روایتی از مظلوم‌ترین شهدای دفاع مقدس

گفت‌وگو با سیدجعفر حسینی‌ودیق، غواص کربلای 4 که برای نوشتن خاطرات خود و همرزمانش دست به قلم شده و «میهمانان ام‌الرصاص» را منتشر کرده است

روایتی از مظلوم‌ترین شهدای دفاع مقدس

زمانی که دل دریایی‌شان را به آب می‌زدند تا از میهن دفاع کنند، نمی‌دانستند تا مدت‌ها در گوشه‌ای از تاریخ این دفاع مقدس، پنهان و رازآلود می‌مانند و مظلومیت‌شان مانند شهادت‌شان منحصربه‌فرد می‌شود. بازگشت‌شان به میهن پس از سال‌ها انبوهی از شور و احساسات را میان قشر عظیمی از مردم نسبت به شهدا برانگیخت حتی کسانی که سن‌شان به جنگ تحمیلی قد نمی‌داد. همین بازگشت شکوهمند یکی از همرزمانشان را ترغیب می‌کند دست به قلم شود تا درباره رشادت و دلاوری و مظلومیت‌شان بنویسد. سیدجعفر حسینی‌ودیق که یکی از جنس خودشان بود این‌بار رسالتش را با زنده کردن یاد و خاطره آنان ادامه می‌دهد و اسم کتابش را می‌گذارد: «میهمانان ام‌الرصاص». این کتاب به‌تازگی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است، به همین مناسبت با حسینی‌ودیق گفت‌وگو کردیم.

