گفتوگو با دکتر صادق کوشکی درباره تاثیر فقر بر سبک زندگی
چشموهمچشمی آزاردهندهترین نوع فقر است
«فقر» کلمهای که این روزها خیلی شنیده میشود، کلمهای که انرژی ما را تحلیل میبرد و حال و آینده را برایمان مبهم و تاریک میکند.کلمهای که ما را میترساند به این دلیل که پیشبینی درباره آینده را از ما میگیرد و انسان، ذاتا زمانی که نتواند پیشبینی کند، دچار یاس میشود. شاید به همین دلیل است که پیامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) مبارزه با فقر را در راس امور مدیریت جامعه قرار داده بودند و برای آن برنامهریزی مشخصی داشتند که امروزه از آن بهعنوان فقرزدایی دینی یاد میشود. حال این پیشینه بسیار قدیمی با فقر را بگذارید کنار روز 17 اکتبر سال 1992 که سازمان ملل تصمیم گرفت این روز را بهنام روز جهانی مبارزه با فقر وارد تقویم بینالمللی کند و حداقل در این روز به دولتمردان یادآوری کند که با برقراری عدالت اجتماعی باید با فقر مبارزه کنند.
با صادق کوشکی، استاد دانشگاه و پژوهشگر همصحبت شدم تا از فقر و فقرزدایی برایمان بگوید در دورهای که ترس از فقر سایهاش آنقدر بلند شده که به حرف روزمره مردم تبدیل شده و این روزها چه متخصصان و تحصیلکردهها و چه عموم مردم از مفاهیمی مانند خط فقر و میزان و تاثیرات آن صحبت میکنند.
فقر، نسبی است
کوشکی درباره مفهوم فقر میگوید: فقر مفهومی ادراکی و شناختی است و بر اساس ملاکها و سبک زندگی یک جامعه، معنا پیدا میکند. فقر امری نسبی است. شاید یک سبک از زندگی در نقطهای از جهان معمولی و مطلوب باشد و در نقطهای دیگر، سبک زندگی فقیرانه تعریف شود. شاخصهای کیفیت زندگی در نقاط مختلف جهان متفاوت است به همین دلیل فقر در نقاط مختلف دنیا متفاوت است. اما زمانی که صحبت از فقرزدایی میشود، در معیارهای ملی و محلی برنامهریزی میکنند. در کشوری وسیع مثل ایران شاخصهایی گذاشته میشود که شامل نیازهای بیولوژیک مانند برخورداری از مسکن، لباس و غذا و بهداشت مناسب و نیازهای فرهنگی است. سطح متوسطی برای این موارد درنظر گرفته میشود و فقر براساس این شاخصها تعریف میشود. در برخی از کشورها این شاخصها تغییر میکند، مثلا مردم کشورهای حاشیه خلیجفارس از نظر پوشاک، مسکن، غذا و رفاه در سطح بالایی قرار دارند اما از نظر فرهنگ بسیار فقیرند چون در بسیاری از این کشورها استفاده از کالاهای فرهنگی مانند کتاب، نشریات، سینما، موسیقی و... بسیار پایین است. ثروتمندند اما از نظر فرهنگی فقیر که این هم در اشل و معیارهای جوامع انسانی بسیار آسیبزاست و جامعه انسانی را به سمتی میبرد که افراد فقط به فکر لذت بردن از مائدههای زمینی هستند بدون اینکه اندیشه آنها تقویت شده و بال و پر پیدا کند.
مقایسه کردن دارایی خود با ثروتمندان
به دکتر کوشکی میگویم این روزها در جامعه ما آنقدر از فقر و اثرات آن صحبت میشود که تقریبا به یک اضطراب جمعی تبدیل شده، ریشه این همهگیری صحبت درباره فقر چیست؟
میگوید: در بسیاری از کشورهای دنیا و در کشور ما فقر در مفهوم مقایسهای خودنمایی میکند؛ یعنی بیشتر مردم سطح دارایی و برخورداریهای خود را با دهکهای بالا مقایسه کرده و به این نتیجه میرسند که فقیرند. این حالت آزاردهندهترین شکل فقر است. در این شرایط افرادی که از دارایی خود راضی هستند و زندگی معمولی را سپری میکنند با مقایسه خود با دیگران احساس فقر و نداری میکنند. در دهه 40 و 50 بیشتر مردم ایران حداقلهای زندگی را نداشتند، مثلا آب شرب سالم یا تغذیه مناسب نداشتند و دو یا سه سال یکبار میتوانستند برای خود لباس تهیه کنند اما چون مقایسهای وجود نداشت، احساس فقر نمیکردند اما در شرایط فعلی چون امکان مقایسه فراهم شده و بهشدت همه را درگیر خود کرده، بیشتر مردم احساس فقر میکنند، حتی اگر برخورداری لازم و کافی از بهرهمندیهای زندگی را داشته باشند. راستش را بخواهید بلایی که زندگی لاکچری فضای مجازی بر سر مردم آورده بیشتر از فقر واقعی است.
