درباره حضور تیمملی فوتبال در جامجهانی و طرفداری تا پایجان
میمیرم برات
برخلاف جمله کلیشهای بحث را سیاسی نکنید، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد سیاسی است.امسال اما فوتبال و جام جهانی۲۰۲۲ گل درشتترین اتفاق سیاسی ایران شد. شاید تا همین چند ماه پیش اگر کسی میگفت قرار است در آینده نهچندان دور یک عده ایرانی از باخت تیم ملی کشور خوشحال شوند به عقلش شک میکردیم اما شد. هنر، ورزش، دین و خیلی چیزهای دیگر سیاسی است و مال همین یکی دو روز هم نیست. از المپیک تابستانه ۱۹۳۶ برلین که با سیاسی بازی به نفع نازیها تمام شد تا نگاه نژاد پرستی آلمانها را در چشم جهان بزرگ کنند بگیر تا دعوای دیرینه تیم بارسلونا و رئال مادرید به خاطر موقعیت جغرافیایی خودمختار کاتالونیا و کشتار مردم و ناامنتر شدن فلسطین دقیقا قبل از هرواقعه ورزشی خصوصا جامهای جهانی به خاطر کمرنگ شدن بحث رسانه و سکوت خبری آن، نشان دهنده این است که همه چیز سیاسی است و فوتبال هم!
راه دور نرویم. در المپیک سال ۱۹۳۶ بهخاطر فضای ملتهب دنیا و دشمنی هیتلر با یهودیان و البته کشور آمریکا، یهودیان این کشور خواستار تحریم این دوره از بازیها بودند. نه تنها آمریکا بلکه اسپانیا هم چون در رأیگیری موفق به میزبانی مسابقات نشده بود خودش برای خودش یک سری مسابقات راه انداخته بود که البته بهخاطر جنگ داخلی دراین کشور نصفه نیمه ماند. خلاصه تحریم کردن سیاسی مسابقات ورزشی چه با ترفندهای رسانه معاند و اشخاصی مثل مسیح علینژاد چه با استراتژیهای سیاسی مثل خط خوردن اسم روسیه از رقابتهای جام جهانی امسال بهخاطر جنگ با اوکراین یک قصه قدیمی است.خیلیها دلشان میخواست ایران هم مثل روسیه، جام جهانی۲۰۲۲ را از دست بدهد و کم هم بهخاطر دعوای داخلی دشمن خارجی را خوشحال نکردند اما باهمه این تفاسیرایران به قطر رفت و آقای اینفانتینو هم در نشستهای خبری خوب از خجالت جو متشنج حواشی حضور تیم ملی کشورمان درآمد. در روزهایی که از اسرائیل و آمریکا بگیر تا آقای مکرون که در اروپا به دیکتاتوری معروف است دل به دل هجمههای رسانهای علیه ایران میدهد این حضور در بزرگترین رقابت جهانی فوتبال خودش یک برد محسوب میشد.
من ببازم تو نبردی
قلمدوش کردن کشتی گیران و وزنه برداران مخصوصا رضا زاده روی شانههای مردم یا استوری و پستهایی که مردم برای حسن یزدانی گذاشتند تا برای باخت دلداریاش بدهند یا کارناوال بوق و ترافیک بعد از بردهای تاریخ ساز ورزشی، همه باعث نشتی احساسات ته نشین شده مردم میشود. اتفاقی که همیشه یک مدل از همدل کردن جامعه باهمدیگر محسوب میشود اما امسال آسمان و مه و خورشید و فلک در کار بودند که نگذارند ایران یکپارچه تیم ملیاش را تشویق کند و برایش آیتالکرسی در تلویزیون فوت کند. همه ما میدانیم خوشحالی و انرژی مثبت و دعای دسته جمعی بی برو برگرد به مقصدش میرسد و اثرش را میگذارد اما امسال همه در دلمان ولوله بود و چشممان روی گلهای خورده شده از انگلیس و عدد شش قفل و اشکی. اما دلمان به دوگلی که طارمی وسط دروازه زد و موقعیت خوبی که سردار آزمون ایجاد کرد و به دست دروازهبان و تیرک خورد، خوش شد. گرچه خوشحالی به نام ما نشد و صدای بوق خوشحالی عدهای از باخت ایران را میشنیدیم اما آدمیزاد باامید زنده است و ماهم دلمان خوش به خوشحالی نتیجه بازی با ولز و آمریکا.
بازنده واقعی
خیلی وقتها بازنده بودن به نتیجهاش نیست. آدم خودش، هویت وشرافتش را باهم یکجا میبازد.خیلی باختها هم هستند که اولش معلوم نمیشود چقدر از دست دادهای. باید زمان بگذرد و شاید به دیار باقی بشتابی و بعد تازه دو زاریت بیفتد که اگر انتخاب نکرده بودی که ببازی، مسیر زندگیات چطور رقم میخورد. ما امسال حتی پیش از بازیهای جام جهانی، بازنده کم نداشتیم. آدمهایی که یک روز وسط زمین بازی بردهای بزرگی را رقم میزدند از علی کریمی و علی دایی و بعضی فوتبالیستها بگیر تا مربیان و ورزشکاران حوزههای دیگر که با سوگیریهای ضدمیهنیشان، امسال چهره خود را پیش خیلی از مردم باختند. درمقابل اما کیروش آن ور آبی، خواسته یا سفارش شده خوب هوای تیم ملی و مردم ایران را داشت و جواب دندان شکن درستی حواله خبرنگار انگلیسی کرد. شاید بشود گفت این دوره از جامجهانی تقابل بازندههایی که پیش از شروع بازیهای تیم ملی کشورمان هم خودشان باختند و هم ناامیدی و باخت را به تیم ملی کشور تزریق کردند، با مادران شهدایی بود که پسرانشان پیش از حضور در میدان جنگ نامه برنده شدنشان امضا شده بود و تیم ملی را امسال بدرقه کردند.
زهرا قربانی - دبیر نوجوانه