ماجرای عجیب و غریب زن 23ساله
فائقه میرصمدی، پژوهشگر و نویسنده دو کتاب «جنگ خوب است» و «مار و پله» هیچ اطلاعات دیگری غیر از این در مورد نویسنده کتاب در فصای مجازی وجود ندارد. او دو کتاب نوشته که هر دو از عناوینی است که هر مخاطبی را به سوی کتاب میکشاند. به قول او فضای مجازی ویترین است و عنوان کتاب تنها قلاب نویسنده...
«مار و پله» روایت زندگی زنی حدود ۲۳ ساله است که دو فرزند دارد و همسرش معتاد است و با او اختلافات شدیدی دارد. مردی از فامیل برایش گوشی میخرد و او را وارد فضای مجازی سپس کانال داعش میکند. مدینه ادمین کانال داعش در ایران میشود و با حسن فرار میکند و...
کتاب مار و پله به چاپ ششم رسیده و شاید مهمترین عنصر ترغیبکننده مخاطب، همذاتپنداری او با مدینه، شخصیت اصلی داستان است. مخاطب نه تنها با مدینه که با تکتک شخصیتهای داستان همراه میشود. امنیتی بودن موضوع و پرداخت نویسنده از عوامل موثر در ترغیب مخاطب است.مدینه تا حدود بیش از نصف داستان هیچ حس امیدی ندارد و مدام به اعدام و شکنجه فکر میکند. حس تنهایی او به خوبی به مخاطب القا میشود. از خانواده خود و همسرش هیچ حمایتی دریافت نمیکند. این حس تنهایی در صفحه ۲۸ کتاب به خوبی بیان شد است. «کاش بچه بودم و کسی مرا بغل میکرد». جمله طلایی کتاب که بیان حقیقت شخصیت مدینه است صفحه ۱۶۲ از زبان بازجو روایت میشود: «میدونی مشکل تو اینه که بین حقیقت و چیزهایی که داعش بهت یاد داده، گیر کردی».
رفتار ماموران اطلاعاتی ایران روی مدینه تاثیر میگذارد و او بسیارخوشبین میشود. متهمی که ابتدا اصلا همکاری نمیکرد حالا خودش بحث را باز میکند (صفحه ۱۵۸) تا سریعتر بحث پیش برود و او تعیین تکلیف شود. در کنار تمام نقاطقوت به نظر میرسد بازجوییهایی که پی در پی در کتاب آورده شدهاند و در بین صفحات قبل و بعد بازجویی فقط به روایت حال اجمالی مدینه اکتفا شده، برای مخاطب خستهکننده مینماید.
بعضی قسمتهای کتاب برای مخاطب ایرانی گنگ است مثل صفحه ۱۶ کتاب «مردی که دیروز اولین بار دیدم و فهمیدم دایی من است...». علاوه بر این مباحث قبیلهای در طول روایت داستان زیاد و مبسوط بیان میشود که تا حدودی برای مخاطب خستهکننده است و گویی به پیشبرد داستان کمکی نمیکند.
فهیمه ایمانی - شاعر و فعال کتاب
کتاب مار و پله به چاپ ششم رسیده و شاید مهمترین عنصر ترغیبکننده مخاطب، همذاتپنداری او با مدینه، شخصیت اصلی داستان است. مخاطب نه تنها با مدینه که با تکتک شخصیتهای داستان همراه میشود. امنیتی بودن موضوع و پرداخت نویسنده از عوامل موثر در ترغیب مخاطب است.مدینه تا حدود بیش از نصف داستان هیچ حس امیدی ندارد و مدام به اعدام و شکنجه فکر میکند. حس تنهایی او به خوبی به مخاطب القا میشود. از خانواده خود و همسرش هیچ حمایتی دریافت نمیکند. این حس تنهایی در صفحه ۲۸ کتاب به خوبی بیان شد است. «کاش بچه بودم و کسی مرا بغل میکرد». جمله طلایی کتاب که بیان حقیقت شخصیت مدینه است صفحه ۱۶۲ از زبان بازجو روایت میشود: «میدونی مشکل تو اینه که بین حقیقت و چیزهایی که داعش بهت یاد داده، گیر کردی».
رفتار ماموران اطلاعاتی ایران روی مدینه تاثیر میگذارد و او بسیارخوشبین میشود. متهمی که ابتدا اصلا همکاری نمیکرد حالا خودش بحث را باز میکند (صفحه ۱۵۸) تا سریعتر بحث پیش برود و او تعیین تکلیف شود. در کنار تمام نقاطقوت به نظر میرسد بازجوییهایی که پی در پی در کتاب آورده شدهاند و در بین صفحات قبل و بعد بازجویی فقط به روایت حال اجمالی مدینه اکتفا شده، برای مخاطب خستهکننده مینماید.
بعضی قسمتهای کتاب برای مخاطب ایرانی گنگ است مثل صفحه ۱۶ کتاب «مردی که دیروز اولین بار دیدم و فهمیدم دایی من است...». علاوه بر این مباحث قبیلهای در طول روایت داستان زیاد و مبسوط بیان میشود که تا حدودی برای مخاطب خستهکننده است و گویی به پیشبرد داستان کمکی نمیکند.
فهیمه ایمانی - شاعر و فعال کتاب
تیتر خبرها