نسخه Pdf

بانوی طلایی

بانوی طلایی

اصولا رسیدن و مشتقاتش، یک شعفی در دل‌ها ایجاد می‌کند که این روزها به لطف جملات انگیزشی زرد و صورتی و آبی، همه می‌خواهند برسند، ولی دقیقا نمی‌دانند از کجا به کجا؟ برای چه؟ چطور؟ چگونه؟ این بین افرادی پیدا می‌شود که برای رسیدن به خواسته‌های‌شان می‌دوند. آن‌قدر می‌دوند تا بالاخره به آن چیزی که باید برسند. مهمان امروز «یکی مثل ما» هم از آن دونده‌های خوب روزگار است که هم برای آرزویش می‌دود هم برای ورزش کردن. نازنین‌فاطمه عیدیان، ورزشکار رشته ورزشی دوومیدانی است که امروز روی صندلی داغ ما نشسته است. در کنار هم، او را سؤال و جواب می‌کنیم و راز خسته نشدنش از دویدن می‌پرسیم.

سوت شروع
مثل صدای بلند بوق قطار وقت حرکت، مثل اولین گریه‌ نوزادها هنگام به‌دنیاآمدن، مسابقات هم با صدایی مثل سوت شروع می‌شوند. آرزوها هم وقتی در دل‌ها کاشته می‌شوند یک سوتی در مغزمان پخش می‌شود که یعنی باید بلند شویم و برای‌شان بجنگیم. حالا چرا جنگ؟ مگر اتفاقی افتاده؟ باید بگویم بله! قرار است کلی اتفاق بیفتد، قرار است به‌تنهایی موانع را پشت‌سر بگذاری و خم شوی و سنگ‌ها را از زیر پایت برداری. فکر نکنید من دارم آیه‌ یأس می‌خوانم‌ها! نه، دارم برای مسیری که پیش‌روی‌تان نشسته آماده‌تان می‌کنم. نازنین‌فاطمه هم از همین مسیرها گذشت. جرقه‌ علاقه‌اش در مدرسه و در دوره متوسطه خورده شد؛ از منطقه و استان و شهر گذشت و به منطقه کشوری رسید و بعد از سرک کشیدن به رشته تکواندو و پیدا شدن سروکله کرونا و یک استراحت کوتاه، دوباره ادامه داد و حالا دو سال است که به‌صورت جدی این رشته را زیر نظر مربی‌اش، استاد روغنی، ادامه می‌دهد. 

مانع‌دوستی
اصلا این دختر عاشق موانع است! من الکی‌الکی داشتم از موانع می‌ترساندمش. وقتی از او می‌پرسم در کدام‌یک از ورزش‌های دوومیدانی قوی‌تر است؟ جواب می‌دهد: «400 متر با مانع و 400 متر.» البته که خودش هم می‌گوید هنوز باید برای رویاهایش بدود و تلاش‌های زیادی را از خودش نشان بدهد و هنوز خود را اول راه می‌داند. راهی که پر از مانع و چالش است و او هم خوراکش پرش از این‌هاست! لابه‌لای سؤالاتم، ناخنکی به سؤال همیشگی یکی مثل ما می‌زنم و می‌پرسم که آرزویش چیست؟ و از آنجا که آرزوی ورزشکارها مشخص و واضح و مبرهن است، یک کلمه در ذهن‌مان نقش می‌بندد: «المپیک». این معلوم‌‌الجواب‌ترین سوالی است که می‌توانید از ورزشکارهای بلندپرواز بپرسید و از زرنگی‌تان در جواب‌دادن کیف کنید. البته فکر نکنید ورزشکارها فقط ورزش می‌‌کنند و حتی در خواب در حال پریدن هستند؛ نه. نازنین‌فاطمه عیدیان دوست دارد وقتش را با خانواده‌اش بگذراند، فیلم ببیند و کتاب بخواند و مثل این‌که علاقه‌ زیادی هم به موسیقی دارد.

