وقتی هرج ومرج بر جامعهای سایه میاندازد
یک بیقانونی بزرگ
اگر به شما بگویند اجازه داری یک قانون برای این کشور وضع کنی که تا به حال وجود نداشته، چه میگویی؟ اصلا خودت را در مقام این میبینی که قانون جدیدی وضع کنی؟ چقدر اهل رعایت قوانین کوچک و بزرگ جامعه هستی؟ مثلا بدون گواهینامه رانندگی میکنی؟! چقدر اهل دور زدن قوانین هستی؟ یا شاید هم پایبند به قواعد و قانون. به هرحال در هر گروهی که بگنجی؛ پرونده این شماره به دردت میخورد.
1- این جمله به قول روشنفکران، خشونتآمیز و ضد حقوق بشری پدر و مادرها که میگویند:«این خونه قانون داره»، نشان میدهد اگر یک سری مقررات و ضوابط در یک جامعه کوچک حتی یک خانواده ۳،۴ نفره و یک خانه ۵۰ متری حکمفرما نباشد، سنگ روی سنگ بند نمیشود. در هرنوع زندگی دستهجمعی، هرفرد موظف است به مجموعه اصول و قواعدی پایبند باشد و آنها را رعایت کند تا تعاملات بین افراد در کمال صلح و آرامش پیش برود. خلاصه زندگی اجتماعی در هیچ جا بدون قانون پیش نمیرود حتی بین حیوانات در جنگل یا وسط کلونی زنبورها در کندوی عسل. حتی عضویت در باشگاه مشتزنی، با آدمهای بیقید و قلچماقش توی همان فضای نمور و خاکستری از نظر نقش یک فیلم، تایلر دردن که برد پیت آن را بازی میکرد، قوانینی داشت. حالا این مفهوم که اصلا قانون یعنی چه که در هرکلونی برای عضویت موظف به رعایت آن هستیم، یک تعریف عوامانه ویکی پدیایی دارد که برایتان کپی، پیست میکنم:«قانون معمولا به عنوان سیستمی از احکام شناخته میشود که از طریق موسسات اجتماعی یا دولتی ایجاد و الزام میشود تا رفتارها را تنظیم کند».
2- مصر در روایتهای تاریخی یکی در میان در تمام حوزهها جزو اولینها محسوب میشود. قانونگذاری هم یکی از همین موارد است که مصریان در آن سرآمدند. یک چیزی حدود 3000سال قبل از میلاد مسیح در 12جلد کتاب، قانونی تدوین شد که مبنای آن، برابری اجتماعی و بیطرفی بود. اصولا ادبیات قوانین آن زمان پر از جملاتی شرطی بود. یعنی این مدلی که اگر چنین شود چنان خواهد شد. اما اکثر ما قانون را با نام یک پادشاه بابلی به یاد میآوریم. بله جناب حمورابی. او قانونی که برای بابلیان نوشت، البته در واقع روی سنگ حکاکی کرد. حمورابی چند نسخه از این قانون را در سراسر پادشاهی بابل پخش کرد تا همه مردم ببینند و مطلع شوند. طبق روال همه اتفاقات تاریخی بازهم آتن و یونان یک جورهایی خودش را وسط انداخته است و تلاش دارد اثبات کند که با همه این ماجراها که تعریف کردیم، آتنباستان اولین جامعهای بوده است که بر اساس قوانین شهروندی و قانون شکل گرفت و اداره شد. البته زنان و بردگان در این قانون شهروندی جایی نداشتند و با آنها به عنوان طبقهای جداگانه رفتار میشد.
