تولید کتاب برای نابینایان متولی ندارد

مسؤول بخش نابینایان کتابخانه حسینیه ارشاد در گفت‌وگو با جام‌جم

تولید کتاب برای نابینایان متولی ندارد

نابینایان و کم‌بینایان تحصیلکرده یکی از مخاطبان اصلی حوزه کتاب کشور هستند که به‌رغم رشد جمعیتی در سال‌های اخیر، همچنان با مشکلاتی از قبیل کمبود منابع مناسب‌سازی شده و نبود شیوه‌هایی برای دسترسی آسان به این منابع مواجه هستند. روایت یک نابینای کتاب‌دوست که سال‌ها به طور مستقیم با فضای پر فراز و فرود تولید و توزیع کتاب‌های ویژه نابینایان مأنوس بوده و دغدغه‌های مخاطبان این حوزه را به‌خوبی درک کرده، بیانگر آن است که این حوزه در حال حاضر متولی مشخصی ندارد. پرستو ولدخان، مسوول بخش نابینایان کتابخانه حسینیه ارشاد، 100روز پس از شکل‌گیری دولت سیزدهم و در هفته کتاب و کتابخوانی، خواسته‌های کتابی مغفول مانده زیادی را به نمایندگی از نابینایان تحصیلکرده کشور، روی میز دولتمردان گذاشته است. گفت‌وگوی ما را با او بخوانید.

به‌عنوان یک نابینای تحصیلکرده و کتاب‌دوست که سال‌ها به طور مستقیم در حوزه تهیه و توزیع کتاب برای نابینایان فعالیت داشته‌اید، در خصوص ضرورت تهیه کتاب‌های ویژه این جامعه برایمان بگویید.  
 مقوله کتاب و کتابخوانی برای نابینایان از دو جهت بسیار مهم و حیاتی است. اول این‌که تعداد افراد نابینای تحصیلکرده بسیار زیاد است و از نظر آماری، نابینایان و کم‌بینایان، تحصیلکرده‌ترین قشر در جامعه معلولان هستند که حتی تا بالاترین سطوح ادامه تحصیل می‌دهند. در بسیاری موارد، نابینایان به عضویت هیات‌علمی‌ دانشگاه‌ها در می‌آیند یا در مشاغلی که به تحصیلات بالا نیاز دارد مشغول می‌شوند و طبیعتا به منابع اطلاعاتی روزآمد نیاز مطالعاتی جدی دارند. جامعه نابینایان تحصیلکرده به بسیاری از کتاب‌های تخصصی در حوزه‌های فنی، ریاضی و... دسترسی ندارند و این کتاب‌ها را شاید فقط در صورتی که انگلیسی و به صورت الکترونیک باشند می‌شود با ترفندی خواند. این نقیصه باعث شده نابینایان فقط بتوانند  به سمت رشته‌های علوم انسانی و مثلا حقوق بروند حال آن‌که اگر به منابع مورد نیاز تخصصی دسترسی داشته باشند چه بسا نوابغی در حوزه‌های ریاضی و فیزیک از میان این افراد خواهیم داشت. بحث دیگر، غنی‌سازی اوقات فراغت است. از آنجا که نابینایان و کم‌بینایان امکان پرداختن به بسیاری از فعالیت‌ها از قبیل بازی، باشگاه، نقاشی و... را ندارند و اصولا این شیوه‌ها در دسترس‌شان نیست، باز هم مقوله کتاب و کتابخوانی برایشان اهمیت ویژه‌ای دارد و از قدیم همین یک شیوه در دسترس‌شان بوده تا نیاز تفریحی و اطلاعاتی‌شان را پاسخ دهند.
 متولی مشخص تولید و توزیع کتاب برای نابینایان کدام نهاد است؟
شاید برای شما جالب باشد بدانید تولید کتاب برای نابینایان در کشور ما هیچ متولی خاصی ندارد. زمانی مؤسسه رودکی ذیل معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی عهده‌دار این کار بود اما متأسفانه سال‌ها پیش به بخش خصوصی واگذار و از حیطه مدیریت دولتی این مؤسسه خارج شد. حال آن‌که این مقوله مهم که آنچنان هم درآمدزا نیست به یک متولی مشخص نیاز دارد که ترجیحا باید دولتی و نه صرفا تحت‌نظر سازمان بهزیستی باشد. یعنی مثلا در وزارت ارشاد یا وزارت علوم باید بخشی را به این مقوله اختصاص دهند، چون امروز علاوه بر مشکلات شدید مالی برای تولید و توزیع این کتب، با شکاف‌های عمیق قانونی هم مواجه‌ایم.