دو دهک بالای جامعه که بسیار ثروتمندند و به داراییهای عمومی و بیتالمال دسترسی دارند که مردم عادی ندارند از فضای مجازی برای فخرفروشی استفاده میکنند. در این شرایط حتی فردی که در طبقه متوسط قرار دارد با دیدن این لاکچری بازیها احساس فقر میکند.بنابراین میتوان گفت زنندهترین و آسیبزاترین شکل فقر؛ فقری است که آدمهای یک جامعه احساس تبعیض کنند و دچار یاس فردی و اجتماعی شوند.متاسفانه در کشور ما این بخش از فقر در بالاترین سطح قرار دارد.وضعیت رفاهی جامعه ما مثلا از سال 62 که درگیر جنگ بودیم بهتر شده، اما احساس فقر آزاردهندهتر از آن سال است، چرا؟ چون الان مقایسه تبعیضآمیز وجود دارد.جامعه آن زمان اگر کمبودی هم بود، شکایتی نداشت اما الان هم شاکی است و مطالبه عدالت اجتماعی دارد و هم دچار یاس و حقارت میشود که بسیار خطرناک است.
فقرزدایی بر اساس اصول اسلامی
فقر وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد. شاخصهایی که دولت برای غذا، مسکن، پوشاک و بهداشت در نظر گرفته ، برآورده نمیشود.مردمی که تا سال گذشته میتوانستند گوشت قرمز بخورند امسال دیگر نمیتوانند و بسیاری از آنها حتی گوشت سفید هم نمیتوانند بخورند. لبنیات از سبد غذایی تعداد زیادی از مردم حذف شده است.نمیتوان منکر فقری شد که سبد غذایی را کوچک کرده و همه اینهاها را حاکمیت و دولت باید درست کند.این را هم در نظر بگیرید زمانی که مردم نتوانند غذای مناسب بخورند حتی روی نسلهای بعدی هم تاثیرگذار است و آنها را به بیماری مبتلا میکند.
ما در کشور اسلامی زندگی میکنیم و الگوی پیامبر اسلام (ص) و امیرالمومنین (ع) را برای رفع فقر داریم.حکومت اسلامی نیازهای پایه جامعه را که مربوط به زیست عموم مردم است، باید تامین کند.حکومت اسلامی بنا را بر کارآفرینی گذاشته ،نه اینکه او را به دریافت صدقه عادت دهی و این توقع را در او به وجود آوری که باید هر روز مقداری به او پول بدهی که برای خود مایحتاج روزانه تهیه کند.در حکومت اسلامی بنا دریافت مزد دربرابر کار طراحی شده برای همین است که یکی از وظایف دولتهای اسلامی کارآفرینی است،نه اینکه خود دولت کار ایجاد کند بلکه وظیفه او ایجاد شرایط برای کارآفرینی افراد و حمایت از آنهاست.در حکومت اسلامی دولت فقط باید به یتیمان و زنان سرپرست خانواده و از کارافتادگانی کمک کند که نمیتوانند مایحتاج خود را تامین کنند.در فرهنگ اسلامی، «وقف» به این منظور تعریف شده که آدمهای ثروتمند چنان به غنای اندیشه و فکری میرسند که بخش زیادی از دارایی خود را صرف وقف عام میکنند تا به این وسیله کارآفرینی رونق بگیرد و افراد کار کنند و دستمزد بگیرند.همه اینها در شیوه حاکمیت اسلامی وجود دارد، اما متاسفانه در 10 سال اخیر در کشور ما حرکت به سمتی رفته که عدهای خاص به بیتالمال و ثروت عمومی دست پیدا کرده و بسیار ثروتمند شدهاند و بقیه مردم که شاهد این ماجرا هستند یا فقیرند یا احساس میکنند به زودی فقیر خواهند شد.این شرایط فقط با مدیریت قوه مجریه و قضاییه اصلاح خواهد شد و گرنه بزودی نه تنها با فقر مالی بلکه با یأس و ناامیدی جمعی نیز روبه رو خواهیم بود.
