زنده باد جوانی
همه نوجوانی به این است که داری از کودکی دور میشوی و پا به ایام جوانی میگذاری. این جمله من که نیست چون خودم جوان هستم و گاهی میگویم کاش برگردم به دوران نوجوانی یا حتی کودکی.
انگارآدم گاهی برای یک چیزی عجله می کند و بعد که رسید، دوست دارد برگردد به شرایط قبل. اما انصافش این است که دوران جوانی تداعىكننده توانايى، بالندگى، اقتدار، سلامتى، شادابى، سرور، سرزندگى، حركت، فعاليت، جنب و جوش، خروش، جوشش، صداقت و احساسات و قطارى از اين واژههاى زنده است. بله کلمات چند مدل هستند. گروهی زنده و بالندهاند مثل بهار، آب، روان، توفيق، رشد، پيروزى، عزت، افتخار، محبت، محبوبيت، مقبوليت، مشروعيت، احترام، حركت، و مثلا همین جوانی.برخی کلمات خنثا حساب می شوند و در حقيقت نحوه استفاده از آنها، به آنها معنا مىدهد و تلخى يا بالندگىشان را ترسيم مىكند؛ مانند: روز، شب، ماشين، چوب، لباس. اما گروه سوم واژههاى تلخ و گزنده؛ مانند پيرى، خستگى، بيابان، شكست، ذلت، طرد، بىاحترامى، سكون، سياهى، غم، اندوه، ركود، پوچى، بىانگيزگى، سربار، بيكار و بيمار است.ولی متاسفانه خیلی از جوانهای ما، امروزه خودشان را بردهاند در ادبیات خنثا یا حتی گزنده. و به جای اینکه امید و حرکت به جامعه تزریق کنند، شده اند مانع رشد و پیشرفت و امیدواری بقیه.باور کنید همین دایرهالمعارفی از واژهها که در طول روز به کار میبریم سن ما را تعیین می کند. خودتان دو دوتا چهارتا کنید و ببینید چقدر سن کلمات و ادبیات شما به عدد سن شناسنامهایتان میخورد.
زهرا قربانی - دبیر نوجوانهتیتر خبرها