یک ویزیت سینمایی، بدون نسخه

نظرسنجی ویژه روز ملی سینما از کادر درمان؛ پزشکان و پرستاران چه فیلم‌هایی را دوست دارند؟

یک ویزیت سینمایی، بدون نسخه

آنهایی که عاشق و شیفته سینما هستند و سر زلفی با نگاتیو و این سال‌های اخیر فیلم دیجیتال گره زده‌اند، برای پاسداشت و میزان عشق و ارادت‌شان نسبت به ساحت سینما، کارشان با یک روز نامگذاری تقویمی به عنوان روز سینما راه نمی‌افتد و تقریبا هر روز سال، بساط عاشقی و شکرگزاری سینمایی پابرجاست. روز ملی سینما (21 شهریور) تنها می‌تواند بهانه‌ای برای یادآوری عشق بی‌پایان ما دوستداران سینما به این مدیوم جذاب و رویایی باشد. همچنین فرصت مغتنمی برای قدرشناسی از سینماگران و هنرمندان بزرگ تاریخ سینمای ایران که از حدود صد سال پیش تا امروز، کوشش کردند و فیلم‌های ماندگاری را به علاقه‌مندان فیلم و سینما هدیه دادند.در این دو سال که سینمای ایران، زیر سایه سنگین کرونا کمر خم کرده و نشان چندانی از شکوه و افتخارات و آثار ماندگار گذشته ندارد و حتی در گذران امور یومیه و معمولی و حرفه‌ای و معیشتی خود مانده و به دلیل سوگ‌ها و فقدان‌های متعدد و از دست رفتن برخی هنرمندان، مجالی برای جشن و شادی ندارد، نسبت سینما و کادر درمان پررنگ‌تر شد و سروکارشان بیشتر از قبل به هم افتاد. امیدواریم سینما و تلویزیون ایران که آثار موفقی چون چون کیمیا، پرستار شب، شیدا، نجات‌یافتگان، روزهای زندگی، روزگار قریب و... در این زمینه دارد، به زودی و بعد از ریشه‌کن‌شدن کرونا، بیشتر از قبل و در قالب آثاری جذاب و تاثیرگذارتر، ایثار و فداکاری کادر درمان را به تصویر بکشد. اما عجالتا ما به سهم و بضاعت خودمان و صرفا برای ادای دین و خسته نباشید به مدافعان سلامت، سراغ برخی از آنها (به نمایندگی از خیل عظیم پزشکان و پرستاران و کادر درمان در حوزه‌های مختلف) رفتیم تا بدانیم فیلم محبوب‌شان در سینمای ایران چیست و چرا. اطلاع از سلیقه سینمایی این عزیزان، برای ما که جالب بود و امیدوارم برای شما هم با شگفتی همراه باشد.

