تا آخرین نفس انقلابــی

حیدر رحیم‌پور‌ازغذی، روحانی مبارز و از نزدیکان رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز به دیار باقی شتافت

تا آخرین نفس انقلابــی

دیروز یک روحانی مجاهد و مبارز از میان ما رفت؛ کسی که تا پایان عمر انقلابی و مبارز باقی ماند. حیدر رحیم‌پور‌ازغدی از مبارزان انقلابی است که انقلابیگری را از جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت آغاز کرد، از سال 42 تا پیروزی انقلاب اسلامی همراه با مبارزه علیه رژیم پهلوی کنار حضرت امام(ره) بود و در چهار دهه گذشته در کنار و یار انقلاب اسلامی ایران بود و این سال‌های اخیر با فعالیت‌های سیاسی به‌همراه تشکل‌های دانشجویی و طلاب مشهد همراهی می‌کرد. او از سال‌های جوانی هم‌درس و رفیق مقام معظم رهبری در مشهد بود و این رفاقت تا پایان عمر حاج‌حیدر ادامه داشت. دیروز فرزندش حبیب رحیم‌پور‌ازغدی با این جمله «یا حضرت ابوتراب (ع) پدرم را سپردم به شما» در شبکه‌های اجتماعی، از درگذشت حاج‌حیدر خبر داد. او سال 1311 در مشهد متولد شده بود و ضمن مبارزات و فعالیت‌های انقلابی، در سال‌های دهه 70 مقالاتی در نشریات مختلف از جمله هفته‌نامه صبح می‌نوشت و نیز از او کتابی به یادگار مانده با عنوان «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» که درباره سیر تحول انجمن‌های دینی از شهریور ۱۳۲۰ تاکنون است. از حاج‌حیدر ازغدی و اندیشه‌ها و سلوکش، چند روایت در ادامه بخوانید که تا حدی سیمای این مرد همیشه انقلابی را ترسیم می‌کند.

زوج مبارز
حاج‌حیدر در سال‌های جوانی با حاجیه‌خانم فاطمه فکور‌یحیایی ازدواج کرد که او نیز از مبارزان و انقلابی‌های پرشور بوده است. او از سال‌های آغازین نهضت امام خمینی(ره) در عرصه مبارزه حاضر بوده و از تایپ و تکثیر اعلامیه‌های امام(ره) در 15 خرداد 42 گرفته تا آموزش مسلحانه و آمادگی چریکی و تشکیل بیمارستان‌های مخفی خانگی برای بیرون آوردن گلوله از بدن مبارزان فعالیت کرده است. فکور‌یحیایی در سال‌های منجر به پیروزی انقلاب با برگزاری روضه‌های خانگی در مبارزه سهیم بود. او در گفت‌وگویی که در وبگاه پسرش حسن رحیم‌پور آمده درباره انقلابیگری در کنار همسرش تعریف کرده بود: پرچم روضه را علنا بر سر کوچه می‌زدیم تا کار مخفی تلقی نشود. برای طرح فریب و عادی‌سازی هماهنگ کرده بودیم که مثلا سر فلان ساعت آنها از کوچه عبور کنند و هر بار یکی از خانم‌های عادی و غیر‌سیاسی را بفرستیم که گویی به‌طور اتفاقی، یک روضه‌خوان عابر را پیدا کرده و صدا زده است که چنانچه پلیس مداخله کرد، بگوییم این آقا را نمی‌شناسیم و یک روضه‌خوان عادی و اتفاقی است و این خانم هم که او را پیدا کرده یک خانم واقعا غیر‌سیاسی بود! در‌حالی‌که همه‌چیز از قبل برنامه‌ریزی شده بود. حاج‌آقا هم گفته بودند چنانچه از طرف پلیس و کلانتری زنگ زدند خود را به سادگی بزن و بگو من چیزی نمی‌دانم و روضه اربابم اباعبدا...(ع) است. از قضا از طرف دستگاه زنگ زدند و پرسیدند شما چه جلسه‌ای دارید؟ و من با تجاهل گفتم: بله روضه امام حسین(ع) است، بگویید خانم‌تان حتما تشریف بیاورند. یک‌بار هم یکی از آنان که همسر یک سرهنگ شهربانی بود، آمد و پس از استماع، مجلس را با سر و صدا به‌هم زد و تهدید کرد. این جلسات تا آغاز انقلاب، ادامه داشت و دیگر علنا سیاسی شده بود.

