قهرمان‌های اسفنجی

نگاهی به عروسک‌های ماندگار تلویزیون در دهه‌های مختلف

قهرمان‌های اسفنجی

عروسک‌ها؛ این موجودات ابری، بی‌جان و بی‌آزار اما دوست‌داشتنی دیگر صرفا محبوب کودکان و به‌خصوص دختربچه‌ها نیست، بلکه برخی از آنها با دلبری‌‌شان توانسته قلب بزرگ‌ترها را نیز تسخیر کند. البته اگر با دیدن این گزارش به یاد فیلم «کلاه قرمزی» افتادید و عروسک دایناسوری که یک‌باره جان گرفت و بلایی شد بر سر کلاه قرمزی، باید بگویم که آن یکی استثناء بود.

معمولا عروسک‌ها در دنیای فانتزی ما شخصیت‌های شیرین و دوست‌داشتنی است و با جانی که عروسک‌گردان‌ها و صداپیشه‌ها به آنها داد، تعدادی از آنها توانست به قلب تماشاگرها ورود کرده و ماندگار شود. البته در این میان عده‌ای هم ظهور کردند که تاریخ مصرف داشتند. اما از دهه 60 تا به امروز عروسک‌های بسیاری را سراغ داریم که همچنان با دیدن‌شان خاطرات شیرینی در ذهن ما تداعی می‌شود. در گزارشی که پیش‌رو دارید، نگاهی به ماندگارترین و دوست‌داشتنی‌ترین عروسک‌های تلویزیونی داریم که دیگر صرفا یک عروسک نبودند، بلکه به شخصیتی محبوب تبدیل شدند. پس پیشنهاد می‌کنیم در این گزارش همراه ما باشید. شاید یادآوری آن عروسک‌های شیرین برای شما هم خاطره‌انگیز باشد و لبخند را روی لبان شما بیاورد. همچنین با دو نفر از خاطره‌سازان هم صحبت کردیم.

وقتی صحبت از دنیای عروسک‌ها می‌شود، همه خاطرات بسیار زیادی برای برای یکدیگر داریم، زیرا این خاطرات زیبا را جعبه جادو برای ما شکل داده است. البته تعداد کسانی که برای ما خاطره ساختند، زیاد است. همچنین عادل بزدوده را با خاطراتی که برای بچه‌ها ساخته، می‌شناسیم. او عروسک‌های بسیاری را برای دوران کودکی ما ساخته است؛ از‌جمله زی‌زی‌گولو، پسرخاله، خونه مادربزرگه و شهر موشها. او در پاسخ به این سؤال که دلیل محبوبیت و ماندگاری برنامه‌های عروسکی گذشته چیست، به جام‌جم می‌گوید: عروسک ماحصل تفکر یک تیم بسیار کارکشته‌ یعنی تهیه‌کننده، نویسنده، کارگردان، مدیر تولید، طراح و سازنده عروسک، صداپیشه و چالش‌های بسیار اساسی که در کارها بوده ساخته شده است. یعنی همگی سواد و تخصص این کار را داشتند. 

نگاه ما به بچه‌های دورترین روستاها بود
وی ادامه می‌دهد: در آن دوران برای ما کار به این‌گونه تعریف شده بود که باید وظایف‌مان جلب بیننده فراتر از ایران باشد. این‌گونه نبود که فقط مخاطبان تهرانی را در‌نظر بگیریم؛ ضمن این‌که همه کارهای ما پیش‌تولید داشت و این چالش را همواره در پیش‌تولید داشتیم که سال‌ها بعد این کار ما چه دستاوردی خواهد داشت. یعنی نگاه بسیار جدی به این کار داشتیم و همگی با عشق کار می‌کردیم اما متاسفانه برای برخی کارها این اتفاق نمی‌افتد. ما که در آن زمان کار می‌کردیم، هیچ‌وقت اهل سر‌هم‌بندی نبودیم و نیستیم و نخواهیم بود. 
بزدوده همچنین می‌افزاید: بیننده برنامه‌های تلویزیون که فقط تهرانی‌ها نیستند. ما مخاطبانی داریم که در شهرستان‌ها و روستاها کار می‌کنند. بنابراین نگاه ما در کار به دورترین روستاها هم بوده است. به همین دلیل هنوز هم آن برنامه‌ها و عروسک‌ها در ذهن مخاطب مانده است.
وی درباره انتقال پیام این برنامه‌ها به بچه‌ها در آن دوران هم عنوان می‌کند: هیچ‌کدام از پیام‌هایی که به بچه‌ها در این برنامه‌ها می‌دادیم به‌صورت مستقیم نبود. بچه‌ها را در فضا قرار می‌دادیم تا خودشان متوجه شوند. می‌توانم بگویم ما به بچه‌ها احترام می‌گذاشتیم؛ چون برای‌مان مهم بود. مسأله مالی اصلا در اولویت ما نبود و به نکات مهم‌تری در این زمینه فکر می‌کردیم. همین چیزها باعث می‌شد که عروسک‌ها ماندگار و محبوب شوند و هنوز هم مخاطب داشته باشند.