فقر فرهنگی
به نظر من فقر فرهنگی بهاندازه فقر غذا، پوشاک و مسکن آزاردهنده و آسیبزاست.کشور ما یکی از غنیترین کشورها ازنظر فرهنگی بود، چند سالی است که در سراشیبی فقر فرهنگی قرارگرفته.مقایسه و تجملگرایی باعث شده افراد مثلا بهجای کتاب خریدن و مطالعه آن، اشیایی بخرند که بخشی از ظاهرشان را مرفه نشان دهد تا آنها از دیگران کم نیاورند.کالاهای فرهنگی از سبد خرید جوانان کم شده و جای آن را تجملاتی گرفته که در بیشتر موارد اگر نباشند هم آسیبی به زندگی آنها وارد نمیشود، اما الآن دوره،دوره فخرفروشی است، نه غنای فرهنگی.
با صادق کوشکی، استاد دانشگاه و پژوهشگر همصحبت شدم تا از فقر و فقرزدایی برایمان بگوید در دورهای که ترس از فقر سایهاش آنقدر بلند شده که به حرف روزمره مردم تبدیل شده و این روزها چه متخصصان و تحصیلکردهها و چه عموم مردم از مفاهیمی مانند خط فقر و میزان و تاثیرات آن صحبت میکنند.
فقر، نسبی است
کوشکی درباره مفهوم فقر میگوید: فقر مفهومی ادراکی و شناختی است و بر اساس ملاکها و سبک زندگی یک جامعه، معنا پیدا میکند. فقر امری نسبی است. شاید یک سبک از زندگی در نقطهای از جهان معمولی و مطلوب باشد و در نقطهای دیگر، سبک زندگی فقیرانه تعریف شود. شاخصهای کیفیت زندگی در نقاط مختلف جهان متفاوت است به همین دلیل فقر در نقاط مختلف دنیا متفاوت است. اما زمانی که صحبت از فقرزدایی میشود، در معیارهای ملی و محلی برنامهریزی میکنند. در کشوری وسیع مثل ایران شاخصهایی گذاشته میشود که شامل نیازهای بیولوژیک مانند برخورداری از مسکن، لباس و غذا و بهداشت مناسب و نیازهای فرهنگی است. سطح متوسطی برای این موارد درنظر گرفته میشود و فقر براساس این شاخصها تعریف میشود. در برخی از کشورها این شاخصها تغییر میکند، مثلا مردم کشورهای حاشیه خلیجفارس از نظر پوشاک، مسکن، غذا و رفاه در سطح بالایی قرار دارند اما از نظر فرهنگ بسیار فقیرند چون در بسیاری از این کشورها استفاده از کالاهای فرهنگی مانند کتاب، نشریات، سینما، موسیقی و... بسیار پایین است. ثروتمندند اما از نظر فرهنگی فقیر که این هم در اشل و معیارهای جوامع انسانی بسیار آسیبزاست و جامعه انسانی را به سمتی میبرد که افراد فقط به فکر لذت بردن از مائدههای زمینی هستند بدون اینکه اندیشه آنها تقویت شده و بال و پر پیدا کند.
مقایسه کردن دارایی خود با ثروتمندان
به دکتر کوشکی میگویم این روزها در جامعه ما آنقدر از فقر و اثرات آن صحبت میشود که تقریبا به یک اضطراب جمعی تبدیل شده، ریشه این همهگیری صحبت درباره فقر چیست؟
میگوید: در بسیاری از کشورهای دنیا و در کشور ما فقر در مفهوم مقایسهای خودنمایی میکند؛ یعنی بیشتر مردم سطح دارایی و برخورداریهای خود را با دهکهای بالا مقایسه کرده و به این نتیجه میرسند که فقیرند. این حالت آزاردهندهترین شکل فقر است. در این شرایط افرادی که از دارایی خود راضی هستند و زندگی معمولی را سپری میکنند با مقایسه خود با دیگران احساس فقر و نداری میکنند. در دهه 40 و 50 بیشتر مردم ایران حداقلهای زندگی را نداشتند، مثلا آب شرب سالم یا تغذیه مناسب نداشتند و دو یا سه سال یکبار میتوانستند برای خود لباس تهیه کنند اما چون مقایسهای وجود نداشت، احساس فقر نمیکردند اما در شرایط فعلی چون امکان مقایسه فراهم شده و بهشدت همه را درگیر خود کرده، بیشتر مردم احساس فقر میکنند، حتی اگر برخورداری لازم و کافی از بهرهمندیهای زندگی را داشته باشند. راستش را بخواهید بلایی که زندگی لاکچری فضای مجازی بر سر مردم آورده بیشتر از فقر واقعی است.