 چه اتفاقی باعث شد نوشتن خاطرات دوران دفاع‌مقدس را آغاز کنید؟
پس از اتمام جنگ، من هم مثل بسیاری از رزمندگان پرافتخار دفاع مقدس مشغول زندگی و سرم گرم کار و درس و دانشگاه شد تا خرداد 1394 که خبر دادند پیکر 175 غواص دست‌بسته عملیات کربلای 4 در راه است. اول باور نکردم اما در‌نهایت خبر درست از آب در آمد و این مهمانان به آغوش وطن برگشتند. تصمیم داشتم خاطرات و وقایع شهدای غواص را که زیاد به آن پرداخته نشده بود، بنویسم اما اولا قرار نبود زیاد به این موضوع پرداخته شود و از طرفی فرصت انجام این کار را نداشتم. این فرصت طلایی با آمدن این غواصان دست‌بسته فراهم شد و از خدا خواستم کمک کند تا خاطراتی که از آن دریادلان و انسان‌های ناب داشتم، بنویسم.
گویی زمان در آن نقطه برایم ایستاد. خودم نیز هرجا بودم همان‌جا ایستادم. ایستادم و خودم را بازخواندم: «من کی‌ام؟ از کجا آمده‌ام؟ چه دیده‌ام؟ چه شنیده‌ام؟ اینها که هستند؟...» هر‌بار که این خبر برایم تکرار می‌شد، از جا کنده می‌شدم و به دوردست‌ها می‌رفتم؛ دوردست‌های آشنا: به لب کارون، خیّن، نقطه رهایی، اروند و ام‌الرصاص.
مترصد فرصتی بودم که نوشتن خاطرات را آغاز کنم. شهریور سال 94 دچار یک حادثه شدید شدم و خدا یک عمر دوباره به من بخشید و مجبور شدم یک ماه در بیمارستان و  هشت ماه در منزل استراحت کنم و این فرصت طلایی به‌وجود آمد. راضی بودم به رضای او. «اَلخَیرُ فی ما وَقَع». در این مدت بچه‌های جبهه و جنگ یکی ‌یکی خبردار می‌شدند و به عیادتم می‌آمدند. هر روز زمان ملاقات دوروبرم شلوغ می‌شد. هر یک از این بچه‌ها نکته‌ای می‌گفت و خاطره‌ای در ذهنم زنده می‌شد. چندی در بیمارستان ماندم و بعد به منزل رفتم. من که فرصت سر خاراندن نداشتم، باید روزهای طولانی خانه‌نشین می‌شدم و استراحت می‌کردم و این بود آن فراغتی که حاصل آمد. در این فراغت، به‌صرافت افتادم خاطراتم را از سال‌های جنگ بنویسم. فرزند ارشدم، سیدمهدی، کاغذ و قلم آورد و از هفتم مهر 1394 شروع کردم به نوشتن و حاصلش شد «میهمانان ام‌الرصاص».
 کتاب، فقط خاطرات است یا جذابیت داستانی هم دارد؟ غیر از خاطرات خودتان از چه منابعی استفاده‌کردید؟
 این کتاب بیشتر شامل خاطرات خودم است که در آن دوران اتفاق افتاده اما به‌نظرم کتاب جذابیت داستانی هم دارد و مطالب آن بکر و غیرتکراری است. من به خاطرات خودم اتکا نکردم و از حدود 60 نفر از هم‌رزمان دوران جنگ تحمیلی که در قید حیات هستند برای بیان دقیق‌تر و کامل‌تر خاطرات و وقایع کمک گرفتم. محور اصلی کتاب دوره آموزشی قبل از عملیات کربلای 4 و خود این عملیات است.
برای رسیدن به برخی اطلاعات و جزئیات خاطرات راه سختی پیمودم. حدود 30 سال از وقایع گذشته بود و ذهنم یاری نمی‌کرد همه‌چیز را کامل به یاد بیاورم. از سوی دیگر به بسیاری از دوستانم دسترسی نداشتم. هریک در شهر و استانی بودند. نه شماره‌ای در کار بود و نه آدرسی. اسم کوچک بعضی‌ها در خاطرم بود و بعضی‌ها را هم به چهره می‌شناختم اما اسم‌شان یادم نبود.
برای شروع، دنبال سه چهار نفر از هم‌رزمان غواص تبریزی‌ام گشتم. وقتی سیدمحمد میرمهدیزاده، دوست هم‌محله‌ای‌ام را پیدا کردم، با شماره تلفنی که در اختیارم گذاشت پایم به زنجان، شهر غواصان دریادل و خط‌شکن باز شد. با سفر به آنجا گروهی از هم‌رزمان غواصم در گردان ولیعصر(عج) را پس از 29 سال دیدم. همچنین موفق شدم شماره تلفن بسیاری دیگر از دوستانم را به‌دست بیاورم و با تعدادی از آنها ارتباط برقرار کنم.‌ از دستاوردهای گرانبهای دیگر سفر به زنجان، تهیه گنجینه‌ای از عکس‌های غواصان گردان حضرت ولیعصر(عج) در دوره آموزشی و عملیات‌های کربلای 4 و 5 بود. بعد از یافتن سرنخ‌هایی از دیگر هم‌رزمان غواصم، تعدادی از غواصان جان‌برکف عملیات‌های کربلای 4 و 5 را در شهرهای مختلف پیدا کردم و خاطرات را با هم مرور کردیم. در این دیدارها، خاطرات فراموش‌شده دوباره جان گرفت.
 محورهای اصلی نگارش خاطرات در این اثر چه بود؟
دامنه خاطرات بسیار گسترده بود. می‌توانستم بیش از این حجم ارائه کنم اما با توجه به اهمیت موضوع و وزنی که عملیات‌های کربلای 4 و 5 در تاریخ دفاع مقدس دارد، نقطه ثقل خاطرات را بر این دو عملیات قرار دادم. گرچه مقدمات و حواشی مختلفی نیز ذکر شده است که به‌نظرم برای آشنایی مخاطب با زمینه‌های زندگی فردی و اجتماعی بنده به‌عنوان راوی ضروری است.‌ ابتدا مختصری درباره زندگی خودم و مراحل رشد و تربیت اجتماعی و سیاسی‌ام آورده‌ام. سپس به نحوه آشنایی‌ام با جبهه و ورود به میدان نبرد پرداخته‌ام. روایت مقطع پذیرش قطعنامه 598 و عملیات مرصاد نیز پایان‌بخش خاطرات است.‌
 ماندگارترین خاطره‌ای که از دوران دفاع مقدس دارید، چیست؟
واقعیت این است من با این خاطرات زندگی می‌کنم؛ خاطرات انسان‌هایی که هیچ جای تاریخ تکرار نخواهند شد. این صحنه‌ها هیچ‌وقت از ذهن آدم پاک نمی‌شود. حماسه و ایثارگری این انسان‌های پاک هیچ‌گاه از ذهن ما پاک نمی‌شود. سعی کردم در این کتاب زندگی در جبهه را بازگو کنم و صرفا روایت عملیات و شهادت نیست. اتفاقات طنزی که پیش می‌آمد را هم در این اثر آورده‌ام و سعی کردم هیچ جنبه‌ای از زندگی عادی ما در این دوره مغفول نماند. امیدوارم این روایت‌ها بتواند گوشه‌ای از رشادت‌های خالصانه رزمندگان اسلام را برای مخاطب بازنماید. همچنان خود را مدیون شهدا و رزمندگان بی‌ادعای اسلام می‌دانم و بازهم خواهم کوشید در این مسیر خدمت کنم.

