نسخه Pdf

یک میز داغ!

یک میز داغ!

ما بچه‌های روغن نباتی و پی‌اس فور و فایو و ساندویچ همبرگر با قارچ و پنیر با نوشابه انرژی‌زا، ذهنیت دقیقی از کرسی و لحاف مامان‌دوز قرمز بزرگ رویش و وسیله گرمایشی که زیرش استفاده می‌شد، نداریم اما همین یک کرسی، مرجع بی‌بدیل هزار و یک خاطره برای مادر و پدرها و مادربزرگ و پدربزرگ‌های ماست. کرسی که بعدها در تعابیر دیگر هم کلمه اش به گوش‌مان خورد و احتمالا تا چند سال آینده دیگر با شنیدنش یاد یک وسیله گرمایشی وسط سرمای زمستان نمی‌افتیم. این شماره قرار است اتفاقا و دقیقا برویم سراغ همان کرسی‌ها.

بشین دیگه!
نمی‌دانم چه حکایتی است که اساسا دما و خصوصا سرما از پا در جان آدم فرو می‌رود. اما امان از وقتی که جای آدم گرم باشد و یک لحاف سنگین روی خود بیندازد؛ دیگر نمی‌تواند از جایش جم بخورد. اصلا همین شد که کرسی وارد خانه ایرانی‌ها شد که زمستان مشغول خوردن و خوابیدن شوند و از سرما فرار کنند. پس ما در خسته بودن و خواب زمستانی هم قدمت داریم. استفاده از کرسی مثل همه چیزهای تاریخی برای خودش آداب و رسوم به خصوص داشت؛ مثلا جای نشستن افراد در کنار کرسی، به نقش‌شان در خانواده مرتبط است. معمولا جایگاه بزرگسال‌ترین فرد خانواده آن پله‌ای از کرسی است که دورترین فاصله را از درِ اتاق دارد، و جایگاه خردسالان جایی است که نزدیک‌تر به در اتاق است یا معمولا در خانه‌های طبقه متوسط و اعیان دو کرسی موجود بود، یکی برای اهل خانه در یک اتاق و دیگری در اتاق پذیرایی برای مهمانان. خلاصه ایرانی‌ها اصولا کارنامه درخشانی در آداب و رسوم سخت و پیچیده کردن ماجرا دارند. یکی نبود بگوید:کی به کیه؟! یه جا پیدا کن بشین دیگه!

اریکه قدرت!
کرسی مسئولیت از این کلمات قلمبه سلمبه‌ای است که اصولا اخبارگوها اتوکشیده در تلویزیون زیاد به کارش می‌برند‌ و این به خاطر معنای دقیق افغانستانی کلمه کرسی یعنی «صندلی» است. اما کرسی مسئولیت باید یک فرق اساسی با کرسی نوستالژی خاطرات خانه مادربزرگ داشته باشد و آن هم ترس از گرم و نرم بودن آن است. یعنی به عبارت بهتر، کسی که انتخاب می‌کند بر کرسی مسئولیت بنشیند باید خیال خام جای سفت نشستن را از سرش بیرون کند و اتفاقا پیش از قبول هر وظیفه‌ای دو دوتا چهارتا کند ببیند از پس ماجرا برمی‌آید یا نه، که اگر برنمی‌آید نگوید دلیل آلودگی هوا این است که مردم زیاد در شهر رفت و آمد می‌کنند یا دلیل گرانی خودرو به خاطر گرانی دلار است و وای از میانگین معدل 11.5دانش‌آموزان! در همان زمان کرسی‌نشینی، یکی از چالش‌های بزرگ خانواده‌ها سوختن به وسیله منقل و زغال زیر کرسی بود که این وسیله را گرم می‌کرد. یعنی بنده خداها نمی‌توانستند با خیال راحت پای‌شان را دراز کنند و با ترس و لرز سوختن انگشت پا از این پهلو به آن پهلو می‌شدند. اتفاقی که کاش مسئولان هم تجربه اش می‌کردند و برای دراز کردن پای‌شان روی کرسی داغ، مسئولیت و وظیفه خطیر پاسخگویی به مردم و سرنوشت میلیون‌ها ایرانی، یکم داغی کرسی مسئولیت پای‌شان را می‌سوزاند و به جای چرب کردن سبیل‌شان برای درآمد و مزایای بیشتر، از سر تقوا و انسانیت از قبول مسئولیت در می‌رفتند و سر باز می‌زدند و خلاصه یا کار را می‌سپردند دست کاردان یا از جان و دل حق کرسی مسئولیت‌شان را به‌جا می‌آوردند.