3- توی ایران خودمان شکر خدا بهجز زمانی که حاکمیت اسلام، قوانین شرعی و الهی را میان مردم جاری کرد، تازه همین اواخر یعنی زمان حکومت مظفرالدینشاه اولین قانون اساسی تدوین شد. آقای پادشاه در سال ۱۲۸۵ شمسی فرمان مشروطیت را امضا کرد. گرچه تنها 10 روز بعد از امضای این قرارداد به علت بیماری درگذشت. اما لااقل این قانون امضا شده بود. البته قانون مورد نظر، در اصل مربوط به کار مجلس و مجلس سنا بود. در تاریخچه قوانین مشاهده میکنیم که بعد از مدتی متمم قانون اساسی تهیه میشود و مجلس آن را تصویب میکند. این متمم قانون اساسی سال۱۳۲۵ هجری قمری امضا شد و بعضی از مفاد قوانین آن به تشکیل مجلس موسسان تغییر کرد. میتوان گفت که این قانون و متمم آن به عنوان قانون اساسی شناخته و از آن پیروی میشد. بعد هم که قانون اساسی جدیدی تنظیم و به رفراندوم هم گذاشته شد. با تاسیس مجلس شورای اسلامی در تیرماه 59 قانونگذاری در کشور بر عهده این نهاد گذاشته شد؛ مجلسی که نمایندگان خود مردم در آن حضور دارند. البته دهم آذر به مناسبت شهادت سیدحسن مدرس به عنوان روز مجلس نامگذاری شده است.
4- قطعا مواجهه همه آدمها با قانون یکسان نیست. برخی با جان و دل آن را میپذیرند، گروهی از سر اجبار با آن کنار میآیند و عدهای به هیچ وجه زیربار نمیروند. البته قانونگریزی در بسیاری از جوامع بهعلت شرایط خاص ریشه در تاریخ و گذشته آن جامعه دارد. اما باید بپذیریم که مهمترین دلیل پیروی نکردن از قانون به ضعف در شناخت کارکردهای قانون برمیگردد. مثلا خیلیها حواسشان نیست رعایت نکردن قانون چه بلایی سر امنیت کشور میآورد. ممکن است برای یک موضوع ساده که میشود با گفتوگو حل کرد؛ توی کوچه و خیابانهای شهر بریزند و همه چیز را به آتش بکشند به اسم اعتراض به یک قانون؛ و بعد نفهمند چطور بستر را بری دشمن باز کردهاند که در گوشهای دیگر از کشور، دست به کشتار مردم بیگناه بزند. اما علاوه بر شناخت نداشتن، الگوسازی نامتناسب با فرهنگ یک جامعه هم در مسیر قانون گریزی مردم بی اثر نیست. و از آن بدتر قانونگریزی برخی مسئولان که خود میتواند در بدآموزی آحاد مردم و بهویژه نسل جوان نقش مخربی ایفا کند. مثلا کافی است شما یک بستر و شبکه اجتماعی را در فضای مجازی غیرقانونی اعلام کنی و آن را فیلتر کنی و بعد مردم ببینند مسئولین، همگی در همان شبکه اجتماعی حضور دارند.
5- بیکاری، فقر، نداری، تبعیض، نابرابری و بیعدالتی از دیگر مفاهیمی است که وجود هر کدامشان میتواند عده زیادی از جامعه را به سمت فرار از قانون هدایت کند. وقتی مردم عادی احساس کنند، همین قوانین و مسئولان بالادستی جامعه موجب بروز مشکلات شده است؛ طبیعی است که درباره سایر قوانین آن جامعه هم موضع بگیرند. اما در مقابل، جوامعی هم هستند که به دلایلی بسیار قانونمدارند. مثلا مقبولیت عمومی، به این معنا که اکثریت افراد جامعه قانون را به مثابه تجلی اداره جمعیتی تلقی میکنند و از آن به عنوان اهرم نظم و سعادت همه افراد جامعه یاد میکنند، نه تامینکننده منافع فردی و گروهی. البته یکی از دلایل مهم این است که مردم ببینند قوانین کاملا رعایت میشود و هیچ کسی هم از این قانون مستثنا نیست. مخصوصا افراد نزدیک به مسئولان یا همان آقازادهها! استفاده از سازوکارهای حمایتی مانند کانونوکلای دادگستری مستقل، کانون کارشناسان، پلیسانتظامی- قضایی کارا، پزشکی قانونی و …هم در این روند بسیار موثر است.