 جوان 80 ساله
حسن رحیم‌پور‌ازغدی در مطلب بلندی از پدرش نوشته و حاج‌حیدر را در همه ابعاد زندگی، استاد و الهام‌بخش خودش و سایر اعضای خانواده توصیف کرده است. در بخشی از این مطلب که در زمان حیات حاج‌حیدر نوشته شده، تشریح کرده است: به فضل خدا، روح بسیار جوان و شادابی دارند و هم‌اکنون هم به‌رغم بیماری‌های
80 سالگی و مشکلات روحی که در اثر برخی مسائل حاشیه‌ای پیش آمده، معمولا روزی 12-10 ساعت، نشسته‌اند و می‌نویسند و هرگز خسته یا مأیوس نشده‌اند. این از علائم قطعی ایمان معنوی و اخلاص در انگیزه است. نه از کف زدن و تشویق خوش‌شان می‌آید و نه از هُو کردن و تمسخر و مخالفت کسی ناراحت می‌شوند. به‌قدری جوانند که بنده را گاهی لیبرال و گاهی محافظه‌کار و گاه مرتجع لقب می‌دهند. این آقا، یک آدم مخصوصی تشریف دارند که هنوز هم وقتی به ایشان خیره می‌شوم، گاه تحسین و تعجّب، گاه لبخند شوق، گاه عصبانیت و غالبا دلتنگی شدید به من دست می‌دهد. گمان می‌کنم ایشان را بیش از ظرفیت خودم، دوست دارم.

 خواندن بینوایان واجب است
محمدصادق شهبازی از فعالان جنبش عدالتخواه دانشجویی که ارتباط نزدیک با مرحوم حاج‌حیدر رحیم‌پور‌ازغدی داشته، خاطراتش را مفصل نوشته که در بخشی از آن آمده است: خیلی از نسل ما عدالتخواهی را اول دهه 80 از روی نامه‌های حاج‌حیدر شناختند. از طلبگی تا بعد اجتهاد از وجوهات استفاده نمی‌کرد و کشاورزی می‌کرد. تا 10 سال پیش خودش با سن بالا سر زمین می‌رفت. تجربیاتش از تلاش‌های بیگانه و داخلی در نابودی کشاورزی را کتاب کرد تلخ‌ترین نوشته من. برای این‌که همه بخوانند با قیمت پایین و صرفه‌جویی در حاشیه و ... چاپش کرد. خانه‌شان از دهه‌های دور مرکز انقلاب بود. خیلی از بحث‌های شریعتی آنجا ضبط شد. جلسات شریعتی پدر و کانون نشر حقایق دینی. مباحثات گروه‌های مختلف. این شد که از چنین خانه‌ای امثال پسر شهیدش حسین و زبان گویای اسلام حسن رحیم‌پور بیرون آمد.
گفت خواندن بینوایان واجب است. برای این‌که توجه‌مان را بیشتر کند، گفت نماز اول وقت مستحب است. بعد که داشتیم می‌رفتیم بیرون گفت نروید، بگویید حیدر گفته نماز نخوانید!

رفاقت با رهبر
حیدر رحیم‌پور‌ازغذی از دوران جوانی با رهبر معظم انقلاب آشنا بوده و در مصاحبه‌های مکرر که برخی از آنها در سال‌های پایانی عمر ایشان انجام شده بود، بر این دوستی و رفاقت تاکید داشت و می‌گفت هر زمان که بخواهد می‌تواند آیت‌ا... خامنه‌ای را ببیند و با او گفت‌وگو کند.
او در درباره رهبر انقلاب گفته بود: می‌روم نماز بیت رهبری، ایشان که من را می‌بیند، دستم را می‌گیرد می‌رویم یک گوشه می‌نشینیم و صحبت می‌کنیم. آقای خامنه‌ای از نظر سنی هفت سال از من کوچک‌تر هستند. من با ایشان دوست صمیمی بوده و هستم و ایشان را کامل می‌شناسم. آقای خامنه‌ای یک عالم و روحانی متدین و متشرع است که اگر همه دنیا علیه‌اش باشد دست از حق و حقیقت نمی‌کشد و برای دفاع از حق از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کند. آقای خامنه‌ای پیرو واقعی مکتب امام صادق است. من هیچ‌وقت ندیدم ایشان حرفی بزند یا کاری بکند که برای خودش باشد یعنی همیشه سعی کرده طبق آموخته‌های خود از مکتب امام صادق(ع) عمل کند.
نمی‌توانم مشاهدات خود را انکار کنم و بگویم آقای خامنه‌ای روشنفکر نیست. نگاه روشن و فکر روشن ایشان برای همه ثابت شده است. آقای خامنه‌ای آن‌قدر روشنفکر است که روشنفکران ایران باید نزد ایشان درس روشنفکری بخوانند. خیلی قوی‌تر از این هستند که شما تصور می‌کنید. هر‌کسی بود نمی‌توانست این مدت با این‌همه مشکل و دشمن، این انقلاب را نگه دارد.