محمدرضا سرشار:
نقدنویسی به آزار و اذیت منتقد منتهی میشود
نشست «داستانخوانی» با حضور محمدرضا سرشار در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. محمدرضا سرشار ابتدای این نشست با بیان اینکه از یکسنی تصمیم گرفتم بهغیر از پیامبر(ص) و ائمه(ع) درباره شخص دیگری دست به قلم نشوم، گفت: وقتی کسی میتواند درباره پیامبر(ص) و خاندان ایشان بنویسد برای او دست به قلم شدن برای نوشتن داستانهای دیگر اهمیتی ندارد. من از ۲۲ بهمن ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۸۴ به مدت ۲۴ سال گوینده برنامه «قصههای ظهر جمعه» بودم و پس از آن با میل شخصی از این برنامه بیرون آمدم. یک سال اول کار در این برنامه، خودم داستانها را مینوشتم اما بعد از مدتی به دعوت محمدرضا هنرمند، محمد میرکیانی وارد کار شد و پس از آموزشهایی که دید، نسبت به نوشتن داستانها برای برنامه ظهر جمعه اقدام کرد که البته بعدها این داستانها که از آثار کهن ما نشأت میگرفت در مجموعههایی مثل «قصه ما مثل شد» و «روزی روزگاری» به قلم او به چاپ رسید.
وی در بخش دیگری از سخنان خود، ضمن خوانش رمان «آنک آن یتیم نظر کرده»، گفت: این کتاب درباره حضرت پیامبر(ص) است و ماجراهای زندگی ایشان را در چهار جلد تا زمان هجرت به مدینه دربرمیگیرد که در رادیو در برنامهای با عنوان «سرزمین نور» در دهه ۷۰ پخش شده است. به این ترتیب که جمعی از صداپیشگان رادیو مسئولیت اجرای نمایشنامههای این مجموعه را بهعهده داشتند؛ برنامهای که موسیقی متن آن را شهبازیان ساخت. البته این کتاب در قالب اثری 1000 صفحهای با انتخاب زاویه دید ترکیبی نوشته شده است؛ یعنی ماجراهای داستان گاهی از زبان نویسنده و گاهی از زبان یکی از شخصیتهای آن نقل میشود.
گوینده برنامه قصههای ظهرجمعه ادامه داد: یکی از سختترین کارها در زمینه نگارش داستانهای تاریخی توسط نویسندگان مختلف ایرانی و غیرایرانی فضاسازی تاریخی است،یعنی اسم و گفتوگوها در داستان بهچشم میخورد ولی فضای تاریخی آن در دل داستان احساس نمیشود و شما تصور نمیکنید فضاسازی به ۱۴۰۰سال پیش تعلق دارد. درحالیکه فضاسازی این داستانها، باید الزاما خواننده را به زمان و مکان گذشته ببرد، پای نویسندگان ما در این بخش به شدت میلنگد. یعنی اگر داستان را در سه بعد طول و عرض و ارتفاع ببینیم، بیشتر نویسندگان در عمقدهی آثارشان از این حیث مشکل دارند.
وی بیان کرد: داستاننویسی مثل هر هنر دیگری کاری پرمشقت است و داستان تاریخی بیشتر و داستان تاریخی ملتی دیگر، دشوارتر و داستان تاریخی معصومان به مراتب سنگین و سنگینتر بوده و این عشق است که کار را پیشمیبرد. خالق کتاب «تشنه دیدار» در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع نقد ادبی و لزوم اهمیت دادن به آن پرداخت و گفت: متأسفانه رادیو و تلویزیون اهتمام جدی به نقد ندارد، درحالیکه نقد مقولهای قدرتمند است که رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۸۵ بر آن تأکید کردند.
به همین دلیل در آن سالها بخشی از جوایز کتاب سال به نقد کتاب تعلق گرفت ولی بعد به دنبال افت شمارگان کتاب و نشریات، مقوله نقد دوباره به فراموشی سپرده شد، درحالیکه میتوان به مدد نقش نشریات الکترونیک جای ویژهای برای نقد درنظر گرفت.
این گوینده پیشکسوت رادیو، افزود: باید مرکزی متولی موضوع نقد کتاب در کشور شود، چون نقد مقولهای درآمدزا نیست و اگر مورد حمایت قرار نگیرد، رها میشود. نقد نویسی، نیازمند آموزش است و در آشفتهبازار فعلی جایی ندارد. دولت باید در حوزه نقد و پژوهش سرمایهگذاری و حمایت کند. البته در حوزه نویسندگی، نیازی به حمایت نداشته و نداریم. اگر اثری خوب نوشتهشود، بدون شک مورد اقبال عمومی قرار میگیرد. هنرمند نیازی به حمایت ندارد. ارزش اجتماعیای که جامعه به او میدهد، مهمترین سرمایه زندگی اوست، ولی در مورد نقد، موضوع سفارشدهی و حمایت ضروری است.
سرشار بیان کرد: نقدنویسی به انزوای اجتماعی و آزار و اذیت منتقد منتهی میشود. منتقد مثل شاعر و نویسنده ارزش اجتماعی و جایگاه اجتماعی ندارد تا بخواهند از او مجسمه بسازند. مجسمه هیچ نقادی در هیچجا نگهداری نمیشود. مضاف بر اینکه عمر نقد کوتاه است و درنهایت یکبار نوشته میشود. ادبیات بدون نقد، اثری ناقص است. در واقع علفهای هرزی که در وادی ادبیات میرویند به دلیل نبود باغبانان منتقد شکل گرفتهاند.