6- نوجوانی اساسا سنی است که آدم یاد میگیرد که میتواند به هر چیزی تایید ندهد. به عبارتی نه گفتن و داشتن نظری متفاوت از بزرگترها را یاد میگیرد. البته ممکن است در کودکی هم مثلا بچهای سر موضوعی لجبازی کند اما آنقدر قدرت ندارد که حرفش را به کرسی بنشاند. از طرف دیگر نوجوان کمی طغیانگر میشود چون احساساتش بیش از گذشته بروز و ظهور پیدا میکند. پس به طور کلی، قرار دادن نوجوان در بند و چارچوب قوانین کار سختی است.نسل جدید یک نکته مهمتر هم دارد و آن این که باید قانع هم شود. یعنی اگر نوجوانان نسلهای قبل، هرچیزی را که قانون میشد بی چون و چرا و سوال میپذیرفتند؛ حالا باید برای پذیرش قانون در هر سطحی، نوجوان نسل جدید را توجیه و اقناع کرد.برای همین است که ظاهرا باید نوجوان را در گروه قانونگریز جا بدهیم. ولی اصلا گول نخورید. اتفاقا این نسل، بسیار اخلاقمدار است. یعنی اگر خودش به چیزی برسد و آن را با جان و دل درک کند؛ جوری به آن پایبند میشود که هیچ کسی نمیتواند او را فریب دهد. منتها باید ببینیم چقدر بستر دستیابی نوجوانان را به این ارزشهای اخلاقی فراهم کردهایم و چقدر داریم مغزش را با مطالب بیهوده و اطلاعات به درد نخور و بیهوده پر میکنیم.
7- در تاریخچه شهر هرات آمده است که زمانی شهر بسیار بیقانونی بود و همیشه در آن هرج و مرج میشد. در طول تاریخ، به هرات، «هرت» هم گفته میشد. میگویند زمانی چهلتن از عیّاران این شهر، سلطنت کوچکی تشکیل دادند و قوانین مضحک و خندهداری هم وضع کردند. از جمله روزی نعلبند شهر هرات شخصی را کشته بود طبیعتا حکم قتلش صادر شده بود. اهالی، نزد قاضی شهر رفتند و گفتند:«اگر این نعلبند کشته شود، آنوقت کارهای ما لنگ شده و برای نعل کردن قاطر و الاغ معطل میمانیم. خوب است به جای او، حکم قتل بقال را که چندان احتیاجی به او نداریم.» قاضی که مرد فهمیدهای بود فکری کرد و گفت: «در این صورت چرا بقال را، که او نیز منحصربهفرد است بکشیم؟ در حمام دو نفر هستند که وظیفه قراردادن آتش را در آتشدان دارند. خب میتوانیم یکی از آنها را بکشیم که به جایی هم بر نمیخورد!! گاهی قانون گریزها، یک جامعه را به سمت شهر هرت شدن میبرند. مثلا فکرش را بکنید از مخالفت با حجاب اجباری شروع کنیم. بعدش به کجاها خواهد کشید؟ فکر میکنید ماجرا همین جا تمام میشود؟ نه، تا هرت شدن جامعه و هرج و مرج پیش میرود. شک نکنید!
حسین شکیبراد - سردبیر نوجوانه
2- مصر در روایتهای تاریخی یکی در میان در تمام حوزهها جزو اولینها محسوب میشود. قانونگذاری هم یکی از همین موارد است که مصریان در آن سرآمدند. یک چیزی حدود 3000سال قبل از میلاد مسیح در 12جلد کتاب، قانونی تدوین شد که مبنای آن، برابری اجتماعی و بیطرفی بود. اصولا ادبیات قوانین آن زمان پر از جملاتی شرطی بود. یعنی این مدلی که اگر چنین شود چنان خواهد شد. اما اکثر ما قانون را با نام یک پادشاه بابلی به یاد میآوریم. بله جناب حمورابی. او قانونی که برای بابلیان نوشت، البته در واقع روی سنگ حکاکی کرد. حمورابی چند نسخه از این قانون را در سراسر پادشاهی بابل پخش کرد تا همه مردم ببینند و مطلع شوند. طبق روال همه اتفاقات تاریخی بازهم آتن و یونان یک جورهایی خودش را وسط انداخته است و تلاش دارد اثبات کند که با همه این ماجراها که تعریف کردیم، آتنباستان اولین جامعهای بوده است که بر اساس قوانین شهروندی و قانون شکل گرفت و اداره شد. البته زنان و بردگان در این قانون شهروندی جایی نداشتند و با آنها به عنوان طبقهای جداگانه رفتار میشد.
