تغییر به هر قیمتی
حکیم با ظاهری بسیار غیرمتعارف روبهروی مجری نشسته است. او بهعنوان دکتر در برنامه حضور دارد.
مجری: سلام به شما بینندگان محترم. من به همراه همکارانم به شما سلام میگیم و دعوتتون میکنیم تا دقایقی رو در خدمت شما باشیم. امروز قراره راجع به تغییر صحبت کنیم. چیزی که شاید خیلی اوقات بهش نیاز داریم اما ازش غافلیم. در کنار تغییر اما جسارت تغییر کردن خودش یه بحث دیگه است. جسارت تغییر یعنی اگر یه جایی وسط زندگی حس کردیم مسیری رو داریم اشتباه میریم، لجباز نباشیم و بتونیم شجاعانه راهمون رو به سمت جاده درست زندگی عوض کنیم. درست میگم آقای دکتر؟
دکتر: بله البته. اگر اجازه بدید من هم سلام و علیکی با بینندگان داشته باشم.
مجری: بفرمایید.
دکتر: سلام!
مجری: همین؟
دکتر: آره دیگه. من مگه مثل شما مجریام که سه ساعت سلامم رو طول بدم. ضمن اینکه من چون اهل تغییرم. چند روزیه کلا اینجوری سلام میدم! سریع بریم سر اصل مطلب که وقت مخاطبینمون رو نگیریم!
مجری: خب گفتید که اهل تغییر هستید. میخواید راجع بهش صحبت کنیم؟
دکتر: ببینید تغییر همیشه خوبه. مثلا من اگه بخوام از تغییرات زندگیم بگم، باید به این موضوع اشاره کنم که همین چندماه پیش خونه هشت میلیاردیم رو برای اینکه یه تغییر اساسی به وضعیت خودم بدم به یه شرخر فروختم 200 میلیون تومن و حالا توی یه خونه 32متری اجارهای ساکنم. میدونم ضرر کردم، اشتباه کردم، گند زدم اما جسارت تغییر پیدا کردم و به خودم جرات تغییر دادم. اینه که مهمه. اینه که درسته!
مجری: البته آقای دکتر تغییر اگه منجر به ضرر بشه، شاید مناسب نباشه نه؟ مثلا اینکه شما اینهمه اموالتون رو از دست دادید، شاید اصلا عاقلانه جلوه نکنه. نظر خودتون چیه؟ مردم پشت سرتون حرفنمیزنن؟
دکتر: اولا نظر بقیه برای من خیلی مهم نیست. من براساس مطالعات خودم عمل میکنم. شما اصلا مگه کتابهایی مثل «تغییر در یک ساعت» یا کتاب «تغییرت را قورت بده» یا «چه کسی تغییر مرا جابهجا کرد» از نویسندگان و روانشناسان روز دنیا رو نخوندین؟ من براساس همین مطالعاتم تصمیم گرفتم تا زندگیم رو به نحو احسن تغییر بدم.
مجری: پس حسابی براش مطالعه کردید. شعارتون چیه در این مسیر؟
دکتر: تغییر کن، حتی اگه به قیمت جونت تموم شه!
مجری: عجب. میخواید بیشتر از تجربتون بگید برامون.
دکتر: مثلا همین دیروز! من مجبور شدم اکوسیستم منطقه رو تغییر بدم! متاسفانه خونه ما موش زیاد داره. من مجبور شدم طی ساعات گذشته تعداد 7000 گربه نر آموزشدیده رو بریزم توی محل برای صید موشها! الان وضعیت طوری شده که نسل موشها روی کره زمین روبه انقراض و تا همین ساعت که من با شما صحبت میکنم (به ساعتش نگاه میکند)، همکاران من موفق شدن جمعیت این حیوون نه چندان تمیز رو 20درصد کاهش جهانی بدن!
مجری: پس مسأله تغییر محدود به زندگی شخصی خودتون نبوده و دست به تغییر محیط اطراف هم زدین!
دکتر: بله! البته! من خودم هرروز یه مدل لباس میپوشم. هر هفته موهام رو یه مدل کوتاه میکنم. هر بار واسه غذا به یه رستوران خاص و متفاوت مراجعه میکنم اما خب پارکم رو خیلی عوض نمیکنم. بالاخره پارک جای حساسیه و نمیشه هربار واسه پیادهروی آدم بره یه پارک دیگه!
مجری: اطرافیان شما از این میزان تغییر احساس بدی پیدا نمیکنن؟
دکتر: چرا خب! مخصوصا روزایی که من ملیتم رو عوض میکنم متاسفانه من رو نمیشناسن و این براشون خوشایند نیست! اما این رو هم باید بگم که من سعی میکنم اطرافیانم رو هم از این تغییر محروم نکنم. مثلا برادرم خیلی اصرار داشت که علاقهای به زندگی کردن در جنگلهای اطراف دریای سیاه رو نداره اما خب من اعتنایی نکردم و الان 30 روزه فرستادمش اونجا هوایی عوض کنه! اتفاقا همین الان یه وویس فرستاده. اگر اجازه بدید با هم بشنویم!
مجری: بفرمایید خواهش میکنم.
(دکتر وویس را باز میکند و ما فقط یک صدای فریاد میشنویم که کمک میخواهد!)