دانش و تجربه در این کار حرف اول را می‌زند
محمد لقمانیان سال‌هاست در زمینه صداپیشگی و عروسک‌گردانی فعالیت می‌کند. از مهم‌ترین آثارش می‌توان به صداپیشگی و عروسک‌گردانی بچه فامیل‌دور در مجموعه «کلاه قرمزی» اشاره کرد. وی درباره دلیل محبوبیت و ماندگاری عروسک‌های دهه‌های گذشته به جام‌جم می‌گوید: من فکر می‌کنم به شرایط مختلفی بستگی دارد. مثلا این‌که در سال‌هایی که این برنامه‌ها پخش می‌شد، تلویزیون فقط یکی دو شبکه داشت. از طرفی برنامه‌هایی که برای این گروه سنی ساخته شود هم تعدادشان کم بود. بنابراین هر برنامه‌ای که ساخته می‌شد به اصطلاح می‌گرفت و بچه‌ها دوست داشتند.
وی ادامه می‌دهد: نکته بعد این‌که به‌نظرم ایده‌های برنامه‌سازی در آن دوران بکرتر بود و برنامه‌سازها خلاق‌تر بودند. به همین دلیل هر کاراکتری که می‌آمد، برای بچه‌ها تازگی داشت و همین مسأله آنها را جذاب‌تر می‌کرد. 
لقمانیان همچنین درباره گستردگی رسانه‌ها نیز بیان می‌کند: آنچه که در این میان حائز‌اهمیت است، علم تولیدکنندگان این آثار است. اگر می‌بینیم کاراکتری ماندگار نمی‌شود، مطمئن باشید که از تهیه‌کننده تا کارگردان علم و تخصص و تجربه آن کار را ندارند. اگر به شخصیت‌هایی که در گذشته وجود داشتند و برای بچه‌ها جذابیت داشتند، دقت کنید، متوجه می‌شوید که خالق آنها علم و دانش و تجربه این کار را داشتند. ضمن این‌که علاقه و عشقی که به این کار داشتند در کنار خلاقیت، باعث ماندگار شدن آن عروسک‌ها شده است. بنابراین دانش و علم آن کار خیلی مهم است و برخی از برنامه‌سازان ندارند. 
صداپیشه مجموعه «شکرستان» تعجیل در ساخت چنین برنامه‌هایی را نیز در این میان حائز اهمیت می‌داند و می‌افزاید: تعجیل در تولید و مشکل زمان در این امر بسیار تاثیرگذار است. مثالی برای‌تان در این زمینه می‌زنم. آقای طهماسب پیش از ضبط، تمرین‌های بسیاری برای آن برنامه می‌گذارد تا ایده‌ها پخته شود. ضمن این‌که برای چنین هنرمندانی مخاطب خیلی مهم است. به همین خاطر کارهایی که آقای طهماسب و یا خانم برومند ساخته‌اند، مخاطبان بسیاری داشته و دارد. 
کارگردان مجموعه «شوخی شوخی» در پایان درباره اهمیت تجربه و دانش صداپیشه و عروسک‌گردان نیز در جذب مخاطب می‌گوید: صداپیشه و عروسک‌گردان باید آدم‌های با دانش و با تجربه‌ای در زمینه کاری خود باشند تا آن عروسک را برای مخاطب زنده و باورپذیر کنند اما وقتی کارگردان و تهیه‌کننده دست آنها را برای کار باز نگذارد، تعجیل را ضمیمه کارش کند و آنها فرصت تمرین نداشته باشند، قطعا خروجی خوبی حاصل نخواهد شد. چون آنها نتوانسته‌اند خوب تمرین کرده و همدیگر را در تمرین‌ها پیدا کنند.در ادامه این گزارش مروری کردیم بر برنامه‌ها و عروسک‌هایی که برای‌مان خاطرات رنگارنگی را ساختند.