چرا ام‌الرصاص مهم است؟
جزیره ام‌الرصاص یکی از جزایر اروندرود است که شاهد چند عملیات بزرگ در طول سال‌های جنگ تحمیلی بوده است. این جزیره که به‌عنوان یکی از جزایر استراتژیک عراق همواره جزو برخی محورهای عملیاتی رزمندگان دفاع مقدس قرار می‌گرفته، شاهد شهادت بسیاری از رزمندگان بوده است. عملیات کربلای ۴، عملیات والفجر ۸ و تک ایذایی والفجر ۸ در منطقه ام‌الرصاص به عنوان بخشی از عملیات‌های آبی-خاکی جنگ، مورد توجه بوده و ام‌الرصاص را نیز درگیر کرده است.
طرح حمله ام‌الرصاص به‌منظور فریب دشمن در آن منطقه ریخته و در ۱۵ بهمن سال ۱۳۶۴ این عملیات انجام شد. لشکر ویژه شهدا، تیپ ۲۱ امام رضا(ع) و لشکر ۴۳ قدر از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و لشکر  ۷۷ ثامن خراسان از ارتش جمهوری اسلامی ایران خود را آماده حمله به منطقه عملیاتی ام‌الرصاص کرده و به سمت مواضع دشمن در این منطقه یورش بردند. این عملیات نقش اساسی در پیروزی ایران در فتح فاو داشت و فقط در این عملیات حدود ۶۰ غواص به شهادت رسیدند.
اهمیت کتاب «میهمانان ام‌الرصاص» در این است که کتاب‌ها، فیلم‌ها و آثار هنری که درباره جنگ توليد شده‌اند در آنها کمتر به عملیات متکی به حضور غواصان پرداخته شده، به استثنای چند نمونه و از حضور همراه با رشادت و مظلومیت بسیاری از این رزمندگان زیر آب‌ها کمتر خوانده، دیده و شنیده‌ایم. کتاب «میهمان ام‌الرصاص» خاطرات خودنوشت «سیدجعفر حسینی‌ودیق» غواص جانباز هشت سال جنگ است که می‌توان به عنوان روایتی از تاریخ شفاهی جنگ و انقلاب به سراغ آن رفت و از آن استفاده برد. «میهمان ام‌الرصاص: خاطرات خودنوشت غواص جانباز لشکر ۳۱ عاشورا» علاوه بر ذکر ماجراهای بسیاری از عملیات‌هایی که غواصان جنگ در آنها حضور داشتند، به ماجراهای روزها و سال‌های آغازین انقلاب در منطقه آذربایجان و شهر تبریز نیز پرداخته که در کنار عکس‌های کتاب، به متن اثر، قوام و اهمیت دوچندانی داده است.
کتاب میهمانان ام‌الرصاص خاطرات خودنوشت سیدجعفر حسینی‌ودیق در ۳۹۲ صفحه و در
1250 نسخه از سوی انتشارت سوره مهر منتشر شده است.