بازار صداقت
یکی دیگر از سوالات ثابت این صفحه، پرسیدن از وضعیت درس و مشق نوجوان‌هاست، چون ما نمی‌خواهیم قهرمانان‌مان تک‌بعدی بار بیایند و یک جای کارشان بلنگد اما قبل از درس و مدرسه، پایبندی به ارزش‌های اخلاقی است که قهرمانان را پهلوان می‌کند. همین روزها داریم می‌بینیم قهرمانانی که روزی اشک چشم مردم را از شوق در می‌آوردند و حالا ... وقتی از نازنین‌فاطمه درباره‌ اوضاع درسی‌اش می‌پرسم، صادقانه جواب می‌دهد و می‌گوید که بله! چون بخش زیادی از تمریناتش در زمان کرونا بوده و به‌راحتی با تلفنش سر تمرین می‌رفته و وقت بیشتری برای تلاش داشته. بعد از حضوری‌شدن مدارس، مجبور بوده تا بعدازظهر در مدرسه باشد و بعد با همان خستگی برای تمرین خودش را آماده کند. از این جهت خودش می‌گوید که وضعیت درسی‌اش کمی تا قسمتی آسیب دیده است. البته که می‌گوید مدرسه‌اش تا الان خیلی هم هوایش را داشته است اما نوبت به بحث خانواده که می‌رسد حق زیادی را به آنها می‌دهد و خانواده‌دوستی از کلماتش فوران می‌کند. از نگرانی‌های پدر و مادرش می‌گوید و به وقت کمی که می‌تواند در کنارشان باشد اشاره می‌کند. خانم‌ها فصیحی و توکلی و نقی‌زاده را جزو بااخلاق‌ترین هم‌رشته‌هایش می‌داند و به وجود آنها افتخار می‌کند. عیدیان پنج سال بعد خودش را در حال تمرین و درس‌خواندن در رشته تربیت‌بدنی یا زبان و همچنان در تلاش تصور می‌کند.

دیوار افتخارات 
اگر بخواهم به‌صورت تیتروار افتخاراتش را بگویم می‌شود این‌ها: رتبه اول نوجوانان و جوانان 400 متر با مانع در ایران، رتبه دوم بزرگسالان 400متر و 400 متر با مانع، رکورددار با مانع نوجوانان ایران، رکورددار باشگاهی 400 متر و اولین بانوی مدال‌آور طلایی بانوان ایران و آسیا. از همه‌ این آمار و ارقام و اعداد که بگذریم، به افتخارات واقعی او می‌رسیم. افتخاراتی که خیلی برایش لذتبخش است و به امید آنها تلاش می‌کند. به امید لبخند مردمش، خانواده‌اش و مربیانش. به امید خوشحال کردن آدم‌هایی که دغدغه ایران و ایرانی را دارند و نمی‌خواهند این گربه‌ سرافراز، کوچک و سرافکنده شود. نازنین‌فاطمه عیدیان قله‌ موفقیتش را آنجایی می‌بیند که به‌عنوان یک ایرانی وارد مسابقات المپیک شود و به نمایندگی از همه‌ ما که این روزها اسم ایرانی‌بودن، شوق و ذوق سرنوشت فوتبال‌مان را به جان‌مان انداخته، روزی با پرچم سه‌رنگ ایران و آن ا...‌کبرهای دورچینش، دور زمینی که برای دویدن است بدود، با پرچمی روی دوشش که هزار حرف دارد، حرف‌هایی که به زبان و به قلم درنمی‌آیند و باید برای‌شان دوید، مثل نازنین‌فاطمه، مثل نازنین‌فاطمه‌هایی که دخترانه و عاشقانه می‌دوند تا برسند، برای ثابت کردن به همه آنهایی که روزی در گوش‌مان خوانده بودند و هنوز می‌خوانند که ما نمی‌توانیم! می‌دویم و می‌رسیم و نشان می‌دهیم که توانستن، ارثیه‌ ماست از پدران‌مان! به امید روزی که برای همیشه پرچم ایران، روی دوش ورزشکاران‌مان ثابت بماند و در باد برقصد و ما کیف کنیم. همه‌ ما ایرانی‌هایی که زیر شمشیر غمش رقص‌کنان خواهیم رفت!

عطیه ضرابی