یک مدرسه پر از موش

کمتر کودک و نوجوان دهه شصتی را سراغ دارید که با مجموعه «مدرسه موشها» خاطره نداشته باشد. همان مدرسه‌ای که پر از موش‌های دوست‌داشتنی بود که هرکدام تکیه‌کلامی داشت و معلم جدی هم داشت که با لحن و صدای خاصی مدام می‌گفت: «بنشینید بچه‌موش‌های عزیز». در کنار این معلم جدی اما با حوصله، بچه‌موش‌های شیرین و دوست‌داشتنی بود که هرکدام ویژگی‌های خاصی داشت.

مادربزرگ مهربان و بچه‌ها
یکی از ویژگی‌های مجموعه‌های عروسکی دهه‌های 60 موسیقی تیتراژ بود. چیزی که هنوز هم با شنیدنش خاطرات آن مجموعه‌ها در ذهن تداعی می‌شود. «خونه مادربزرگه» یکی از همین مجموعه‌ها بود که به‌واسطه موسیقی و شخصیت‌های جالبش همچنان جزو کارهای موفق تلویزیون در زمینه کودک محسوب می‌شود. ماجرای این خانه از جایی آغاز می‌شد که مخمل گربه یکی‌یک‌دانه مادربزرگ، تنها همدم او بود اما با ورود خانواده آقا حنایی و گل‌باقالی‌خانم به همراه دو جوجه فرزندشان، آرامش خونه مادربزرگه برای مخمل به‌هم ریخت و مخمل درصدد بیرون کردن این خانواده بود.

ماجراهای یک قورباغه سبز
زنده‌یاد علیرضا توپچیان را شاید بتوان اولین بازیگری دانست که با عروسک دستکشی که یک قورباغه سبز بود، همزمان هم عروسک‌گردانی می‌کرد و هم مقابل دوربین بازی می‌کرد و هنوز هم با همان شخصیت مهربان و صبورش که حرف‌های قشنگی برای بچه‌ها می‌زد، در ذهن مخاطبان مانده است. همچنین قورباغه سبز را می‌توان اولین عروسکی دانست که از پشت میزهای دکوری خارج شده و همراه عروسک‌گردانش به کوچه و خیابان می‌رفت.

داستان‌های خواهر و برادری
«هادی و هدی» یکی از قدیمی‌ترین مجموعه‌های عروسکی تلویزیون است که برای بچه‌های دهه 60 تبدیل به نوستالژی شده است. عروسک‌هایی که در مقابل یک پرده سیاه و تاریک نقش‌آفرینی می‌کرد. طراحی آنها به گونه‌ای بود که بدون این‌که دهان‌شان باز شود، صحبت کرده و چشم‌های‌شان هم بی‌حرکت بود. گاهی نخ‌هایی که به دست‌شان بود هم به‌وضوح دیده می‌شد. با این حال به عروسک‌های محبوب ما تبدیل شده بود. در کنارشان خانواده‌ای بود که شامل پدر و مادر و مادربزرگ می‌شد و هر کدام‌شان از تجربیاتش برای تربیت بچه‌ها استفاده می‌کرد. 

لاکی‌جون باهوش
تنها لاکپشت عروسکی که در برنامه‌های کودک حضور داشت و با شیطنت‌ها و بازیگوشی‌هایش بچه‌ها را پای تلویزیون می‌نشاند، «لاکی‌جون» یک لاکپشت باهوش بود. البته به طور دقیق‌تر این عروسک یک تن‌پوش بود که بسیار ورجه وورجه می‌کرد. همین شیطنت‌هایش باعث شده بود که محبوب  بچه‌ها شود. 