کرسی‌های آزاداندیشی
آدم تا حرف نزند سوالات و چالش‌های ذهنی‌اش حل نمی‌شود. تا مخالفت نکند هم با زاویه دیدهای جدید و نظریات متفاوت روبه‌رو نمی‌شود و خلاصه یکی از در‌های رشد آدمیزاد، گفت‌وگوی آزاد و مفاهمه بر سر مسائل مختلف است. یک اتفاق درست که اگر مسیرش درست نباشد می‌شود حکایت این عبارت که می‌گویند:« حرف زدن که کنتر نمیندازه.»
سال۸۸ در دیدار رهبر معظم انقلاب با استادان دانشگاه، طرحی مطرح شد با عنوان کرسی‌های آزاداندیشی که دانشجویان بتوانند آزادانه درباره مسائل سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی، پرسش‌ها و نظرات خود را با استدلال دقیق و مستندات بیان کنند، تبادل افکار کنند و مخالف و موافق عقاید خود را هم بشنوند و بپذیرند؛ البته در کمال احترام و در چارچوب منطق و عقلانیت. اما کرسی‌های آزاداندیشی هم طبق معمول هر حرفی که تا عملی شود خود به معضل تبدیل می‌شود کم کم از کرسی‌های آزاداندیشی به سکوی فحاشی و حرف‌های جناحی و سیاسی تبدیل شد و نتیجه اش را امروز در اتفاقات اخیر در دل دانشگاه‌ها می‌بینیم. این جریان از نظر دانشجویان و استادان یک ایراد بزرگ داشت آن هم این که معنای آزادی در اندیشیدن از دانشجو گرفته می‌شد چون فردا با همین مدرک دانشگاه باید از این اداره و به آن موسسه دربه‌در دنبال کار می‌گشت و به خاطر حرف‌های نیشدار و اظهارنظرهای جسورانه از موقعیت‌های کاری محروم می‌شد و خلاصه چه بهتر بود که سکوت می‌کرد و اصلا چیزی نمی‌گفت و می‌گذاشت سوالات ذهنی و اعتراضاتش به معضلات حل‌نشدنی تبدیل شود. از طرفی دانشجو با طراحی مناظرات و کرسی‌های نقد و نظر اصولا مسائل را مطرح می‌کرد و در می‌رفت. یعنی مسأله را باز می‌کرد و به چیستی آن می‌پرداخت، به چرایی و علت‌های به وجود آمدنش هم نقد وارد می‌کرد و رد می‌شد اما برای این مشکلاتی که نقدش کرده‌بود و نظر داده‌بود هیچ راهکار منطقی و حساب شده‌ای نداشت و خلاصه حرفش باد هوا بود. یعنی می‌پرسیدی خب چیکار کنیم می‌گفت نمی‌دانم!
خلاصه کرسی‌های آزاد اندیشی یک حرف و ایده خوب بود که در عملکرد دستخوش هزاران ایراد بزرگ و کوچک شد و رفته‌رفته به دو قطبی عمیق جامعه بزرگ دانشجویان، بیش از پیش دامن زد.

حرف را به کرسی نشاندن
برای نوجوان‌ها بیشتر از هرچیزی این ضرب‌المثل که شده تیتر بخش آخر حرفم، مصداق آشنایی‌شان با کلمه کرسی به حساب می‌آید. چون اصولا همه تلاش‌شان این است که در گفت‌وگو و طرف دعوا و بحث، دست بالا را داشته‌باشند و به هر شکل شده، پیروز از مذاکره بیرون بیایند.بد نیست بدانید این مثل، برای زمانی بوده است که هنگام خواستگاری، عروس بر کرسی می‌نشست تا خواسته‌های خود و خانواده اش را به داماد بگوید و وقتی خواسته‌ها پدیرفته می‌شد، حرفش به کرسی نشسته‌بود. فقط این را هم خوب است حواس‌مان باشد که به جای جدل و یکدندگی، راهکارهای دیگری هم برای به کرسی نشاندن حرف‌های‌مان وجود دارد. مثلا این‌که باید خواسته روشنی داشته‌باشیم. با این‌که گاهی ما خودمان هم نمی‌دانیم در واقع چه می‌خواهیم و صرفا داریم با حرف موجود مخالفت می‌کنیم.

زهرا قربانی، دبیر نوجوانه