشید. حرکت دادن و به تلاش واداشتن دولت در جهت اصلاح رویههای سابق حتما کار کمهزینهتر و کاراتری نسبت به حذف خود روحانی از مدیریت اجرایی کشور است. در ضمن باید توجه داشت استعفا در شرایطی که 10ماه به پایان دولت مانده اقدام موثری نیست. زمان لازم برای فرآیندهای حقوقی و اجرایی کنار گذاشتن روحانی و انجام مقدمات لازم توسط معاون اول به منظور برگزاری انتخابات ریاستجمهوری با زمان طبیعی برگزاری انتخابات چندان تفاوت زمانی ندارد. با توجه به این نکته جز آنکه اهداف سیاسی ستیزهجویانهای برای این پیشنهاد متصور بود، نمیتوان چندان به این پیشنهاد خوشبین بود. استعفا در این شرایط که نظام برای دولت هزینههای بسیاری داده، به واقع اقدامی ستیزهجویانه است و حتما و طبیعتا حاکمیت چنین تلقیای از آن خواهد داشت. استعفا در شرایط حاضر، سپهر سیاسی روحانی را بسیار مبهم خواهد کرد و هزینههای این کنش سیاسی برای او رقم خواهد خورد و به فرض آنکه منفعتی در این اقدام باشد، تنها برای جریانی خواهد بود که آقای عبدی به آن تعلق دارد. این قطعا چیزی نیست که مطلوب روحانی باشد.
چرا روحانی تا1400 باید بماند؟
عباس عبدی در یادداشت خود مینویسد: «با آغاز به کار مجلس جدید، وضعیت روحانی برای آنان مثل استخوانی شده که در گلو گیر کرده، نه میتوانند آن را قورت دهند و اگر قورت هم دهند نمیتوانند هضم کنند و نه میتوانند آن را بالا بیاورند. به همین دلیل مدعی شدند او را تحمل میکنند، ولی این تحمل از روی ناچاری است و نه اختیار. به همین علت در تیر ماه یادداشتی نوشتم که «تحمل لازم نیست، استیضاحش کنید»، ولی اجازه این کار را نیز ندارند یا توانش را ندارند». (روزنامه اعتماد 99/07/06 )
سوال اینجاست که چرا منتقدان رئیسجمهور توان و قدرت استیضاح او را ندارند؟ عقبه اجتماعی و طبقه حامی روحانی پس از ناکامیهای دولت در تحقق وعدهها نه تنها از او مایوس شدهاند، بلکه به جرگه منتقدان روحانی و دولت پیوستهاند. فرض هواداران سابق و منتقدان امروز روحانی این است که در شرایط حاضر هر که سینه به سینه رئیسجمهور در برابر او بایستد میتواند بر ضریب حمایت اجتماعی خود در جامعه بیفزاید. همه مکانیسمهای سنجش، روحانی و همه حامیان مطرح او را از منظر مردم نه تنها دارای اقبال، بلکه بسیار دارای ادبار نشان میدهد. در شرایطی که با ناکام شدن ایده اصلی دولت برای اداره کشور و سلسله وقایع ناگوار اقتصادی و کوچک شدن سفره مردم، دولت با چالشهای جدی دست و پنجه نرم میکند، اندک توانی برای کنار زدن او کافی است. مهمتر از همه در جریان و هنگامه سهمیهبندی بنزین در آبان98 همه چیز برای استیضاح روحانی مهیا بود، اما این اتفاق نیفتاد و حاکمیت برای حراست از مردمسالاری حاضر شد متحمل هزینه شود. واقعیت این است که توان و قدرت کافی برای کنار زدن روحانی همواره وجود داشته، اما این اتفاق نیفتاده است.
