احساس هُرم تابستان از لای صفحات رمان

احسان رضایی در گپ و گفتی با «هفتگ جام جم » از تابستان در رمان‌ها و قصه‌ها می‌گوید

احساس هُرم تابستان از لای صفحات رمان

معمولا در رمان‌های مدرسه‌ای به تعطیلات تابستانی پرداخته می‌شود. جایی که می‌شود خیلی سراغ این چیزها را گرفت رمان‌هایی‌اند که فضای مدرسه‌ای دارند که شاید معروف‌ترین آن رمان «سالار مگس‌ها» یا «رب النوع حشرات» باشد. (به هر دو عنوان به فارسی ترجمه شده است) داستان، ماجرای چند نوجوان دبیرستانی است که قرار است به یک اردو در تعطیلات تابستانی بروند که در راه دچار سانحه می‌شوند و سر از جزیره‌ای در می‌آورند که داستان در آن می‌گذرد و برداشت فلسفی آقای گلدینگ (نویسنده) از این ماجرا بسیار شگفت‌انگیز است. این رمان، معروف‌ترین نمونه از رمان مدرسه‌ای همراه با تعطیلات تابستانی است اما در رمان‌های مدرسه‌ای دیگر هم معمولا تعطیلات تابستانی نقش دارد. از «آن‌شرلی» گرفته تا «هری پاتر»
با این که خیلی ماجرا در تعطیلات تابستانی نمی‌گذرد و معمولا یک فصل در هر رمانش است اما همان یک فصل و یک موقعیت تعطیلات تابستانی سرنخی است برای اتفاقات بعدی و مهم داستان.
 تابستان داغ دیوانه کننده
آلبر کامو یکی از نویسندگانی است که همیشه از تابستان‌های داغ زادگاهش «الجزایر» در گوشه‌ و کنار نوشته‌هایش یاد می‌کند. اصلا کتاب «تابستان» او هم با نگاهی به همین تابستان‌های داغ الجزایر نام‌گذاری شده است. «تابستان داغ» که آلبر کامو آن را از زادگاهش با خود به رمان‌هایش آورده است نقش مهمی در بعضی داستان‌های او بازی می‌کند. گاهی این تابستان به قتل منجر می‌شود. کاراکتر داستان از شدت گرما دیوانه می‌شود و دست به قتل می‌زند.  در کارهای نویسندگان آمریکای لاتین هم تابستان خیلی زیاد است و نقش مهمی در داستان دارد. بیشتر داستان‌هایشان در یک گرمای خاص می‌گذرد و همین گرما، گاهی عنصر پیش‌برنده داستان است. این ویژگی را در آثار نویسندگان آمریکای لاتین مثل ماریو بارگاس یوسا یا گابریل گارسیا مارکز می‌بینیم. برای مثال در رمان
«صد سال تنهایی» شما هیچ برفی نمی‌بینید و هیچ فضای سردی را تجربه نمی‌کنید اما گرما و عطش ناشی از گرما در این داستان در جریان است و حس می‌شود.
در بین آثار نویسندگان اروپایی هم اگر بگردیم متوجه می‌شویم که نقش تابستان در آثار کسی مثل ژول ورن بسیار مشخص است.
 غول وحشتناک تابستان
حالا که حرف آلبر کامو شد و گفتیم که او تابستان داغ را در زادگاهش زندگی کرده و بعد آن را به فضای داستان‌هایش آورده، بد نیست کمی هم از آن‌ طرف ماجرا صحبت کنیم. از نویسندگانی که به دلیل منطقه جغرافیایی زندگی‌شان، زیست زیادی با تابستان و گرما نداشته‌اند. برای مثال در رمان‌های روسی ما خیلی تابستان را نمی‌بینیم. با این که نویسندگان روس استاد به تصویر کشیدن زمستان و توصیف موقعیت‌های سرد زمستانی‌اند اما من تا به حال تصویری از تابستان در رمان‌های روسی ندیده‌ام.
در مثالی دیگر از موقعیت‌های داستانی که در مناطق سرد و کوهستانی اروپا می‌گذرد، می‌توانیم به رمان «خداحافظ گاری کوپر» اشاره کنیم. کاراکترهای این رمان، مربی اسکی و اسکی‌باز هستند و از گرما فراری. تابستان که می‌شود انگار تحمل دنیا برایشان سخت می‌شود. کاراکترها هر کدام به دلایلی از شهر به قله‌های سردسیر و برفی پناه برده‌اند و آنجا زندگی می‌کنند.