دو دهک بالای جامعه که بسیار ثروتمندند و به داراییهای عمومی و بیتالمال دسترسی دارند که مردم عادی ندارند از فضای مجازی برای فخرفروشی استفاده میکنند. در این شرایط حتی فردی که در طبقه متوسط قرار دارد با دیدن این لاکچری بازیها احساس فقر میکند.بنابراین میتوان گفت زنندهترین و آسیبزاترین شکل فقر؛ فقری است که آدمهای یک جامعه احساس تبعیض کنند و دچار یاس فردی و اجتماعی شوند.متاسفانه در کشور ما این بخش از فقر در بالاترین سطح قرار دارد.وضعیت رفاهی جامعه ما مثلا از سال 62 که درگیر جنگ بودیم بهتر شده، اما احساس فقر آزاردهندهتر از آن سال است، چرا؟ چون الان مقایسه تبعیضآمیز وجود دارد.جامعه آن زمان اگر کمبودی هم بود، شکایتی نداشت اما الان هم شاکی است و مطالبه عدالت اجتماعی دارد و هم دچار یاس و حقارت میشود که بسیار خطرناک است.
فقرزدایی بر اساس اصول اسلامی
فقر وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد. شاخصهایی که دولت برای غذا، مسکن، پوشاک و بهداشت در نظر گرفته ، برآورده نمیشود.مردمی که تا سال گذشته میتوانستند گوشت قرمز بخورند امسال دیگر نمیتوانند و بسیاری از آنها حتی گوشت سفید هم نمیتوانند بخورند. لبنیات از سبد غذایی تعداد زیادی از مردم حذف شده است.نمیتوان منکر فقری شد که سبد غذایی را کوچک کرده و همه اینهاها را حاکمیت و دولت باید درست کند.این را هم در نظر بگیرید زمانی که مردم نتوانند غذای مناسب بخورند حتی روی نسلهای بعدی هم تاثیرگذار است و آنها را به بیماری مبتلا میکند.
ما در کشور اسلامی زندگی میکنیم و الگوی پیامبر اسلام (ص) و امیرالمومنین (ع) را برای رفع فقر داریم.حکومت اسلامی نیازهای پایه جامعه را که مربوط به زیست عموم مردم است، باید تامین کند.حکومت اسلامی بنا را بر کارآفرینی گذاشته ،نه اینکه او را به دریافت صدقه عادت دهی و این توقع را در او به وجود آوری که باید هر روز مقداری به او پول بدهی که برای خود مایحتاج روزانه تهیه کند.در حکومت اسلامی بنا دریافت مزد دربرابر کار طراحی شده برای همین است که یکی از وظایف دولتهای اسلامی کارآفرینی است،نه اینکه خود دولت کار ایجاد کند بلکه وظیفه او ایجاد شرایط برای کارآفرینی افراد و حمایت از آنهاست.در حکومت اسلامی دولت فقط باید به یتیمان و زنان سرپرست خانواده و از کارافتادگانی کمک کند که نمیتوانند مایحتاج خود را تامین کنند.در فرهنگ اسلامی، «وقف» به این منظور تعریف شده که آدمهای ثروتمند چنان به غنای اندیشه و فکری میرسند که بخش زیادی از دارایی خود را صرف وقف عام میکنند تا به این وسیله کارآفرینی رونق بگیرد و افراد کار کنند و دستمزد بگیرند.همه اینها در شیوه حاکمیت اسلامی وجود دارد، اما متاسفانه در 10 سال اخیر در کشور ما حرکت به سمتی رفته که عدهای خاص به بیتالمال و ثروت عمومی دست پیدا کرده و بسیار ثروتمند شدهاند و بقیه مردم که شاهد این ماجرا هستند یا فقیرند یا احساس میکنند به زودی فقیر خواهند شد.این شرایط فقط با مدیریت قوه مجریه و قضاییه اصلاح خواهد شد و گرنه بزودی نه تنها با فقر مالی بلکه با یأس و ناامیدی جمعی نیز روبه رو خواهیم بود.
فقر فرهنگی
به نظر من فقر فرهنگی بهاندازه فقر غذا، پوشاک و مسکن آزاردهنده و آسیبزاست.کشور ما یکی از غنیترین کشورها ازنظر فرهنگی بود، چند سالی است که در سراشیبی فقر فرهنگی قرارگرفته.مقایسه و تجملگرایی باعث شده افراد مثلا بهجای کتاب خریدن و مطالعه آن، اشیایی بخرند که بخشی از ظاهرشان را مرفه نشان دهد تا آنها از دیگران کم نیاورند.کالاهای فرهنگی از سبد خرید جوانان کم شده و جای آن را تجملاتی گرفته که در بیشتر موارد اگر نباشند هم آسیبی به زندگی آنها وارد نمیشود، اما الآن دوره،دوره فخرفروشی است، نه غنای فرهنگی.