این تصمیم حاکمیت است که روحانی و هر رئیسجمهور دیگر بماند و ایده خود را به پیش براند؛ هر چند ایدهاش در تعارض بنیادی یا کارکردی با برخی وجوه جمهوری اسلامی باشد. او و ایدهاش تحمل میشوند؛ چرا که این هر دو محصول خواست عمومی در مکانیسم مردمسالاری دینی جمهوری اسلامی است. نهال مردمسالاری در ایران نحیف و نوپاست و نباید آن را تحدید و تهدید کرد. نباید به هر بهانهای فرآیندهای قانونی را فعال کرد تا خواست عمومی برآمده از مکانیسمهای مردمسالاری دینی کنار گذاشته شود. در زمانهای که نهال مردمسالاری دینی در صفر پیدایش خود در وضع شکنندهای قرار دارد نباید فرآیندهای قانونی را علیه آن فعال کرد؛ چرا که فعال کردن آن میتواند در این وضع شکننده به یک رویه متداول قانونی برای تحدید مردمسالاری دینی تبدیل شود. مهمتر از بودن یا نبودن روحانی، حفظ و رشد نهال مردمسالاری دینی در کشور است و این مهم هزینه دارد هر چند گزاف. روحانی با همه ناکامیها و شکستهایش تحمل میشود نه به این دلیل که توان و قدرت عبور از او وجود ندارد، بلکه به این دلیل که اراده حاکمیت صیانت از نهال مردمسالاری دینی است. این مهم را رهبر انقلاب بهصراحت بیان کردهاند. در این باره ایشان میفرمایند: «مسؤولانی هستند که همه تقریبا مستقیم یا غیرمستقیم انتخاب خود مردمند، دارند هم کار میکنند. باید کمک کرد. همه باید به مسؤولان کمک کنند تا بتوانند کار خوب انجام بدهند. بنده البته تذکراتی میدهم -عرض کردم، آنچه من گاهی علنی میگویم، یکدهم آنچه در جلسات خاص با آقایان عرض میکنیم هم نمیشود. گاهی هشدار میدهیم، گاهی دعوا میکنیم. معمولا مسائل گوناگون را تذکر میدهیم- منتها خب عرض کردیم، بهقدر وسع. بنده این را به همه عرض بکنم: من مردمسالاری دینی را صادقانه قبول کردهام. ما واقعا قبول داریم مردمسالاری دینی را، هر کسی را که این مردم انتخاب بکنند، ما او را رئیس میدانیم، او را مسؤول میدانیم، کمک به او را لازم میدانیم و وظیفه خودمان میدانیم. با همه دولتها اینجور بوده، با این دولت هم همینجور است. بنده به همه دولتها کمک کردهام. البته من در کارهای جزئی اینها دخالت نمیکنم، در وظایف ویژه اینها دخالتی نمیکنم اما کمکشان میکنم. همه دولتها را بنده کمک کردهام. به این دولت محترم هم همینطور، کمک میکنم.» (بیانات در جمع مردم قم 96/10/19)
چرا رئیسجمهور نباید استعفا کند؟
آقای عبدی در بخشی از یادداشت خود همچنان که از عنوان یادداشتش مشخص است به رئیسجمهور پیشنهاد استعفا میدهد و چنین مینویسد: « طی 10ماه گذشته هیچ مشکلی حل نشده، که بر مشکلات اضافه هم شده است. در این 10ماه کدام چشماندازی تیره بود که تیرهتر نشده است. بنابراین عاقلانه نیست که این وضع ادامه یابد... پیشنهاد میکنم روحانی شخصا دست به کار شود. کنار رفتن نه به معنای اعتراض، بلکه به معنای گشودن راه برای حل ماجرا. متاسفانه در ایران استعفا هم به سرنوشت طلاق دچار شده است. هر زوجی که طلاق میگیرند، حتما باید با دشمنی و نفرت و کینهورزی و بدگویی حتی زد و خورد و دعوا همراه باشد، در حالی که میتوان دوستانه هم طلاق گرفت. اگر دو نفر متوجه شدند به هر علتی نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند میتوانند دوستانه و مدنی از یکدیگر جدا شوند.»