در مثالی که از رمان خداحافظ گاری کوپر ذکر کردیم، دیدیم که کاراکترهای داستان برخلاف باور روس‌ها که همیشه دوست داشته‌اند به آب‌های گرمسیری برسند، دوست دارند از گرما فرار کنند و خودشان را به برف روی قله‌ها برسانند. این شکل از تابستان در بسیاری از رمان‌ها یک شکل هیولایی و ترسناک است که همه چیز را به هم می‌ریزد و کاراکترهای داستان از آن فراری‌اند.
برای مثال در رمان «همه چیز فرو می‌پاشد» از چینوا اچه‌بی که بزرگ‌ترین نویسنده آفریقایی است، تصویری از گرمای آفریقا را می‌بینیم. در این رمان آفریقای گرم و سوزان را حس می‌کنیم و مناسبات قبیله‌ای برای زنده ماندن در آن تابستان بی پایان را می‌بینیم.
در داستان‌های علمی و تخیلی هم این تابستان و گرمای وحشتناک را زیاد می‌بینیم و اصلا تبدیل شده است به یکی از تم‌های ساخت داستان‌های علمی و تخیلی. این که تابستان همه جا را بگیرد و زمین به قدری گرم شود که بحران آب، گرمای بی سابقه و از دست دادن آب، بدن حیات بشر را تهدید کند. با این حساب می‌شود گفت در برخی رمان‌های علمی و تخیلی هم تابستان در قامت یک غول ظاهر می‌شود به جای این که مثل دنیای واقعی، موقعیتی پر از تعطیلات و تفریحات باشد.
 تابستان‌های بی آزار
تابستان‌های وحشتناک در رمان‌ها را گفتیم، بد نیست سری هم به این طرف ماجرا بزنیم. در بسیاری از رمان‌ها هم تابستان نقشی مثبت دارد. برای مثال در رمان‌های «سرگذشت هکلبری‌فین» و «تام سایر». داستان در این دو رمان در دوران تعطیلی تابستانی مدرسه اتفاق می‌افتد و تمام آن شیطنت‌ها و سفرها و ماجراجویی‌ها از آن تابستان، یک تابستان مفرح می‌سازد یا حتی از همین نویسنده می‌شود به اثر «شاهزاده و گدا» اشاره کرد که در آن هم تابستان نقش مهمی دارد.
اتفاقا برخلاف‌ نمونه‌های خارجی از تابستان‌های وحشتناک که ذکر کردیم، اگر بخواهیم تابستان‌های خوشحال ببینیم و آدم‌هایی را ببینیم که مشکلی با تابستان داغ ندارند، باید سری به رمان‌ها و داستان‌های فارسی بزنیم. مثلا در قصه‌های مجید نقش پررنگ تابستان را در قسمت‌های مختلف می‌بینیم که برخلاف موارد قبلی تابستان آزارنده‌ای نیست حتی علی رغم مشکلاتی که مجید با آن دست و پنجه نرم می‌کند و یک سرش به تابستان مربوط می‌شود.
یا در مثالی دیگر بعضی کارهای نادر ابراهیمی مثل آتش بدون دود را می‌شود نام برد یا بیشتر آثار احمد محمود که در گرمای تابستان‌های اهواز می‌گذرد و خواننده، گرما حس می‌کند و با خواندن متن عرق می‌ریزد اما انگار شخصیت‌های داستان مشکلی با تابستان ندارند. البته در رمان‌های فارسی هم هستند آثاری که داستان‌شان در تابستان می‌گذرد و تابستانی تلخ را روایت می‌کنند اما واقعیت این است که تلخی داستان از خود تابستان نیست. مثل اثر «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد»
این مسأله برمی‌گردد به این که ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که زیاد تابستان داریم و با تابستان به یک هم‌زیستی رسیده‌ایم. برای همین مواجهه ما با تابستان با مواجهه نویسندگان روسیه فرق می‌کند. تابستان در رمان‌های ایرانی آزاردهنده نیست. در حالی که وقتی سفرنامه‌های نویسندگان غربی که به خاورمیانه یا خود ایران سفر کرده‌اند را می‌خوانیم، می‌بینیم همیشه از گرمای تابستان این منطقه و صاف بودن آسمان بالای سر این منطقه ناله می‌کنند و آزار می‌بینند.