 در حال حاضر کتاب‌های ویژه نابینایان به چند صورت در دسترس‌شان قرار دارد؟
کتاب برای نابینایان عمدتا به سه شیوه در دسترس است: بریل، گویا و کتاب‌های الکترونیکی از طریق اپلیکیشن‌های ارائه‌دهنده کتاب صوتی. البته شیوه دیگر هم هست که متن اسکن شده کتاب‌ها را با استفاده از OCRهای خودشان یا همان نرم‌افزار متن‌خوانی‌ای که برای تشخیص و بازیابی الفبا و نوشته‌های دستنویس یا تایپ‌شده طراحی شده است که می‌شود آن را در بخش سوم گنجاند.
 آموزش خط بریل به عنوان خط ویژه نابینایان و تولید کتاب با این شیوه در چه وضعیتی است؟
نابینایان خواندن و نوشتن را با بریل یاد می‌گیرند. در واقع کتاب بریل برایشان حکم کتاب کاغذی را دارد و هیچ گزینه‌ای نمی‌تواند جایش را بگیرد اما به‌رغم این‌که امروز تکنولوژی‌های جدیدی مانند تایپ با کامپیوتر برای نابینایان وجود دارد متاسفانه در کشور ما به‌ویژه در آموزش و پرورش اهمیت زیادی برایش قائل نیستند که این یک نقیصه و خلا بزرگ برای جامعه نابینایان است. من با معلمان مدارس صحبت کرده‌ام.
به گفته آنها به بچه‌هایی که کم‌بینا هستند خط بریل آموزش داده نمی‌شود درحالی‌که در گذشته به همه بچه‌های نابینا و کم‌بینا بریل یاد می‌دادند اما امروز ظاهرا خانواده‌ها تمایل ندارند فرزندشان خط بریل یاد بگیرد. این تمایل‌نداشتن قابل درک است چون خانواده نمی‌خواهد خط فرزندشان با بقیه متفاوت باشد و به‌جای خودکار، لوح و قلم دست بگیرد یا با ماشین تایپ بریل کار کند. این درک شدن البته به معنی محق بودن خانواده‌ها نیست. پس یا باید خانواده‌ها را توجیه کرد یا از آنها نظرخواهی نکرد. چون آنها مقتضیات، نیازها و ضروریات واقعی یک کودک نابینا و کم‌بینا را نمی‌دانند. هرچند مشکل ذاتی خط بریل، حجیم‌بودن و هزینه‌بر بودن تولید و نگهداری این کتاب‌هاست اما برخی موضوعات را مخاطبان ترجیح می‌دهند با کتاب بریل بخوانند؛ موضوعاتی مانند شعر و نص قانون برای آنهایی که حقوق خوانده‌اند و به دلیل کار تخصصی‌شان مدام با این نص سر و کار دارند، یا برخی کتاب‌های کودکان و نوجوانان به دلیل این‌که تازه خواندن و نوشتن را یاد گرفته‌اند و به متونی برای خواندن و تمرین نیاز دارند، به‌صورت بریل است. مشکل اساسی دیگر در تولید کتاب‌های بریل این است. آیا ناشر مایل به همکاری است و فایل متنی کتاب‌ها را در اختیار تولیدکنندگان قرار می‌دهد یا نه. چون این کتاب‌ها بر اساس فایل متنی و مناسب‌سازی‌های نرم‌افزاری انجام می‌شود تا بتوان از آن چاپ بریل گرفت. این وابستگی زیاد به ناشران برای تأمین خوراک کتاب‌های بریل باعث شده برخی از ناشران صاحب‌نام که کتاب‌های خوبی هم دارند همکاری لازم را نداشته باشند و ناشران درجه 2 و 3 بیشتر همکاری کنند. برای نمونه امروز نسخه‌ای از شاهنامه، مثنوی و غزلیات شمس به بریل تبدیل شده که جزو مغلوط‌ترین و بازاری‌ترین نسخه‌هاست و ارزش آنچنانی ندارند. بر همین اساس کتابخانه‌ها مجبورند از همان نسخه‌های بازاری استفاده کنند درحالی‌که ادبیات رشته‌ای است که بسیاری از نابینایان به پژوهش در این زمینه علاقه دارند یا این رشته تخصصی‌شان برای تدریس و تحصیل است.