درخشان مثل «هامون»
دکتر محمدرضا هاشمیان، استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و فوق تخصص مراقبت‌های ویژه بیمارستان مسیح دانشوری از فیلم «هامون» (داریوش مهرجویی) به عنوان محبوب‌ترین فیلم خود در سینمای ایران نام می‌برد. او درباره دلایل این علاقه می‌گوید: یکی بحث توانمندی آقای خسرو شکیبایی است که به نظرم بهترین نقش خود را در این فیلم بازی کرد. خانم بیتا فرهی هم یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های خود را در این فیلم انجام داد. آقای عزت‌ا... انتظامی هم مثل دیگر فیلم‌هایش در «هامون» هم درخشید. فیلمنامه و دیالوگ‌های فیلم، یکی از مهم‌ترین نقاط قوت هامون است و فکر نکنم در سینمای ایران هیچ فیلم فلسفی و عرفانی به اندازه و اثرگذاری این فیلم وجود داشته باشد.
دکتر هاشمیان به لحاظ فنی هم درباره هامون توضیح می‌دهد: فلاش‌بک‌های فیلم بسیار تاثیرگذار است و به هیچ وجه بیننده را از مسیر فیلم خارج نمی‌کند. سکانس سردابه هامون، یکی از درخشان‌ترین صحنه‌های سینمای ایران است. برهم‌خوردن تطابق زمانی هم از دیگر موارد منحصربه‌فرد فیلم است، به ویژه آنجا که هامون، در خردسالی با علی عابدینی میانسال برخورد می‌کند، درحالی که این دو شخصیت در واقعیت، همسن و سال هستند.
یک «دونده» ارزنده
دکتر حمید سوری، متخصص اپیدمیولوژی ضمن آرزوی پایان اپیدمی کرونا، درباره فیلم محبوب خود در سینمای ایران می‌گوید: بهترین فیلم ایرانی که دیدم، «دونده» ساخته امیر نادری است. دلیلش هم این است که تکاپوی نوجوانی به نام امیرو را نشان می‌دهد که علی‌رغم این‌که تنهاست و حمایت نمی‌شود، ولی از هر فرصتی برای اول‌شدن در زندگی استفاده می‌کند و می‌کوشد که عقب نماند. او باوجود جثه کوچکی که دارد، با اراده‌ای مثال‌زدنی خیلی از مشکلاتش را پشت سر می‌گذارد یا حداقل خودش را به خودش ثابت می‌کند. به نظرم تلاش این شخصیت در فیلم خیلی ارزنده است و امید را در دل‌ها تقویت می‌کند. فیلم دونده بدون این‌که کلام زیادی داشته باشد، پر از صحنه‌های زیباست. من همیشه از دیدن این فیلم لذت می‌برم و احساس می‌کنم فیلم امیدبخش و غرورآمیزی برای کودکان و نوجوانان است که در سختی زندگی می‌کنند؛ کسانی که حتی در مقابل بیگانه ایستادگی می‌کنند و به هر شکل ممکن حقشان را می‌گیرند.
سینمای کیارستمی
وقتی از دکتر علیرضا ناجی، ویروس‌شناس بیمارستان مسیح دانشوری می‌خواهیم که از بهترین فیلمش در سینمای ایران بگوید، با خنده فراوان بیان می‌کند: بعضی فیلم‌های موردعلاقه من به سینمای قبل از انقلاب برمی‌گردد. اشکالی ندارد؟
ما هم می‌خندیم و از دکتر می‌خواهیم ملاحظه ما را هم داشته باشد و از علایق بعد از انقلابی‌اش هم بگوید. دکتر ناجی هم بعد از اشاره به فیلم‌های گوزن‌ها و سوته‌دلان و سریال دایی جان ناپلئون می‌گوید: خیلی فیلم‌های آقای عباس کیارستمی را دوست دارم. سریال‌های جدید را هم می‌پسندم و ما پیشرفت خوبی را در جذب بیننده داشتیم. زخم کاری، قورباغه و  می‌خواهم زنده بمانم از کارهای تاثیرگذاری بودند که بیننده‌ها را جذب کردند.
جذاب و خنده‌دار مثل «هزارپا»
آمنه آنتوتن، همان پرستار سرشناسی است که اوایل شیوع کرونا، مراسم عروسی‌اش را به تاخیر انداخت تا به درمان بیماران رسیدگی کند. حرکت ارزشمندی که با قدردانی رهبر انقلاب هم همراه شد. وقتی از او درباره فیلم محبوبش در سینمای ایران می‌پرسیم، می‌گوید: ما که دو سال است سینما نمی‌رویم، می‌توانیم در این نظرسنجی شرکت کنیم و اسم فیلمی را بگوییم؟
وقتی می‌گویم سینما هم در این مدت کرونا تقریبا تعطیل بوده و می‌توانید به فیلم‌هایی که قبلا دیده‌اید هم اشاره کنید، می‌گوید: من عاشق فیلم‌های کمدی هستم. دوست دارم وقتی سینما می‌روم حالم عوض شود و از مشکلات زندگی و کار فاصله بگیرم. با این‌که سنگینی کار ما در این دو سال کرونا بیشتر شده، اما قبلا هم فشار کاری داشتیم. برای همین ترجیح می‌دهم فیلمی ببینم که بخندم. بهترین فیلمی هم که قبل از کرونا در سینما دیدم، «هزارپا» بود؛ فیلم جذاب و خنده‌داری که رضا عطاران و جواد عزتی و بقیه بازیگرانش خیلی خوب بازی کردند.  
پیاده‌روی با سینما
حکایت دکتر مصطفی جلالی فخر، متفاوت از دیگر عزیزان کادر درمان است که در این گزارش سراغشان رفته‌ایم. او ضمن این‌که متخصص بیماری‌های داخلی است، انس و الفتی مثال‌زدنی با فیلم و سینما دارد و علاقه‌مندان جدی و پیگیر سینما، آقای دکتر را به عنوان نویسنده و منتقد فیلم هم می‌شناسند و حتما خواننده مطالب او در مجله «فیلم» و اخیرا «فیلم امروز» بودند و هستند. نام دکتر جلالی فخر به ویژه در این دو سال کرونایی بیشتر روی زبان‌ها افتاد و مردم بیشتری به خاطر خدمات پزشکی ایشان در مقابله با کرونا و درمان بیماران و مهم‌تر آگاهی‌بخشی‌های مفید و مدام در فضای مجازی با او آشنا شدند. دکتر جلالی‌فخر همچنین اخیرا خودش هم گرفتار کرونا شد که خوشبختانه بیماری را شکست داد. وقتی برای این نظرسنجی سراغ او رفتم، می‌دانستیم که نباید از یک منتقد فیلم، انتظار نام‌بردن از تنها یک فیلم را داشته باشیم. اما دکتر روی ما را زمین نمی‌اندازد و از دو فیلم محبوبش نام می‌برد: «به یاد آوردن سریع فیلم‌های خوب و متعدد راحت نیست، اما به شکل تصادفی و در این فرصت محدود، باید به فیلم «درباره الی» اشاره کنم که خیلی آن را دوست دارم؛ هم به دلیل مناسبات فیلم و هم روابط انسانی و هم تاثیرگذاری ماندگارش. حتی در میان فیلم‌های اصغر فرهادی هم این فیلم را بیشتر از بقیه دوست دارم. در میان فیلم‌های اخیر هم فیلم «آتابای» ساخته نیکی کریمی را دوست دارم، به همان دلایلی که «درباره الی» را دوست داشتم.»
دکتر جلالی فخر ادامه می‌دهد: «یکی از ملاک‌های شخصی خودم برای تاثیرگذاری فیلم‌ها این است که بعد از تماشای فیلم خوب، چند دقیقه و حتی یک ساعت پیاده‌روی کرده و راجع به فیلم فکر کنم. این دو فیلم (درباره الی و آتابای) این تاثیر را در من گذاشتند. به جز اینها، چند فیلم بهرام بیضایی و چند فیلم داریوش مهرجویی هم جزو آثار موردعلاقه‌ام هستند.»