دکتر: فکر کنم حسابی داره طعم تغییر رو میچشه!
مجری: بله کاملا مشخصه! اجازه بدید که به علت ضیق وقت گفتوگو رو تموم کنیم آقای دکتر.
دکتر: پیشنهاد خوبیه واسه تغییر حالمون!
مجری: ممنون از نگاه گرم شما نوجوونها و خانوادههای محترم ایرانی. به خدا میسپارمتون.
سیدسپهر جمعهزاده
دکتر: بله البته. اگر اجازه بدید من هم سلام و علیکی با بینندگان داشته باشم.
مجری: بفرمایید.
دکتر: سلام!
مجری: همین؟
دکتر: آره دیگه. من مگه مثل شما مجریام که سه ساعت سلامم رو طول بدم. ضمن اینکه من چون اهل تغییرم. چند روزیه کلا اینجوری سلام میدم! سریع بریم سر اصل مطلب که وقت مخاطبینمون رو نگیریم!
مجری: خب گفتید که اهل تغییر هستید. میخواید راجع بهش صحبت کنیم؟
دکتر: ببینید تغییر همیشه خوبه. مثلا من اگه بخوام از تغییرات زندگیم بگم، باید به این موضوع اشاره کنم که همین چندماه پیش خونه هشت میلیاردیم رو برای اینکه یه تغییر اساسی به وضعیت خودم بدم به یه شرخر فروختم 200 میلیون تومن و حالا توی یه خونه 32متری اجارهای ساکنم. میدونم ضرر کردم، اشتباه کردم، گند زدم اما جسارت تغییر پیدا کردم و به خودم جرات تغییر دادم. اینه که مهمه. اینه که درسته!
مجری: البته آقای دکتر تغییر اگه منجر به ضرر بشه، شاید مناسب نباشه نه؟ مثلا اینکه شما اینهمه اموالتون رو از دست دادید، شاید اصلا عاقلانه جلوه نکنه. نظر خودتون چیه؟ مردم پشت سرتون حرفنمیزنن؟
دکتر: اولا نظر بقیه برای من خیلی مهم نیست. من براساس مطالعات خودم عمل میکنم. شما اصلا مگه کتابهایی مثل «تغییر در یک ساعت» یا کتاب «تغییرت را قورت بده» یا «چه کسی تغییر مرا جابهجا کرد» از نویسندگان و روانشناسان روز دنیا رو نخوندین؟ من براساس همین مطالعاتم تصمیم گرفتم تا زندگیم رو به نحو احسن تغییر بدم.
مجری: پس حسابی براش مطالعه کردید. شعارتون چیه در این مسیر؟
دکتر: تغییر کن، حتی اگه به قیمت جونت تموم شه!
مجری: عجب. میخواید بیشتر از تجربتون بگید برامون.
دکتر: مثلا همین دیروز! من مجبور شدم اکوسیستم منطقه رو تغییر بدم! متاسفانه خونه ما موش زیاد داره. من مجبور شدم طی ساعات گذشته تعداد 7000 گربه نر آموزشدیده رو بریزم توی محل برای صید موشها! الان وضعیت طوری شده که نسل موشها روی کره زمین روبه انقراض و تا همین ساعت که من با شما صحبت میکنم (به ساعتش نگاه میکند)، همکاران من موفق شدن جمعیت این حیوون نه چندان تمیز رو 20درصد کاهش جهانی بدن!
مجری: پس مسأله تغییر محدود به زندگی شخصی خودتون نبوده و دست به تغییر محیط اطراف هم زدین!
دکتر: بله! البته! من خودم هرروز یه مدل لباس میپوشم. هر هفته موهام رو یه مدل کوتاه میکنم. هر بار واسه غذا به یه رستوران خاص و متفاوت مراجعه میکنم اما خب پارکم رو خیلی عوض نمیکنم. بالاخره پارک جای حساسیه و نمیشه هربار واسه پیادهروی آدم بره یه پارک دیگه!
مجری: اطرافیان شما از این میزان تغییر احساس بدی پیدا نمیکنن؟
دکتر: چرا خب! مخصوصا روزایی که من ملیتم رو عوض میکنم متاسفانه من رو نمیشناسن و این براشون خوشایند نیست! اما این رو هم باید بگم که من سعی میکنم اطرافیانم رو هم از این تغییر محروم نکنم. مثلا برادرم خیلی اصرار داشت که علاقهای به زندگی کردن در جنگلهای اطراف دریای سیاه رو نداره اما خب من اعتنایی نکردم و الان 30 روزه فرستادمش اونجا هوایی عوض کنه! اتفاقا همین الان یه وویس فرستاده. اگر اجازه بدید با هم بشنویم!
مجری: بفرمایید خواهش میکنم.
(دکتر وویس را باز میکند و ما فقط یک صدای فریاد میشنویم که کمک میخواهد!)
دکتر: فکر کنم حسابی داره طعم تغییر رو میچشه!
مجری: بله کاملا مشخصه! اجازه بدید که به علت ضیق وقت گفتوگو رو تموم کنیم آقای دکتر.
دکتر: پیشنهاد خوبیه واسه تغییر حالمون!
مجری: ممنون از نگاه گرم شما نوجوونها و خانوادههای محترم ایرانی. به خدا میسپارمتون.
سیدسپهر جمعهزاده
تیتر خبرها