 قصه تولید کتاب‌های ویژه نابینایان از گویا تا دیجیتال چه فراز و فرودهایی را طی کرده و امروز در چه نقطه‌ای ایستاده است؟
اجازه دهید بگویم قصه غم‌انگیز کتاب گویا ... . این شیوه از سال‌ها پیش یکی از مهم‌ترین و در دسترس‌ترین امکان‌ها برای نابینایان بود. تا زمانی که کتاب‌های گویا به‌صورت آنالوگ (اوایل روی نوار ریل و بعد نوار کاست) تهیه می‌شد، تولید و نگهداری‌اش محدود و هزینه‌بر بود و برای پخش هم به کاست‌پلیر نیاز بود. به این شیوه 20 تا 30 صفحه کتاب را می‌شد روی یک نوار کاست ضبط کرد و برای یک کتاب 600صفحه‌ای به چندین نوار کاست احتیاج بود. بنابراین زمانی که ما دانشجو بودیم (اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80) فکر این‌که یک نابینا بتواند برای خودش یک کتابخانه شخصی کوچک داشته باشد نزدیک به رویا بود. در بهترین حالت ما می‌توانستیم 15-10 عنوان از کتاب‌های تخصصی رشته خودمان را روی کاست تکثیر کنیم و همان هم بالغ بر 300-200 کاست می‌شد. بنابراین عمده استفاده بچه‌های نابینا از کتاب‌های صوتی این بود که از کتابخانه‌ها امانت می‌گرفتند. از طرفی به دلیل همین محدودیت‌ها شنونده این کتاب‌ها عمدتا نابینایان بودند و آرام آرام در کتابخانه‌های خاص نابینایان ضبط، آرشیو و امانت داده می‌شدند. تا این‌که از حدود 20 سال پیش کم‌کم ضبط و پخش این کتاب‌ها دیجیتال شد.
 با توجه به تجربه و تخصصی که در این سال‌ها کسب کرده‌اید، تولید کتاب‌های الکترونیک در اپلیکیشن‌های مختلف تا چه حد توانسته نیازهای واقعی و محدودیت‌های نابینایان در دسترسی به منابع را رفع کند؟
عرضه کتاب‌های الکترونیک و همچنین صوتی امروز در اپلیکیشن‌هایی مانند فیدیبو، نوار، کتابراه، واوخوان، طاقچه و ... امکان بسیار خوبی است که هزینه مالی و زمانی برای دسترسی عموم به کتاب را کاهش می‌دهد اما امروزه ضوابط و پروتکل‌های بین‌المللی در طراحی یک اپلیکیشن و وبسایت وجود دارد که اگر رعایت شوند این فضاها برای معلولان یا افراد با نیازهای ویژه دسترس‌پذیرتر می‌شوند اما لازمه‌اش این است که طراحان این فضاها اصولا چنین دغدغه‌ای داشته باشند. بر همین اساس اگر به‌صورت قانونی یا دست‌کم یک عرف و فرهنگ غالب بتوانیم رعایت این ضوابط را جا بیندازیم، امکان استفاده بهینه از این فضاها مانند وبسایت‌ها و اپلیکیشن‌های خارجی برای معلولان هم مقدور می‌شود.متأسفانه در حال حاضر این رویکرد اساسا وجود ندارد حال آن‌که چنین کارهایی کوچک، کم‌هزینه و حتی بی‌هزینه است. به عقیده من این یک مشکل جدی برای استفاده بهینه نابینایان و کم بینایان از این محصولات است که اگر رفع شود، یقینا نابینایان و کم‌بینایان از پر و پا قرص‌ترین مخاطبان این اپلیکشن‌ها و وبسایت‌ها خواهندشد. ضمنا بسیار مفید خواهدبود اگر آموزش و پروش و دیگر فضاهای آموزشی استفاده از این اپلکیشن‌ها، وبسایت‌ها و کتاب الکترونیک را به افراد کم‌بینا و نابینا به خصوص به افرادی که سن‌شان بالاتر است و از شیوه‌های سنتی استفاده کنند، آموزش دهند.
 با توضیحات شما باید تولید کتاب‌های دیجیتال را یک انقلاب واقعی دانست چون دسترسی تمام مردم و به ویژه نابینایان را به تنوع بالایی از کتاب‌ها مقدور کرده‌است.