عروسک‌های دهان‌گشاد
خاطرتان هست «هاچین واچین» دو عروسک دهان گشادی بودند که زیر دست‌هایشان نخ‌هایی داشت  که عروسک گردان‌ها با استفاده از آن نخ‌ها، حرکت‌شان می‌دادند؟ عروسک‌هایی که هر بار داستان‌ها و ماجراهایی را خلق می‌کرد. یک پستچی هم داشت که اکبر عبدی نقش آن را بازی می‌کرد. 

وسوسه‌های دون دون
«السون و ولسون» سه تا میشن با «دون دون»! این شعر تیتراژ ابتدایی مجموعه عروسکی «السون و ولسون» بود که در کلبه کوچکی زندگی می‌کردند. ضمن این‌که دو خواهر کبوتر در نزدیک خانه آنها، لانه‌ای برای خود ساخته بودند. شخصیت دیگر، «دون دون» بود که با آن چهره ترسناک سعی داشت به بهانه‌های مختلف، السون و ولسون را وسوسه کند تا شکلات و شیرینی بخورند و دندان‌های‌شان مثل او خراب  شود.

مورچه‌های دوست‌داشتنی
مورچه‌های «اچی و مچی» را به خاطر دارید که عروسک‌های کوچک بدون دهان طراحی شده بودند و در تیتراژ هم دسته‌جمعی آواز می‌خواندند؟ شاید برای‌تان جالب باشد بدانید که مهدی فقیه یکی از بازیگران پیشکسوت شیرازی کار طراحی و ساخت این عروسک‌ها را برعهده داشت. اگر به یاد داشته باشید بزرگ‌ترین عضو مورچه‌ها با موهای سفیدی که داشت، برای بقیه قصه می‌گفت و آنها هم سراپا گوش می‌شدند.

کوچولوهای نخی با اخلاق
بچه‌های دهه 50 و 60 عروسک «نخودی» را به خوبی به یاد دارند. این مجموعه شامل چند عروسک بود که شخصیت اصلی‌اش نخودی بود. پسربچه‌ای پرسشگر و کنجکاو که مدام درباره همه چیز سؤال می‌کرد. طراحی این عروسک‌ها به گونه‌ای بود که فقط دست و پا و سرهای‌شان با نخ‌هایی که به آنها وصل بود حرکت می‌کرد و دهان‌شان باز نمی‌شد. 
با این وجود برای بچه‌ها جالب و ملموس بود. نخودی یک بی‌بی داشت که با او زندگی می‌کرد و لحنی بسیار جدی داشت. 

منگوله گوش کنجکاو
«منگوله گوش میرزا» عنوان مجموعه عروسکی‌ای بود که در دهه 70 پخش و تیتراژ آن با تخته سیاه و گچ آغاز می‌شد. همان چیزهایی که ما بچه‌های دهه‌های گذشته با آن خاطره بازی می‌کردیم و هنوز هم با یادآوری خاطرات آن روزها حال‌مان خوب می‌شود. شخصیت اصلی این مجموعه عروسکی به نام «منگوله گوش» بود که گوش‌هایی خاص با موهای صورتی داشت. این مجموعه عروسک‌های دیگری هم داشت که همگی جزو حیوانات بودند.

پسربچه‌های بازیگوش
«آفتاب و مهتاب» دو پسربچه عروسکی  سبزه‌رو بسیار بازیگوش و کنجکاو بودند. این دو نماد بچه‌های آن روزها، سرشار از شیطنت و سؤال بودند. تیتراژ برنامه با معرفی این دو شخصیت توسط خودشان آغاز می‌شد و شعری هم در این باره می‌خواندند و اتفاقا با کلمه‌سازی خودشان را معرفی می‌کردند که همین نکته هم برای بچه‌ها جالب بود. این دو عروسک همیشه پشت یک میز بودند و قصه‌های‌شان را روایت می‌کردند. 