3- توی ایران خودمان شکر خدا بهجز زمانی که حاکمیت اسلام، قوانین شرعی و الهی را میان مردم جاری کرد، تازه همین اواخر یعنی زمان حکومت مظفرالدینشاه اولین قانون اساسی تدوین شد. آقای پادشاه در سال ۱۲۸۵ شمسی فرمان مشروطیت را امضا کرد. گرچه تنها 10 روز بعد از امضای این قرارداد به علت بیماری درگذشت. اما لااقل این قانون امضا شده بود. البته قانون مورد نظر، در اصل مربوط به کار مجلس و مجلس سنا بود. در تاریخچه قوانین مشاهده میکنیم که بعد از مدتی متمم قانون اساسی تهیه میشود و مجلس آن را تصویب میکند. این متمم قانون اساسی سال۱۳۲۵ هجری قمری امضا شد و بعضی از مفاد قوانین آن به تشکیل مجلس موسسان تغییر کرد. میتوان گفت که این قانون و متمم آن به عنوان قانون اساسی شناخته و از آن پیروی میشد. بعد هم که قانون اساسی جدیدی تنظیم و به رفراندوم هم گذاشته شد. با تاسیس مجلس شورای اسلامی در تیرماه 59 قانونگذاری در کشور بر عهده این نهاد گذاشته شد؛ مجلسی که نمایندگان خود مردم در آن حضور دارند. البته دهم آذر به مناسبت شهادت سیدحسن مدرس به عنوان روز مجلس نامگذاری شده است.
4- قطعا مواجهه همه آدمها با قانون یکسان نیست. برخی با جان و دل آن را میپذیرند، گروهی از سر اجبار با آن کنار میآیند و عدهای به هیچ وجه زیربار نمیروند. البته قانونگریزی در بسیاری از جوامع بهعلت شرایط خاص ریشه در تاریخ و گذشته آن جامعه دارد. اما باید بپذیریم که مهمترین دلیل پیروی نکردن از قانون به ضعف در شناخت کارکردهای قانون برمیگردد. مثلا خیلیها حواسشان نیست رعایت نکردن قانون چه بلایی سر امنیت کشور میآورد. ممکن است برای یک موضوع ساده که میشود با گفتوگو حل کرد؛ توی کوچه و خیابانهای شهر بریزند و همه چیز را به آتش بکشند به اسم اعتراض به یک قانون؛ و بعد نفهمند چطور بستر را بری دشمن باز کردهاند که در گوشهای دیگر از کشور، دست به کشتار مردم بیگناه بزند. اما علاوه بر شناخت نداشتن، الگوسازی نامتناسب با فرهنگ یک جامعه هم در مسیر قانون گریزی مردم بی اثر نیست. و از آن بدتر قانونگریزی برخی مسئولان که خود میتواند در بدآموزی آحاد مردم و بهویژه نسل جوان نقش مخربی ایفا کند. مثلا کافی است شما یک بستر و شبکه اجتماعی را در فضای مجازی غیرقانونی اعلام کنی و آن را فیلتر کنی و بعد مردم ببینند مسئولین، همگی در همان شبکه اجتماعی حضور دارند.
