نسخه Pdf

قتل خاموش

قتل خاموش

معمولا اول یک یادداشت یا مقاله چند جمله می‌نویسند که عنوان تخصصی‌اش «لید» است. یعنی یک پاراگراف که می‌خواهد مخاطب را با موضوع اصلی محتوای پیش‌رو آشنا کند. خیلی فکر کردیم که این مقاله باید چطور آغاز شود و فقط به یک جمله رسیدم:«می‌خواهیم درباره قاتل زنجیره‌ای و خاموش دانش‌آموزان حرف بزنیم. جایی با نام بوفه، که معلوم نیست چه بلایی دارد سر آینده دانش‌آموزان می‌آورد.»

مادربزرگم می‌گفت صبحانه را تنها بخور، ناهار را با دوستت و شام را با دشمنت. حالا این را از یک حدیث برگرفته یا از قدیم سینه‌به‌سینه به ما رسانده بود را نمی‌دانم. ولی منظورش این بود که مهم‌ترین وعده غذایی صبحانه است و باید آن را تنها بخوری و مفصل. ناهار کم‌اهمیت‌تر است و می‌توانی با دوستت شریک شوی اما شام را باید سبک خورد. ولی از همان زمان دانش‌آموزی که این حرف قرار بود آویزه گوش ما شود، شرایط جوری بود که اصلا نمی‌شد آن را عملی کرد. چون دقیقا در حالی‌که هنوز پادشاه هفتم را در خواب ندیده بودیم، یکهو با صورت کثیف و موی ژولیده، خودمان را جلوی آیینه می‌دیدیم و صورت شسته و نشسته، کوله‌پشتی بر دوش، روانه مدرسه می‌شدیم و تراژدی خوردن صبحانه مفصل و رنگین، قاعده هرروزه زندگی ما در دوران دانش‌آموزی بود. جمعه‌ها هم طبیعتا روزی بود که اجازه داشتیم تا لنگ ظهر بخوابیم و باز هم توفیق صرف صبحانه از ما گرفته می‌شد. خب البته یک گزینه جبران وجود داشت: بوفه مدرسه. جایی که عمرا مواد غذایی مناسب صبحانه در آن یافت نمی‌شد. 
مدرسه قرار است جایی باشد که مغز فرد بیشتر از جاهای دیگر بدنش فعال شود. البته یک شوخی بزرگ به نام زنگ ورزش هم وجود دارد که قاعدتا در رقابت با زنگ‌هایی مثل ریاضی‌، فیزیک و زبان دوام نمی‌آورد و چندباری هم به‌دلیل آلودگی هوا یا سرما تعطیل می‌شود. حالا این جناب مغز که قرار است کلی فعالیت داشته باشد، طبیعتا نیاز به خوراک مناسب و تقویت ویژه دارد. بسیاری از کارشناسان تغذیه تاکید می‌کنند که یک لقمه نان و پنیر ساده، ساندویچ‌های خانگی، میوه و نخودچی کشمش می‌تواند بهترین میان‌وعده برای دانش‌آموزان باشد تا مغزشان کشش فعالیت‌های مدرسه را داشته باشد. اما متاسفانه بوفه‌های مدارس تصمیم دیگری برای دانش‌آموزان گرفته‌اند و به‌عبارتی نقش جدی در تغییر عادات غذایی دانش‌آموزان دارند. گویا این بوفه‌داران که خودشان را کارشناس امور تغذیه می‌دانند، توصیه‌شان به بچه‌ها خوراکی‌هایی مثل چیپس، پفک، آدامس و انواع فست‌فود است؛ چیزهایی که نه تنها مغز را به کار نمی‌اندازد، بلکه در بلند‌مدت آسیب‌های اساسی به فرد وارد می‌کند.
مسمومیت از آن دسته اتفاقات شایع در مدارس است که گاهی اخبارش به بیرون درز می‌کند. گرچه خیلی اوقات خود معلمان و کادر مدرسه، با یک چای و نبات و مرخصی نیم‌روزی به دانش‌آموز مورد نظر، سر و ته قضیه را جمع می‌کنند. اغلب این مسمومیت‌ها ناشی از زحمات روز‌افزون همین بوفه‌هاست. گاهی برخی از بوفه‌ها، فست‌فودهایی را تهیه می‌کنند که نه تنها از نظر بهداشتی مورد تایید نیست بلکه همه سلامت دانش‌آموزان را به مخاطره می‌اندازد. البته به لطف سیستم آموزشی، یک فهرست بلندبالا از اقلامی که نباید در بوفه مدارس عرضه شود، وجود دارد. ولی به لطف کادر مدارس و بوفه‌داران ارجمند، این فهرست، کارایی چندانی ندارد.
برای آنها که نمی‌دانند بگویم که برخی از مهم‌ترین این خوراکی‌ها عبارتند از: کالباس، سوسیس، سمبوسه و تنقلاتی مانند پفک، چیپس و آبمیوه‌های صنعتی و خب در عوض اینها جای برخی مواد خوراکی مثل آش، نان، پنیر و پسته و همچنین سبزیجات مانند خیار، گوجه و‌... خالی است.