قصه های تا به تا
یکی از ماندگارترین عروسک‌های دوران کودکی ما مربوط به مجموعه «قصه‌های تابه‌تا» و عروسک زی‌زی‌گولو بود. موجود ناشناخته و عجیب صورتی‌رنگی که یکباره فرزندخوانده آقای پدر و مادرخانومی شد و ماجراهایی را خلق کرد. زی‌زی‌گولو در همسایگی‌شان دوستی به نام امیر آقا جمالی داشت که این دو در کنار هم ماجراجویی می‌کردند. این عروسک دوست‌داشتنی از سیاره‌ای ناشناخته به زمین آمده بود که با خواندن ورد «زی‌زی‌گولو آسی پاسی دراکوتا تابه‌تا» کارهای خارق‌العاده انجام می‌داد. 

یک شهر پر از بستنی
بستنی یکی از علاقه‌مندی‌های همه بچه‌هاست. چه بچه‌های دیروز و چه بچه‌های امروز. از این رو در دهه 70 مجموعه عروسکی‌ای به نام «صبح‌بخیر کوچولو» تولید و پخش شد که شخصیت‌هایش بستنی‌های خوشمزه‌ای بودند که در کنار «خانوم بهار» برنامه اجرا می‌کردند. شعر معروف «دست کی بالا» را هم می‌خواندند و فضای شادی را برای بچه‌ها ترسیم می‌کردند. این مجموعه یک مرغ نامه‌بر هم داشت که عروسک لک‌لک بود و در کنار این بستنی‌ها حضور داشت. بستنی‌ها عروسک‌های تن‌پوشی بودند که با لحنی که صداپیشه‌های‌شان داشتند، داستان‌هایی را برای بچه‌ها روایت می‌کردند.

عروسک دست‌دراز
سال1376 مجموعه طنزی به نام«سیب‌خنده» از تلویزیون پخش شد و مورد توجه بچه‌ها قرار گرفت. در این مجموعه مجید صالحی نقش مجید را بازی می‌کرد که همه چیز را اشتباه می‌گفت و دوستش بهراد از این موضوع شاکی و عصبانی می‌شد. شخصیت‌پردازی این مجموعه مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و سال بعد مجموعه‌ای به‌نام «مجیددلبندم» تولید شد. عروسکی با دست‌های دراز که با شیرین‌کاری‌هایش مخاطب را جذب می‌کرد. عروسک مجید با گویندگی مجید صالحی، کلمات را به‌صورت اشتباه بیان می‌کرد که با تصحیح اعضای خانواده با جمله‌«مجیددلبندم...» مواجه می‌شد. ترکیب مجید دلبندم... در فرهنگ عامه نیز تا حدودی رواج یافت و در مکالمات روزمره از آن استفاده می‌شد.

بچه دایناسور سبز
«ماجراهای دانی و من» عنوان مجموعه‌ای بود که در آن شخصیتی به‌نام غزل نقاشی یک بچه‌دایناسور سبزرنگ را می‌کشد و یکباره این شخصیت زنده شده و در کنار سعید ماجراهایی را خلق می‌کرد. این بچه‌دایناسور دوست‌داشتنی شش‌ساله دانی نام داشت که به‌دلیل استقبال مخاطبان فصل‌های دیگر آن هم تولید شد. این بچه‌دایناسور چشم‌های درشتی داشت که چهره مهربانی به او داده بود. او بچه باادبی هم بود و می‌توانست در آن زمان الگوی مناسبی برای بچه‌ها باشد. رفتارهایی که دانی در طول ماجراهای این مجموعه داشت، برای بچه‌ها آموزنده بود. این عروسک هم مانند بسیاری از عروسک‌ها، تن‌پوش بود و توانایی حضور در هر مکانی را داشت. تیتراژ این مجموعه هم مورد توجه بچه‌ها قرار گرفت و اشعارش را زمزمه می‌کردند.