 بله. بی‌شک تولید کتاب دیجیتال یک انقلاب واقعی و البته یک تیغ دو لبه بود. تولید و تکثیر این کتاب‌ها بسیار کم‌هزینه بود و تقریبا بدون محدودیت و به راحتی می‌شد فایل‌های متنوع، انعطاف‌پذیر و مبتنی بر فصل‌بندی کتاب‌ها را تولید کرد. با این انقلاب بدون هیچ هزینه‌ای می‌شد بی‌نهایت کتاب‌ها را کپی و تکثیر کرد و نابینایان حالا می‌توانستند با یک‌هارد اکسترنال تعداد زیادی کتاب برای خودشان در یک فضای کوچک داشته باشند. کتابهای صوتی که با شیوه‌های جذّاب تولید می‌شد، به رسانه‌ای جذّاب تبدیل شده و با هر پلیری در هر فضا و شرایطی قابل شنیدن بود. به این ترتیب علاوه بر نابینایان افراد بینا هم رغبت نشان دادند چون مردم ترجیح می‌دهند زمان‌های هدر رفته در ترافیک، اتوبوس و مترو یا در حین انجام کارهای یدی و خانگی این کتاب‌ها را بشنوند. امروزه مؤسسات زیادی به این عرصه ورود کرده و این محصول فرهنگی قابل خریدو فروش شده و با افزایش روزافزون تعداد شنوندگان، گویندگان حرفه‌ای هم به کار اضافه می‌شوند. این اتفاق اما برای نابینایان لبه‌ای دارد که موضوع را مخاطره‌آمیز و سخت کرده چون حالا ناشران احساس خطر کرده‌اند و نگران هستند فروش‌شان بیش از پیش تحت تأثیر قرار بگیرد و با گرانی کاغذ و کتاب، کاهش اقبال مردم به کتابخوانی، این ترس بیشتر شده‌است. بر همین اساس ناشران به تولیدکنندگان کتاب صوتی و موسساتی که برای نابینایان تولید می‌کنند اعتراض کردند. واقعیت این است که تولیدکنندگان بازاری، نهایتا با ناشران کنار می‌آیند اما چون تولید کتاب برای نابینایان عمدتا این محصولات در موسساتی تولید می‌شده که بودجه ویژه‌ای نداشته‌اند و به نوعی با ایده مسؤولیت اجتماعی اجتماعی و اخلاقی و به دور از توقع برگشت هزینه برای نابینایان کار می‌کردند، به تعارض منافع با ناشران برخوردند. به عقیده من در این میان همه ذی حق هستند چون هم نابینایان حق دارند از منابع روزآمد استفاده کنند، هم ناشران حق دارند نگران کپی شدن و کاهش فروش باشند و هم مؤسساتی که سال‌ها با حس مسؤولیت اخلاقی کار کرده‌اند دوست ندارند برچسب دزد بخورند. این موسسات حتی توقع قدرشناسی دارند اما ناشران آنها را به خاطر تعدی به حقوق ناشران، مذمت می‌کنند.
 به عقیده شما چه راهکاری می‌تواند غائله را ختم و در عین حال منافع هر سه ضلع مثلث ذی حقان را تامین کند؟
به نظر من تنها راه خاتمه این دعوا این است که دولت وارد عرصه شود و متولی خاصی برای این مقوله در وزارت ارشاد تعیین شود؛ متولی‌ای که بتواند شاخص‌هایی تعیین کند که مبتنی بر آن به مراکز مشخص و ذی‌صلاح برای تولید کتاب‌های مورد نیاز جامعه نابینایان مجوز یا حتی یارانه بدهند تا بتوانند حقوق ناشران را بپردازند. یا این‌که خود ناشران به شیوه‌ای حمایت شوند که خودشان کتاب‌ها را برای نابینایان مناسب‌سازی کنند یا به صورت پیمانکاری کار را به این موسسات بسپارند. متاسفانه امروز ماجرا بسیار بغرنج شده و بچه‌های نابینا با محدویت منابع مواجه شده‌اند؛ چون بسیاری از کتابخانه‌ها به دلیل اعتراض ناشران، کارشان محدود شده یا دیگر اصلا تولید نمی‌کنند. متأسفانه واگذار کردن مؤسسه رودکی به بخش خصوصی به نوعی شانه خالی کردن دولت از مسؤولیتش در قبال شهروندان معلول بود. همه جای دنیا حتی کشورهایی که پایه اقتصادشان خصوصی و سرمایه‌داری است، کتابخانه‌های ویژه نابینایان و خدمات این چنینی برای معلولان بر عهده دولت‌هاست. ناگفته نماند ما در زمینه تولید کتاب بریل برای کودکان و نوجوانان باید بسیار فقیریم. و مراکز محدودی از جمله کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان کتاب‌های محدودی را بریل کرده است. خوشبختانه کتاب‌های کودکان کم حجم هستند به خصوص اگر مصور هم باشند و تولید، نگهداری و عرضه‌شان هم کم‌هزینه‌تر است ضمن این‌که کودکان نابینایی که تازه خواندن و نوشتن را شروع می‌کنند به محتوای غیردرسی نیاز دارند تا هم با کتاب مأنوس شوند و هم مهارت‌های خواندن و نوشتن شان تقویت شود.
در عین حال اگر ایران به معاهده مراکش بپیوندند شاید بتوان گفت یکی از بهترین راه‌ها برای خروج از مخصمه تعارض منافع با ناشران را در پیش گرفته‌ایم؛ چون این معاهده ملاحظات و قوانینی برای تسهیل دسترسی افراد با نیازهای ویژه (نابینایان و کم‌بینایان) به منابع اطلاعاتی ایجاد کرده و نماینده ایران هم در زمان تصویبش حضور
داشته‌ است.‌