این پیشنهاد را میتوان دارای سویههای ذیل دانست:
الف- پیشنهاد به استعفا بنا به توضیح پیش گفته را باید پیشنهادی در تعارض با روندهای مردمسالارانه دانست. رویه شدن توصیه به اسقاط روندهایمردمسالارانه حتما در جهت بسط وضع مردمسالارانه نیست.
ب- علاوه بر مورد اول، مهمتر آنکه این پیشنهاد سویههای پررنگ مسؤولیتگریزانه دارد. نه 10ماه بلکه طی هفت سال گذشته، دولت اعتدال با ایده سیاست خارجی توسعهگرا با تصوری ایدهآلیستی و رمانتیک از روابط بینالملل با حمایت همهجانبه جناح مورد علاقه آقای عبدی بر اریکه قدرت تکیه زده و ظرفیت کشور را صرف آن کرده است و در نتیجه، آنچه امروز دچار آن هستیم حاصل همین ایده و تصور است. از منظر افکار عمومی، رها کردن کشور در وضع خودساخته، هم برای روحانی و هم برای جریانهای سیاسی حامی او یک اقدام مسؤولیتگریزانه تلقی خواهد شد و حتی ضربه مهلکی بر سرمایه اجتماعی نحیف ایشان وارد میکند.
ج- پیشنهاد به استعفا، پیشنهادی مسالمتجویانه نیست بلکه بهشدت ستیزهجویانه است. سیاست را صفر و صد تحلیل کردن، اقدامی رادیکال است. ما در میانه دو انتخاب سیاه و سفید ادامه وضع موجود با روحانی و تغییر وضع موجود بدون روحانی نیستیم. در میانه این دو تصمیم صفر و صدی میتوان به طیفی از تصمیمها اندیشید. اصلاح وضع موجود، اصلاح ایده ناکام رئیسجمهور و روندهای حاکم بر دولت راه میانه است که میتوان به آن اندیشید. حرکت دادن و به تلاش واداشتن دولت در جهت اصلاح رویههای سابق حتما کار کمهزینهتر و کاراتری نسبت به حذف خود روحانی از مدیریت اجرایی کشور است. در ضمن باید توجه داشت استعفا در شرایطی که 10ماه به پایان دولت مانده اقدام موثری نیست. زمان لازم برای فرآیندهای حقوقی و اجرایی کنار گذاشتن روحانی و انجام مقدمات لازم توسط معاون اول به منظور برگزاری انتخابات ریاستجمهوری با زمان طبیعی برگزاری انتخابات چندان تفاوت زمانی ندارد. با توجه به این نکته جز آنکه اهداف سیاسی ستیزهجویانهای برای این پیشنهاد متصور بود، نمیتوان چندان به این پیشنهاد خوشبین بود. استعفا در این شرایط که نظام برای دولت هزینههای بسیاری داده، به واقع اقدامی ستیزهجویانه است و حتما و طبیعتا حاکمیت چنین تلقیای از آن خواهد داشت. استعفا در شرایط حاضر، سپهر سیاسی روحانی را بسیار مبهم خواهد کرد و هزینههای این کنش سیاسی برای او رقم خواهد خورد و به فرض آنکه منفعتی در این اقدام باشد، تنها برای جریانی خواهد بود که آقای عبدی به آن تعلق دارد. این قطعا چیزی نیست که مطلوب روحانی باشد.
تیتر خبرها
-
جلوی دوربین، خودم نیستم
-
شرخرهای مدرن
-
چرا نصف کنکوریها قید دانشگاه را زدند؟
-
صــــادرات مــعــکوس!
-
آشـوب در قفقــــاز پایان ندارد
-
هنر در خیابان فلسطین
-
مذاکرات خیالی
-
اولـویت با کیست؟
-
استرداد متهمان 7هزار میلیارد تومانی
-
جایتان خالی آقای رئیسجمهور!
-
محدودیت در محدودیت
-
چرا روحانی استیضاح نمیشود و نباید استعفا کند؟