عروسک بنفش دوست‌داشتنی
«جناب‌خان» را می‌توان تنها عروسکی دانست که شهرت و محبوبیتش را از برنامه کودک نداشت. گرچه در یک مجموعه نمایش‌خانگی که برای بچه‌ها بود متولد شد اما با برنامه «خندوانه» که مخاطب بزرگسال داشت، به شهرت رسید و محبوب شد. این عروسک یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیتش را مدیون صداپیشه‌اش است. صداپیشه‌ای که با آوازهایش خیلی زود مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت. این عروسک همچنین دو عروسک‌گردان دارد که به او جان می‌دهند. شغل او لبوفروشی است و به دختری به نام احلام علاقه دارد. او با شوخی‌ها و کل‌کل‌هایی که با مجری و مهمان‌های این برنامه داشت خیلی سریع محبوب شد.  

ساکنان یک شهر خیالی
«شکرستان» عنوان مجموعه پویانمایی است که ابتدا از شبکه دو پخش شد و یکباره سر از شبکه نسیم درآورد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. مجموعه‌ای که هم مخاطب کودک دارد و هم بزرگسال تا این‌که این شخصیت‌های انیمیشنی تبدیل به عروسک‌های دوست داشتنی شدند که هر کدام طرفداران خاصی داشتند از جمله اسکندر و ننه قمر. شخصیت‌پردازی این عروسک‌ها به‌گونه‌ای بود که هرکدام تکیه کلام و ویژگی‌های خود را برای جذب مخاطب داشتند. مثلا اسکندر، نوزاد و نوه ننه قمر بود که خیلی زود عروسک و لوازم التحریرش وارد بازار شد یا خواجه فرزان فردی بود که همواره به مال‌اندوزی فکر می‌کرد و خسیس هم بود و جزو شخصیت‌های محبوب در این سریال محسوب می‌شود. برزو، صمد، بهادر، رمضون و... جزو شخصیت‌های محبوب این مجموعه است. البته مجموعه عروسکی آن ادامه پیدا نکرد اما همچنان پویانمایی آن در حال پخش است و تولید آن به فصل‌های بسیاری رسیده است.

دوست داشتنی‌های تلویزیون
مهدیه رضایی - گروه رسانه
کافی است کارنامه تلویزیون را ورق بزنیم، آن وقت است که متوجه عروسک‌های دوست‌داشتنی خواهیم شد، عروسک‌هایی که بچه‌ها کلی خاطرات خوب از آنها دارند و به‌واسطه برنامه‌های رنگارنگ تلویزیون راهی جعبه جادو و برای همیشه خاطره‌ساز شدند. حتی می‌توان گفت عروسک‌ها گاهی در محبوبیت و شهرت از بازیگران گوی سبقت را ربوده و در قلب کودکان و بزرگسا‌لان چند دهه نفوذ می‌کنند.عروسک‌ها گرچه ظاهری ساده دارند اما گاهی خود را به چنان جایگاهی می‌رسانند که ستاره چند برنامه پرمخاطب تلویزیون شدند و چهره‌ معروف‌شان بر انواع محصولات فرهنگی و مصرفی جا خوش می‌کند. در این باره می‌توان به کلاه قرمزی، عروسک‌های شکرستان، جناب خان و ... اشاره کرد. تجربه نشان داده کارهای عروسکی، هر وقت که در ساختار درست و با آدم‌های کاربلد این حوزه تولید شده‌اند به یکی از ساختارهای جذاب تلویزیون تبدیل شده‌اند. همچنین می‌توان گفت برخی مواقع پیش آمده که این عروسک‌ها در جذب مخاطب از سریال‌های درام و دیگر تولیدات تلویزیونی نیز پیشی گرفته‌اند.اگر بخواهیم در این حوزه آرشیو ذهنی خود را مرور کنیم بدون تردید به مجموعه عروسکی خونه مادربزرگه به کارگردانی مرضیه برومند خواهیم رسید که کلی خاطرات با مادربزرگ، مخمل، مراد، آقا حنایی و گل باقالی خانوم، نبات و... داریم. یا مجموعه خاطره‌انگیز کلاه قرمزی که پر از عروسک‌های جذاب و خاطره‌ساز بود. البته تعداد عروسک‌های ماندگار زیاد است. عروسکی به نام جناب خان با صداپیشگی محمد بحرانی در قالب یک برنامه بزرگسال ظهور کرد و توانست تا حدودی در دل مخاطب جای بگیرد که حضورش حتی از خود مجری هم پررنگ‌تر شود. شاید راز موفقیت عروسک‌های ماندگار همین است؛ این‌که می‌توانند هم برای مخاطب بزرگسال و هم مخاطب کودک به یک اندازه جذاب باشند.چاق و لاغر به نویسندگی بیژن بیرنگ و ایرج طهماسب و تهیه‌کنندگی و کارگردانی مسعود رسام، به فاصله چند سال از «محله بروبیا» ساخته شد و توانست در اذهان کودکان دهه شصتی ماندگار شود. این مجموعه که در چند سری ساخته شد، ابتدا برای جشن‌های دهه فجر و در ایام دفاع‌مقدس تولید شد. چاق کنایه از صدام و لاغر رئیس کوچک کنایه از (آمریکا) و رئیس بزرگ کنایه از شیطان بود و این دو مأموریت داشتند تا جشن‌های دهه فجر را خراب کنند که همیشه ناکام بودند. سری اول مجموعه چاق و لاغر سال ۱۳۶۵ به کارگردانی مسعود رسام و ساسان امیرپور و به‌صورت عروسکی ساخته شد. از دیگر عروسک‌های ماندگار می‌توان به مدرسه موش‌ها، زی زی گولو، السون ولسون و... اشاره کرد.در مجموع در سهم موفقیت عروسک‌ها، کارگردان، صداپیشه، عروسک گردان و... مؤثر بودند. در واقع باید گفت همه گروه باید کارشان را درست انجام بدهند تا یک عروسک برای مخاطبان باورپذیر و شیرین شود.