5- بیکاری، فقر، نداری، تبعیض، نابرابری و بیعدالتی از دیگر مفاهیمی است که وجود هر کدامشان میتواند عده زیادی از جامعه را به سمت فرار از قانون هدایت کند. وقتی مردم عادی احساس کنند، همین قوانین و مسئولان بالادستی جامعه موجب بروز مشکلات شده است؛ طبیعی است که درباره سایر قوانین آن جامعه هم موضع بگیرند. اما در مقابل، جوامعی هم هستند که به دلایلی بسیار قانونمدارند. مثلا مقبولیت عمومی، به این معنا که اکثریت افراد جامعه قانون را به مثابه تجلی اداره جمعیتی تلقی میکنند و از آن به عنوان اهرم نظم و سعادت همه افراد جامعه یاد میکنند، نه تامینکننده منافع فردی و گروهی. البته یکی از دلایل مهم این است که مردم ببینند قوانین کاملا رعایت میشود و هیچ کسی هم از این قانون مستثنا نیست. مخصوصا افراد نزدیک به مسئولان یا همان آقازادهها! استفاده از سازوکارهای حمایتی مانند کانونوکلای دادگستری مستقل، کانون کارشناسان، پلیسانتظامی- قضایی کارا، پزشکی قانونی و …هم در این روند بسیار موثر است.
6- نوجوانی اساسا سنی است که آدم یاد میگیرد که میتواند به هر چیزی تایید ندهد. به عبارتی نه گفتن و داشتن نظری متفاوت از بزرگترها را یاد میگیرد. البته ممکن است در کودکی هم مثلا بچهای سر موضوعی لجبازی کند اما آنقدر قدرت ندارد که حرفش را به کرسی بنشاند. از طرف دیگر نوجوان کمی طغیانگر میشود چون احساساتش بیش از گذشته بروز و ظهور پیدا میکند. پس به طور کلی، قرار دادن نوجوان در بند و چارچوب قوانین کار سختی است.نسل جدید یک نکته مهمتر هم دارد و آن این که باید قانع هم شود. یعنی اگر نوجوانان نسلهای قبل، هرچیزی را که قانون میشد بی چون و چرا و سوال میپذیرفتند؛ حالا باید برای پذیرش قانون در هر سطحی، نوجوان نسل جدید را توجیه و اقناع کرد.برای همین است که ظاهرا باید نوجوان را در گروه قانونگریز جا بدهیم. ولی اصلا گول نخورید. اتفاقا این نسل، بسیار اخلاقمدار است. یعنی اگر خودش به چیزی برسد و آن را با جان و دل درک کند؛ جوری به آن پایبند میشود که هیچ کسی نمیتواند او را فریب دهد. منتها باید ببینیم چقدر بستر دستیابی نوجوانان را به این ارزشهای اخلاقی فراهم کردهایم و چقدر داریم مغزش را با مطالب بیهوده و اطلاعات به درد نخور و بیهوده پر میکنیم.
7- در تاریخچه شهر هرات آمده است که زمانی شهر بسیار بیقانونی بود و همیشه در آن هرج و مرج میشد. در طول تاریخ، به هرات، «هرت» هم گفته میشد. میگویند زمانی چهلتن از عیّاران این شهر، سلطنت کوچکی تشکیل دادند و قوانین مضحک و خندهداری هم وضع کردند. از جمله روزی نعلبند شهر هرات شخصی را کشته بود طبیعتا حکم قتلش صادر شده بود. اهالی، نزد قاضی شهر رفتند و گفتند:«اگر این نعلبند کشته شود، آنوقت کارهای ما لنگ شده و برای نعل کردن قاطر و الاغ معطل میمانیم. خوب است به جای او، حکم قتل بقال را که چندان احتیاجی به او نداریم.» قاضی که مرد فهمیدهای بود فکری کرد و گفت: «در این صورت چرا بقال را، که او نیز منحصربهفرد است بکشیم؟ در حمام دو نفر هستند که وظیفه قراردادن آتش را در آتشدان دارند. خب میتوانیم یکی از آنها را بکشیم که به جایی هم بر نمیخورد!! گاهی قانون گریزها، یک جامعه را به سمت شهر هرت شدن میبرند. مثلا فکرش را بکنید از مخالفت با حجاب اجباری شروع کنیم. بعدش به کجاها خواهد کشید؟ فکر میکنید ماجرا همین جا تمام میشود؟ نه، تا هرت شدن جامعه و هرج و مرج پیش میرود. شک نکنید!
حسین شکیبراد - سردبیر نوجوانه
تیتر خبرها