چند روزی است که ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان در قم، خبرساز شده است. برخی با «خدا را شکر» جمله‌شان را آغاز می‌کنند و می‌گویند خب خدا را شکر این مسأله مربوط به بوفه مدرسه و تغذیه نبوده است و علت اولیه را وجود گاز مونو اکسید کربن در کلاس تشخیص داده‌اند. بسیار جالب است که اولا وجود مونواکسید کربن برای این بزرگواران جای تعجب نیست و حتی آن را خطرناک‌تر از مسمویت ناشی از خوراکی‌های نامناسب نمی‌دانند و خب از طرفی نشان می‌دهد که چقدر راحت منتظر اخبار مربوط به مسمومیت از طریق خورد و خوراک نامناسب در مدرسه هستند!
صدای اغلب والدین هم درآمده است. با این‌که خودشان در راهی کردن دانش‌آموزان‌شان بدون خوراکی سالم بی‌تقصیر نیستند و این‌که بار را از دوش‌شان بر‌می‌دارند و با یک پول تو‌جیبی، فرزندشان را روانه بوفه مدرسه می‌کنند ولی خب حق دارند. مخصوصا وقتی تجربه مسمومیت غذایی را لااقل چند‌بار در طول سال تحصیلی به چشم می‌بینند.
حالا همه حرف این است که کسی مسموم نشود؟ یعنی اگر سوسیس و کالباس به‌عنوان یک تغذیه پرطرفدار در حالت عادی در مدرسه هم باعث مسمومیت نشد، دیگر جای هیچ نگرانی نیست؟ خیر. مسأله سلامت دانش‌آموزان است که با این چیزها به خطر می‌افتد. مثلا یک نگاه به آمار چاقی بین دانش‌آموزان کافی است تا بفهمیم چه بلایی داریم سر آنها می‌آوریم. 
چند وقت پیش مسئول واحد اپیدمیولوژی پژوهشکده غدد وزارت بهداشت گفت: افزایش چاقی در کودکان واقعا نگران‌کننده است، تحرک و فعالیت بدنی در کودکان به‌شدت کاهش یافته است و مصرف غذاهای آماده و تنقلات چاق‌کننده بر روند شتاب چاقی کودکان در کشور افزوده است. داود خلیلی در این‌باره توضیح داد که وزارت بهداشت و مراکز تحقیقاتی و دستگاه‌های مسئول دیگر باید برای کاهش چاقی کودکان و تغییر ذائقه و سبک زندگی آنان فکر جدی بکنند، در غیر این صورت نسل آینده ایران با معضلات و بیماری‌های زیادی مواجه می‌شوند.
این البته همه آمار نگران‌کننده در این خصوص نیست. بر‌اساس آمار، حدود ۲۱ درصد دانش‌آموزان دچار اضافه‌وزن و چاقی هستند که این مسأله خطر ابتلا به دیابت را در آنها افزایش می‌دهد. معاون تربیت‌بدنی وزارت آموزش و پرورش با بیان این‌که در حال حاضر شمار این دسته از دانش‌آموزان افزایش یافته است به ما گفت: وزارت آموزش و پرورش برای مقابله با پدیده چاقی در دانش‌آموزان نظارت‌های خود را بر بوفه‌های مدارس و درس ورزش دانش‌آموزان تشدید کرده. مبارزه با این مسأله نیاز به همکاری خانواده‌ها نیز دارد و مادران باید در تهیه غذا از مصرف نمک، شکر و چربی به‌شدت خودداری کنند. 
ما که اصولا فقط می‌توانیم یقه مسئولان را بگیریم و حرف حق را به گوش‌شان برسانیم. مثلا از همین تریبون نوجوانه فریاد بزنیم که شدیدا نگران سلامت دانش‌آموزان هستیم. مخصوصا وقتی اخبار مربوط به مسمومیت در برخی مدارس منتشر می‌شود. یا وقتی با یک سرشماری ساده متوجه می‌شویم خیلی از مدارس، مربی بهداشت ندارند. اگر هم وجود دارد، لااقل به حوزه استحفاظی بوفه مدارس ورود نمی‌کند. 
برای همین است که توصیه یک کارشناس به جان‌مان نشست. وقتی گفت: «‌باید با ترویج هر چه بیشتر خودمراقبتی، دانش‌آموزان را به سمت فرهنگ تغذیه مناسب سوق داد که در این صورت آنها در هیچ محیطی مواد غذایی ناسالم مصرف نخواهند کرد که این موضوع باید مورد توجه جدی والدین باشد.» ولی ما به خود شما توصیه می‌کنیم که بیشتر مراقب خودتان باشید.