عروسک‌های نازیم
قصه‌رو ما می‌سازیم...
فاطمه چشمی - گروه رسانه
 آغاز دهه 60 همزمان با شروع جنگ‌تحمیلی،قشر آسیب‌پذیر جامعه کودکانی بودند که با اتفاقات تلخ آن روزها در شوک و ناامیدی به سر می‌بردند و تلویزیون دریچه‌‌‌‌ای جادویی بود که می‌‌‌‌توانست حال و هوای کودکان و والدین آنها را با برنامه‌‌‌‌های شاد تغییر دهد.عروسک‌‌‌‌ها زمانی پا به خانه‌‌‌‌های ما گذاشتند که با کمترین امکانات تهیه می‌‌‌‌شدند و با توجه به ابزار محدود و تحریم‌‌‌‌های کشورمان عده‌‌‌‌ای که عاشق بچه‌‌‌‌ها و عروسک‌‌‌‌ها بودند، خاطراتی بی‌‌‌‌تکرار برای ما خلق کردند.
غروب‌‌‌‌های زمستان و عصرهای تابستان؛ هادی و هدی، ماجراهای خانه‌‌‌‌ای را روایت می‌‌‌‌کردند که مثل اغلب خانه‌‌‌‌های آن دوران پدربزرگ و مادربزرگ هم با آنها زندگی می‌‌‌‌کردند و آق‌‌‌‌بابایی که شبیه آن در هر محله‌‌‌‌ای مغازه داشت.مدرسه‌‌‌‌ موش‌ها و شخصیت‌‌‌‌های کپل، نارنجی و...، سریال خانه مادربزرگه و داستان مخمل، هاپوکومار و... لحظات شیرینی برای بچه‌‌‌‌ها به یادگار گذاشت.برخی از این عروسک‌‌‌‌ها هم با تلاش سازندگان‌شان در ذهن بچه‌‌‌‌های آن سال‌‌‌‌ها ماندگار شدند، ولی زیاد محبوب نبودند.برنامه (بچه‌‌‌‌ها سلامت باشید) عروسک‌‌‌‌هایی داشت که با طراحی و صداسازی‌‌‌‌های عجیب، پیام‌‌‌‌های بهداشتی به بچه‌‌‌‌ها می‌‌‌‌داد که در حافظه ما گویا زیاد دوستانه نبود.ایام دهه‌‌‌‌ فجر در تلویزیون جشنواره‌‌‌‌ عروسک‌‌‌‌ها به پا بود، چاق و لاغر که مامور برهم زدن جشن‌‌‌‌های انقلاب بودند با ترفند بچه‌‌‌‌ها همیشه ناکام می‌‌‌‌ماندند. گربه‌‌‌‌ آوازه‌خوان، گنجشکک اشی مشی، خاله قورباغه و نوزادهای برنامه‌‌‌‌ پرپرک که با لحنی بچگانه‌‌‌‌ به مادران راه و رسم کودک‌داری می‌‌‌‌آموختند.عروسک‌‌‌‌ها کم‌‌‌‌کم جان گرفتند و آمدند تا در دل کودکان، کارخانه رویاسازی‌‌‌‌شان را تسخیر کنند.