نسخه Pdf

همه‌چیز دان

همه‌چیز دان

همیشه داشتن اطلاعات با مشکل روبه‌رو بوده، مثلا قدیما برای پیدا کردن جواب یک سؤال ساده، باید راه می‌افتادی از این سر شهر به آن سر، در جست‌وجوی کتابی که جواب سوالت را داشته‌باشد و به کارَت بیاید، تازه اگر شانس با شما یار بود و پیدا می‌شد! در غیر این صورت ناچار بودی خانه و زندگی‌ات را رها کنی و خودت را برسانی به یک کتابخانه معروف در پایتخت و حتی ممکن بود در این بین هرگز جواب سوالت را پیدا نکنی! به همین خاطر بود که سال‌ها بعد، با پیشرفت فناوری و اوایل سال2001 میلادی، سایتی مثل ویکی پدیا تاسیس شد. و با این‌که دسترسی ما به داده‌ها راحت‌تر شده‌است، همچنان سایه یک‌سری مشکلات جدید بر سر ما سنگینی می‌کند.

طبل توخالی اطلاعات 
 دیگر عادت کرده‌ایم برای هر مشکلی اولین اقدام‌مان سرچ کردن باشد و برای هر سؤال بی‌جوابی، دست‌به‌دامن ویکی پدیا بشویم؛ حتی وقتی سوال‌های یکهویی و بی‌ربط به ذهن‌مان می‌رسد، مثل این‌که«آیا معده زرافه در گردنش قرار دارد ‌؟» با این حال بعضی‌ها هستند که به اصطلاح، ‌شور ماجرا را درمی‌آورند؛ همان‌هایی که ادعای همه‌چیزدان بودن‌شان گوش همه را کر می‌کند ولی طبل توخالی‌اند. اینها هر جا که می‌روند، پا روی پا و باد در غبغب می‌اندازند و با صدای رسا درباره فلان موضوع مهم صحبت می‌کنند، جوری که اگر متخصص آن بحث آنجا نشسته‌باشد، به همه دانسته‌های درست و غلطش شک می‌کند. این اشخاص معمولا برای هر اتفاق و ایده‌ای حرف دارند، از همه چیز سر در می‌آورند و اصلا انگار که کتابخانه سیار هستند. همین‌ها وقتی که نقاب عالم بودن‌شان می‌افتد، اصولا چیز خاصی برای ارائه ندارند، هر چه می‌دانند سطحی از یک عمق است. اینها معمولا دکتر هم نمی‌روند، علائم بیماری‌ها را سرچ می‌کنند و داروی دردشان را هم از همان‌جا تهیه می‌کنند. این آدم‌های ویکی پدیایی هرچه می‌دانند، چه درست و چه غلط، چه ناقص یا کامل، همه را به عنوان اصل و داده‌های اثبات شده در جمع دوست و آشنا بیان می‌کنند. در محیط کار هم این‌گونه هستند، با همان ظاهر همه‌چیزدان و همه‌کاره‌شان، مسؤولیت‌های سنگین قبول می‌کنند اما در عمل، هیچ‌کاره‌اند.

عاقل باش!
این جمله که قدیمی‌تر‌ها می‌گفتند: «هر حرفی را باور نکن» یا مَثَل‌«شنونده باید عاقل باشد» هنوز هم صدق می‌کند؛ با این تفاوت که این روز‌ها علاوه بر آدم‌ها نباید به داده‌ها هم راحت اطمینان کرد و چشم و گوش بسته هر چه را گفته شد پذیرفت. در طول این 22سال، ویکی پدیا خطاهای مختلفی داشته و به همین علت نمی‌شود اعتبار صددرصدی برای آن قائل شد؛ نه این سایت، بلکه داده‌های سایت‌های دیگر و حتی کتاب‌ها، کاملا بی‌نقص نیستند و معتبر بودن‌شان تضمینی نیست. این‌که ما در برابر هر آنچه می‌بینیم یا می‌شنویم، تسلیم باشیم و بی‌چون و چرا آن را بپذیریم، طی زمان دردسر ساز بوده و هست؛ مخصوصا زمانی که آن داده را به عنوان یک مطلب مهم یا جالب، با دیگران به اشتراک می‌گذاریم و این یعنی: نشر اطلاعات اشتباه در دل یک جامعه. همین داده‌های کوچک، قطره قطره تبدیل به دریایی از اطلاعات و تفکرات غلط می‌شود و چه چیزی از این بدتر که مردم یک جامعه دانسته‌هایشان غلط باشد؟! برای همین هم این روز‌ها داشتن سواد رسانه‌ای به این اندازه حیاتی شده، زیرا هر زمان آدمیزاد سواد برخورد با پدیده‌ای را نداشته، ضرر کرده‌است. 

معضلی جدی 
معضل وقتی عمیق‌تر می‌شود که پای تحقیق‌های مدرسه‌ای به میان می‌آید و دانش‌آموزانی که طبق معمول به دنبال سریع‌ترین و راحت ترین راه حل ممکن هستند. اینجاست که برای نوشتن یک تحقیق، تمام مطالب اولین سایت را کپی می‌کنند و تحویل دبیر می‌دهند. اگر هم دبیر کمی جدی باشد و سخت نمره بدهد، کمی جمله‌ها را جابه‌جا می‌کنند، چند جمله بیشتر هم ضمیمه‌اش می‌کنند تا بلکه تایید شود؛ دیگر مهم نیست آن داده‌ها را چه کسی نوشته، از کجا نوشته و اصلا چقدر اعتبار دارد. و البته سیستم آموزشی هم در این بین بی‌تقصیر نیست؛ وقتی دانش‌آموز در دوران تحصیلش، تحقیق‌کردن و نوشتن یک مقاله علمی و اصولی را یاد نگیرد و نداند، برای این کار باید چه مراحلی را طی کند، در طول 12سال تحصیل، از او تحقیق اصولی خواسته نشود و شرایط انجام آن در مدرسه برایش محقق نشود، نتیجه‌اش می‌شود همین اوضاع کنونی! برای همین هم تبدیل شدن از دانش‌آموز‌هیچ‌کاره به دانشجوی همه کاره به مراتب سخت‌تر است زیرا در فضای دانشگاه همه چیز علمی‌تر و اصولی‌تر پیش می‌رود و از دانشجویان، تحقیق‌هایی به مراتب بهتر انتظار می‌رود. همین‌جاست که دانشجوی بی‌تجربه، تازه باید به دنبال یادگیری فوری مهارتی برود که می‌بایست چند سال قبل در مدرسه آموزش می‌دیده‌است.

مریم شاه‌پسندی