از ملبورن تا مغزهای کوچک زنگ‌زده
دکتر صالحه تجلی، دکترای تخصصی پرستاری (NICU) که رشته تحصیلی‌اش نوزادان است، فیلم محبوبش در سینمای ایران را هم مرتبط با همین تخصص و تحصیلات نام می‌برد: «افزایش آگاهی عمومی در ارتباط با سلامت نوزادان همیشه برایم اهمیت داشته است. من فیلم سینمایی «ملبورن» (نیما جاویدی) را دوست دارم به دلیل این‌که جزو معدود فیلم‌هایی است که به سلامت نوزادان پرداخته و SIDS یا سندروم مرگ ناگهانی نوزاد را به عنوان یکی از چالش‌های مراقبت از نوزاد مطرح می‌کند و ریسک فاکتورهایش را تا حدی نشان می‌دهد. امیدوارم تلاش در جهت ارتقای آگاهی عمومی در جهت مراقبت بهینه از نوزادان افزایش پیدا کند و سلامت نوزادان امروز که پشتوانه سلامت فردای اجتماع ماست از سوژه‌های اهل سینما باشد. »
مرجان غمخوار، سوپروایزر بیمارستان الغدیر هم درباره فیلم محبوبش می‌گوید: «فیلم «عروس آتش» (خسرو سینایی) را خیلی دوست دارم. چون سراغ روایت سنت‌هایی رفته که دختران را گرفتار خودش کرده و آنها هیچ اختیار و امکانی برای مقابله با آنها ندارند. من که زمان گذراندن طرحم در خوزستان بودم، دخترانی را می‌دیدم که حق انتخاب ندارند و عشیره و قبیله برایشان تصمیم می‌گرفت. در آن لحظات هم این فیلم دوباره در ذهنم مرور می‌شد و به نظرم عروس آتش، بهترین و ماندگارترین فیلم ایرانی است.»
معصومه غلامی، از پرسنل مرکز اورژانس 1001 آمل محبوب‌ترین فیلم ایرانی را «شبی که ماه کامل شد» (نرگس آبیار) می‌داند و می‌گوید: درام خوب و داستان و بازی‌های عالی از دلایل این انتخاب هستند.
مهتاب روشن ضمیر، کارشناس آزمایشگاه در اصفهان هم درباره فیلم‌های محبوب خود می‌گوید: «من فیلم‌های «متری شیش‌و‌نیم» (سعید روستایی) و «مغزهای کوچک زنگ‌زده» را دوست دارم، چون قصه‌هایشان حقایق تلخی هستند و دردهایی که روایت می‌کنند را واقعا می‌شود حس کرد.