آغاز دهه‌‌‌‌70 با ورود عروسک‌‌‌‌های جدید مثل کلاه‌قرمزی و پسرخاله به تلویزیون، سبکی جدید از اجرای مجری با عروسک شکل گرفت، شخصیت این عروسک‌‌‌‌ها بین بچه‌‌‌‌ها و بزرگ‌ترها به حدی محبوب شد که چند فیلم سینمایی هم با حضور آنها ساخته و با استقبال بی‌‌‌‌نظیری روبه‌رو شد.بعدها نیز حضور پررنگ عروسک‌‌‌‌ها در برنامه‌‌‌‌های پرمخاطب و اغلب طنز تلویزیون رونق گرفت. پنگول، جناب‌خان و... توانستند گوی سبقت از مجریان تلویزیون ربوده و محبوبیت زیادی بین مخاطبان به دست آورند، اما گاهی سودجویی برخی باعث کم‌رونق شدن این سبک از اجرا شده و عروسک‌‌‌‌ها فراموش می‌‌‌‌شوند.زی‌‌‌‌زی‌‌‌‌گولو، السون و ولسون، چرا، بستنی‌‌‌‌ها، مجید دلبندم و... جزو خاطرات مردمانی است که شاید دیگر نتوانند زیبایی آن دوران را برای کودکان خود بازسازی کند. در دهه‌‌‌‌های بعد حضور عروسک‌‌‌‌ها کم و بیش کمرنگ‌‌‌‌تر شده ولی خاطرات آنها، همچنان با کودکان قدیم مانده‌است.امروزه شاهد کوچ عروسک‌‌‌‌های محبوب‌‌‌‌مان به شبکه‌‌‌‌های خانگی هستیم.مخاطب کودک ما در بین آنها به دنبال شخصیت‌‌‌‌های خوش‌‌‌‌زبان  است و نسل گذشته به دنبال خاطرات کودکی خود.تلویزیون وامدار این عروسک‌‌‌‌هاست؛ عروسک‌‌‌‌هایی که از آن قاب جادویی به خانه‌های ‌‌‌‌ما آمدند، جان گرفتند و خاطره‌‌‌‌ مشترک نسلی را ساختند، حتما می‌‌‌‌توانند کودکان آنها را نیز شاد کنند. پیشکسوتانی در این عرصه مانند: مرضیه برومند، ایرج طهماسب، حمید جبلی، امیرحسین قهرایی، سیما ایلخان، مرحوم علیرضا توپچیان، زنده‌‌‌‌یاد کامبوزیا پرتویی، مرحوم کامبیز صمیمی مفخم و... عزیزانی هستند که در کنار هنرمندان صداپیشه و عروسک‌‌‌‌گردان مانند: زنده‌یاد دنیا فنی‌‌‌‌زاده، مرضیه محبوب، نگار استخر، محمد بحرانی، هومن حاج‌‌‌‌عبدالهی، بهرام شاه‌‌‌‌محمدلو، آزاده پورمختار، مریم سعادت، هنگامه مفید و ...دنیای کودکی ‌‌‌‌ما را شاد و زیباتر کردند. امیدواریم نسل پیش رو نیز با یاری و مساعدت مدیران تلویزیون، تجربه‌‌‌‌ای از جنس ناب مادران و پدران خود داشته‌باشند.

زینب علیپور طهرانی - گروه رسانه