نسخه Pdf

آدمربایی تحت‌تاثیر یک فیلم

بازخوانی خاطره یکی از بازپرس‌های دادگستری

آدمربایی تحت‌تاثیر یک فیلم

دستگیری دو آدمربا که تحت تاثیر فیلمی، نقشه آدمربایی را طراحی و اجرا کرده بودند، خاطره یکی از قضات دادگستری است.

در دفترم بودم که از مرکز فوریت‌های پلیسی تماس گرفتند و موضوع عجیبی را مطرح کردند. ماموری که پشت خط تلفن بود، گفت: جناب بازپرس، لحظاتی قبل مردی هراسان با پلیس تماس گرفت و در حالی که به‌سختی صدایش شنیده می‌شد از ماجرای گروگانگیری خبر داد. مکالمه‌ای که مرد جوان با ما داشت این بود: «دو نفر مرا گروگان گرفته‌اند و می‌خواهند از من اخاذی کنند. من با نقشه‌ای آنها را به شرکت کشانده‌ام. می‌ترسم بعد از این‌که وسایل را به آنها بدهم، مرا زنده نگذارند، آنها حتی از من فیلمبرداری و تهدید کرده‌اند تصاویرم را در فضای مجازی منتشر خواهند کرد.» البته سعی کردم به او آموزش بدهم که خونسردی‌اش را حفظ کند و از او خواستم آدمربایان را معطل کند.ماموران برای هماهنگی‌های قضایی و اقدام برای دستگیری تماس گرفته بودند و بعد از کسب اجازه، بلافاصله راهی محل شدند و دو مرد گروگانگیر را بازداشت و صاحب شرکت به نام آرش را نیز از دست آنها آزاد کردند.

کمک اشتباهی
آرش وقتی مقابلم قرار گرفت تا ماجرای گروگانگیری را تعریف کند همچنان در استرس و هیجان ماجرایی بود که پشت سر گذاشته بود. او گفت: در حال عبور از خیابان سوار بر خودروی تویوتا کمری‌ام بودم که ناگهان متوجه دو خانم جوان شدم که کنار خیابان به انتظار تاکسی بودند. هوا سرد و خیابان هم خلوت بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم به آنها کمک کنم. مسیری که آنها می‌خواستند بروند با مسیر من یکی بود و دو زن جوان سوار شدند. مقابل خانه‌ای که دو زن جوان مقصدشان بود توقف کردم، اما آنها از من خواستند چند لحظه صبر کنم و اگر امکان دارد باتوجه به این‌که تاکسی در خیابان نیست آنها را به مقصد دیگری ببرم. من هم به‌ناچار قبول کردم و دو زن برای قدردانی از من خواستند وارد خانه‌شان شوم و منتظر بمانم. اصرارهای آنها باعث شد دعوتشان را به داخل خانه قبول کنم. اما به محض ورود به خانه با دو مرد مواجه شدم. یکی از آنها با دیدن من فریاد زد: «همسرم و خواهر زنم در تمام این مدت نزد تو بودند. تو آنها راگروگان گرفته بودی؟ می‌دانی در این مدت چه به من گذشت؟ من که گفته بودم توانایی پرداخت پول برای آزادی‌شان را ندارم. »در همین حین بود که دو زن خانه را ترک کردند و من ماندم و دو مردی که نمی‌دانستم چه می‌گویند.

نقشه فرار
او گفت: همان مرد جوانی که داد و فریاد می‌کرد به سمتم آمد و با تهدید دست و پایم را بست و شرط آزادی‌ام را پرداخت پول اعلام کردند. اما پول زیادی همراه نداشتم. این موضوع آنها را راضی نکرد که مرا آزاد کنند. ناگهان فکری به ذهنم رسید و به آنها گفتم درست است که الان پول همراهم نیست اما در شرکتم پول دارم و می‌توانید کامپیوترها و تلویزیون گران‌قیمتی را که داخل شرکت است برای خودتان بردارید. آنها که تا اینجای ماجرا پولی به جیب نزده بودند موافقت‌شان را اعلام کردند و قبل از این‌که به سمت شرکت برویم از من فیلم تهیه کردند تا به قول خودشان به وقتش از آن استفاده کنند. آنها در حالی که چاقویی روی پهلوی من بود سوار خودرویم کردند و به سمت شرکت راه افتادیم و تهدید کردند اگر سروصدا کنم، مرا زنده نمی‌گذارند. در راه مدام با خودم فکر می‌کردم تا راهی برای فرار پیدا کنم که ناگهان فکری به ذهنم خطور کرد. مقابل در ورودی شرکت به آنها گفتم شرکت دوربین دارد و اگر با من وارد شوید دوربین‌ها چهره شما را می‌گیرند. همین جا بمانید تا من وسایل باارزش شرکت را با خودم بیاورم. وقتی چهره پر از مخالفت آنها را دیدم گفتم، فیلم مرا که گرفته‌اید و از طرفی هم آدرس شرکتم و مدارکم در دست‌تان است. شرکت هم که یک در بیشتر ندارد. سرانجام مردان آدمربا قبول کردند و من با ورود به شرکت با پلیس تماس گرفتم. ماموران خواستند آدمربایان را سرگرم کنم تا خودشان را برسانند. من هم به بهانه این‌که باید تلویزیون را از دیوار باز کنم از آنها پیچ گوشتی گرفتم و خودم را مشغول باز کردن تلویزیون کردم. در دلم دعا می‌کردم که ماموران هر چه زودتر خودشان را برسانند که با صدای درگیری از خیابان خیالم راحت شد و فهمیدم آنها آمده و گروگانگیران را بازداشت کرده‌اند.

به خاطر یک مشت پول
تحقیقات از مرد جوانی که طراح این گروگانگیری بود را آغاز کردم و او زمانی که مقابلم نشست گفت: شرایط مالی‌ام خوب نبود و به فکر راه چاره‌ای بودم. از بیکاری یک فیلم سینمایی گذاشتم که ماجرای آن اخاذی از راننده‌های خودروی مدل بالا بود. همان‌جا فکری به ذهنم خطور کرد و تلفن را برداشتم و با شهاب دوستم در موردش صحبت کردم. او هم استقبال کرد. به همین دلیل از دوست دخترهای‌مان خواستیم ما را در این ماجرا همراهی کنند. دوست دخترهای‌مان در نقش طعمه، مرد تویوتا سوار را به داخل خانه کشاندند و ما هم قصد اخاذی از او را داشتیم که سر بزنگاه و درست وقتی منتظر گروگان بودیم، دستگیر شدیم.
پس از تحقیقات از دو گروگانگیر، دستور بازداشت آنها را صادر کردم. آنها تحت تاثیر هیجان یک فیلم، نقشه‌ای را طراحی و اجرا کرده بودند؛ نقشه‌ای که تصور می‌کردند مانند پایان فیلم برای آنها خوش خواهد بود. دو پسر جوان به عاقبت کار خود فکر نکرده بودند و وقتی فهمیدند چه مجازاتی در انتظارشان است، شوکه شدند.